اشک‌های رهبر انقلاب هنگام خواندن شعری درباره شهید باکری+فیلم


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، علیرضا قزوه، شاعر، در دیدار امسال شاعران با رهبر معظم انقلاب شعری را به مناسبت چهلمین سالروز شهادت مهدی باکری به این شرح قرائت کرد:

احمد کجایی؟ کاش اینجا می‌شدی ای کاش
یک دم شریک محفل ما می‌شدی ای کاش

احمد در اینجا چیزهایی تازه می‌بینم
با من دمی گرم تماشا می‌شدی ای کاش

احمد بیا بیسیم مهدی از نفس افتاد
مهدی شفیع محشر ما می‌شدی ای کاش

اسفند روز بیست و پنجم سال 63
40 سال رفت ای کاش پیدا می‌شدی ای کاش

 

.

 

شهید مهدی باکری به سال 1333 در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی و با ایمان متولد شد. در دوران کودکی،  مادرش را که بانویی باایمان بود از دست داد. این فرمانده نظامی ایرانی در عملیات بدر، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناکترین صحنههای کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می‌کرد، تلاش می‌کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند، که براثر اصابت تیر مستقیم دشمن، ندای حق را لبیک گفت.

شعر قزوه به آخرین مکالمات این فرمانده و قهرمان ملی با شهید احمد کاظمی اشاره دارد که قرائت آن، با اشک‌های رهبر انقلاب همراه بود. 

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

تحسین رهبر انقلاب از شعری که «هر بیتش یک آفرین داشت»+فیلم


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمد رسولی، شاعر تهرانی، سروده‌ای را در محضر رهبر معظم انقلاب تقدیم کرد. مقام معظم رهبری پس از اتمام شعرخوانی این شاعر فرمودند: «هر بیتش یک آفرین داشت».

 

مشروح شعر رسولی را می‌توانید در ادامه بخوانید و فیلم شعرخوانی این شاعر جوان را می‌توانید ببینید:

به نام او که از آیات او بسیار باید گفت
خدا زنده است، این را اول اخبار باید گفت

خدای انتم الاعلام، وقت نصرت و امداد
خدای وعده‌های صادق لایخلف المیعاد

خدا از عمر نوح آینه‌ای هم‌قد ایمان ساخت
همان نوحی که کشتی را به امرش در بیابان ساخت

و ابراهیم در هر امتحان بر او توکل کرد
خدا در آتش نمرود بین شعله‌ها گُل کرد

خداوندی که از نیل خروشان جاده می‌سازد
و اعجاز از عصایی پیش پا افتاده می‌سازد

 

.

 

عزیز مصر، روزی یوسف در چاه افتاده است
خدای ما خدای لحظه‌های خارق‌العاده است

به خاک ذلت افتاده است، پیش او تکبرها
خدای بدر، آن پیروزی دور از تصورها

به صدها جلوه ما آن روح را در کالبد دیدیم
خدای بدر را در عبرت تلخ احد دیدیم

خدا در خط به خط وعده‌های راستین پیداست
خدا در ضرب شمشیر امیرالمومنین پیداست

حسین ابن علی در قتلگاه او را تماشا کرد
جهان راه خودش را از همان گودال پیدا کرد

فراتر از همه تحلیل‌ها، آری خدایی هست
تماشاچی مباش ای دل، تو را هم کربلایی هست

خدا امروز هم مانند دیروزش خدایی کرد
خدا بود آنکه در تشییع سید خودنمایی کرد

فقط او مرگ را اینگونه در انظار زیبا کرد
خدا در لحظه‌های آخر سنوار غوغا کرد

خدای حاج قاسم، آن بزرگ روستازاده
همان مردی که با اخلاص دنیا را تکان داده

در آن باران و مه تنها خدا تسکین مردم شد
شبی که تکه‌ای از قلب ما در ورزقان گم شد

خدا حالا رئیسی را به یک حجت بدل کرده است
چه زیبا پیکرش را پرچم ایران بغل کرده است

خدا این اشک‌ها را عصر عاشورا سیاسی کرد
یکایک سوگواری‌های ما را هم حماسی کرد

خدا با ماست، او اینجاست، هم مقصود، هم راه است
همیشه نصرتش در باور ان تنصرالله است

خدا در غزه افشا کرد، راز روزگار این است
که معیار شرافت نسبت ما با فلسطین است

نمانَد ظلم پابرجا، نمانَد سرخوشی‌هایش
مگر فرعون خیری دیده از کودک‌کشی‌هایش

به جولان ستم تاریخ هم در حال تکرار است
معاویه است در شام اینچنین سرگرم کشتار است

خدا زنده است و حرمان است در زندان خود ماندن
خدا زنده است و کفران است در بُهت احد ماندن

مبادا دست روی دست بگذاریم و بنشینیم
اگر حرکت کنیم، آن قله را نزدیک می‌بینیم

در این اوضاع وانفسا مباش از بی‌تفاوت‌ها
تبر بر دوش باید بود در پیکار با بت‌ها

اگرچه سفره‌ها زخمی شد و این زخم کم هم نیست
یقین داریم اما خارج از این مرز مرهم نیست

نجابت، پایمردی، یک‌دلی، ایمان، امید اینجاست
به هر سو رو کنی، جانی جوان، سروی رشید اینجاست

ز خاطر بردن این سروها رسم فتوت نیست
و ما را جز شهیدان با کسی عقد اخوت نیست

نیندازیم کشور را به دام حزب بازی‌ها
در این جنگ روایت‌ها در این بن‌بست‌سازی‌ها

بدا بر حال آن چشمی که در این روزها خواب است
به هر نحوی تماشا می‌کنم، این جنگ احزاب است

به اسم صلح، در دستان شیطان نامه جنگ است
هراسی نیست در دل‌ها، اگر هنگامه جنگ است

هراسی نیست از شیطان، ز های و هوی طغیانش
اگر او می‌کند آغاز، دست ماست پایانش

نترسیم و نترسانیم، ترس آهنگ ابلیس است
بدان که ناامیدی آخرین نیرنگ ابلیس است

تمام زخم‌های ما برای حفظ این خانه است
کسی با گرگ اگر فکر توافق کرد، دیوانه است

بیا ای هم‌وطن فریاد شو ضد فراموشی
خیالی خام را دیده، شتر در خواب خرگوشی

بگو از دیرباز این مرز وقت رزم چالاک است
از این قلدرترش امروز در خروارها خاک است

 

بسوز ای سعی باطل، پرچم ایران نمی‌سوزد
نمی‌دانی مگر در شعله‌ها ایمان نمی‌سوزد

گمان بردی که این‌بار این حکایت فرق خواهد کرد؟
خدا فرعون را یک بار دیگر غرق خواهد کرد

هر آنچه داشتی رو کرده‌ای، این آخرین برگ است
سر جان شرط می‌بندم، قمار آخرت مرگ است

ولی ما وعده‌حقیم و از باطل نمی‌ترسیم
شهادت آرزوی ماست، از قاتل نمی‌ترسیم

به کف پیراهنی خونین، کسی از راه می‌آید
خدا زنده است ای مردم، ولی‌الله می‌آید

به استقبال او فریاد شد: انّا علی العهدی
کسی که هست عیسی از حواریون او مهدی

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

شاعر مجردی که شعر طنز با موضوع فرزندآوری خواند!


به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمد قریشی، شاعر جوانی از استان فارس، در دیدار امسال شاعران با رهبر معظم انقلاب شعر طنزی با موضوع فرزندآوری به این شرح خواند:

ای که در کل عرصه‌ها هستی
از تمام زنان طایفه سر

تحت لیسانس ابروان تواند
مجتمع‌های چاقو و خنجر

هست یک نیمروی ساده تو
از فسنجان سایرین برتر

ای که شوفاژهای بی‌مانند
به تف دست‌هات رشک برند

چشم و سیما و مو و ابرویت
قهوه و شیر و آبشار و کمند

از میان هزار مورد خاص
تو شدی در نگاه بنده پسند

قند خونم اگرچه بد بالاست
ای لبان تو قند، باز بخند …

 

.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

یک رمان امنیتی در بازار نشر


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات کتابستان ویراست تازه‌ای از رمان «باروت خیس» یک روایت مهیج و امنیتی‌ از شهید حاج قاسم سلیمانی به قلم مرضیه اسعد بلند دوست را روانه بازار نشر کرده است.

 زهرا اسعد بلند دوست در این رمان به روایت یک قصه امنیتی پرداخته است،‌ وی در این رمان از یک خبرنگار غیرمعمولی که برای رسیدن به هدفی بزرگ همه‌جا را زیرورو می‌کند، سخن گفته است.

این خبرنگار تمام آسیای غربی را جست‌وجو کرده تا در عراق به مقصودش برسد. او دختری است که آموزش‌هایی طاقت‌فرسا در دژهای نامقدس سرزمین مقدس گذرانده تا بدل به اسلحه‌ای شود برای شکار فرمانده. «فادیه» فقط چند بند انگشت تا نشستن مدال افتخار عبری بر سینه‌اش فاصله دارد، اما ناگهان اتفاقی می‌افتد. «دانیال» و «حاج اسماعیل» این‌بار هم در مسیر طغیان ایستاده‌اند. قرار است فادیه چون تاسی سرگردان بچرخد تا تمام آن جفت‌شش‌های مشقی‌اش را بالا بیاورد. در این میان، پای یک غریبه‌ای آشنا هم به رمان باز می‌شود. 

«قراری غیرعاشقانه در میدان شکار»، «دستبند خونی، مچ‌های زخمی»، «به‌صَرف قهوه عربی، گلوله جنگی»، «وقتی ابلیس مرثیه می‌خواند» و «عطر دارچینی و خنک یک اسلحه» عناوین فصل‌های این کتاب است.

در بخشی از این کتاب که کتابستان حالا چاپ پنجم آن را منتشر کرده است،‌ می‌خوانیم:  «درنگ نکرد. با گام‌هایی بلند و فرز به‌سمت دیوار رفت. لی‌لی‌کنان خود را به جنازه مأموران رساندم و یکی از اسلحه‌ها را درون جیب هودی‌ام جا دادم. فرد ناشناس لپ‌تاپ و هارد را درون کوله گذاشت. دستانم حس نداشتند. اسلحه دوم را که مجهز به صداخفه‌کن بود، بین انگشتان خونینم گرفتم. ناشناس با کوله به‌سراغم آمد، بازویم را گرفت و کشان‌کشان به‌سمت در برد. لعنتی تند قدم برمی‌داشت و پاهای بی‌جانم به‌اجبار همراهش می‌دویدند. به در ورودی رسیدیم. با احتیاط راهرو را چک کرد. امن بود. دوباره مرا به‌دنبال خود کشید. سمت راه‌پله رفتیم. نگاهم روی آسانسور سُر خورد. درش باز بود و چیزی شبیه آدامس، روی چشمی را پوشانده بود. کار همین ناشناس بود. پایین‌رفتن از پله‌ها برای من یعنی فشار قبر، اما استفاده از آسانسور در این شرایط یعنی حماقت محض. پله‌ها را چندتا یکی دنبالش می‌تاختم. گاهی زیر پایم خالی می‌شد و او پیچ پنجه‌هایش را دور بازویم محکم‌تر می‌کرد تا مهارم کند. اولین پاگرد به اتمام رسید. عرق ضعف بر جانم نشست. سرش را آن‌طرف نرده‌ها هل داد و نگاهی به انتهای مسیر انداخت. فرصتی برای تازه‌شدن نفس نداد و دوباره مرا در مسیر پله‌ها هدایت کرد. دوست داشتم چون دخترکان ساده داد بزنم که جان ادامه‌دادن ندارم، که کمی مهلت بده، که مگر نمی‌بینی سرتاپا زخم هستم، اما نمی‌شد، چون من هیام و اریحا و فادیه‌ای بودم غیرمعمولی. فک روی فک می‌فشردم و پابه‌پایش می‌دویدم. درد جزئی از من حساب می‌شد، مثل قلب، مثل روح. ناگهان گلوله‌ای به نرده آهنی اصابت کرد. ناشناس مرا همراه خود به‌سمت دیوار هل داد. نگاهش کردم: «فکر کنم اومدن.» انتظارش را داشتم، اما حالش را نه. گره انگشتانش شل شد. دستم را بیرون کشیدم و اسلحه را دردمندانه مسلح کردم: «نمی‌دونم کی هستی، اما فعلاً هم‌سنگریم. پس سعی کن خوب بجنگی و زخمی نشی، چون من اهل نعش‌کشی نیستم.» حرف نزد، فقط به نشانه تأیید سر تکان داد. تابی بین ابروانم انداختم. ورم گونه و چشمم سوخت: «ببینم، تو لالی؟!»»

انتشارات کتابستان چاپ پنجم این کتاب را در 292 صفحه به قیمت 295 هزار تومان منتشر کرده است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

اعلام برنامه‌های کتابخانه ملی در نوروز


به گزارش خبرگزاری تسنیم، سازمان اسناد و کتابخانه ملی در اطلاعیه‌ای شیوه خدمات‌رسانی تالارهای مطالعه این کتابخانه در ایام نوروز و تعطیلات عید فطر را اعلام کرد. 

بر این اساس روزهای 30 اسفند 1403 و 1 و 2 فروردین 1404 تعطیل اعلام شده است.  همچنین طبق برنامه‌ریزی انجام شده، از 3 تا 13 فروردین، خدمات‌رسانی در دو بازه زمانی 8:00 تا 18:00 و 18:00 تا 24:00 انجام می‌شود.

 

برنامه کتابخانه ملی در عید سعید فطر نیز اینطور اعلام شده است: در روز عید سعید فطر (11 فروردین) خدمات‌رسانی از ساعت 10:00 صبح آغاز خواهد شد. 

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

تشکیل کارگروه کاغذ در مجمع ناشران انقلاب


به گزارش خبرگزاری تسنیم، جلسه کارگروه تخصصی کاغذ روز شنبه، 25 اسفندماه با حضور جمعی از ناشران، تولیدکنندگان کاغذ و مسئولین مرتبط با این موضوع در دفتر مجمع ناشران انقلاب اسلامی برگزار شد.

در این جلسه نادر شهامت رئیس هیئت‌مدیره شرکت صنایع کاغذ زاگرس، یاسر احمدوند معاون سابق امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمدعلی مرادیان مدیر سابق اداره کتاب، علی اکبر تورانیان مدیر انشارات شهرآب، نادر قدیانی مدیر انتشارات قدیانی، مصطفی زمانی مدیر انتشارات زیارت، محسن عمادی مدیر انتشارات شهید ابراهیم هادی، سعید عالمگیر مدیر انتشارات محمد(ص) و میثم نیلی مدیرعامل مجمع ناشران انقلاب اسلامی حضور داشتند.

 این کارگروه با دو هدف پیگیری امتداد تولید و خودکفایی در کاغذ ایرانی و همچنین برنامه ریزی و ارائهٔ راهکارهای کوتاه مدت و میان مدت برای تأمین نیاز ناشران جبهه انقلاب به کاغذ شروع به کار کرده است و مقرر شد که جلساتی منظم با عوامل مختلف و مسئولین مرتبط با این حوزه برگزار شود.

در این جلسه بر اهمیت توجه به تولید کاغذ ایرانی به عنوان یک کالای استراتژیک در صنعت نشر و یکی از مطالبات اصلی مقام معظم رهبری از دولت‌ها و خصوصاً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که می‌تواند بازار کتاب را از تلاطم‌ها و تکانه‌های قیمتی  نجات دهد، تاکید شد. همچنین مسیر طی شده در دولت شهید رئیسی برای خودکفایی کاغذ به عنوان یک هدف نزدیک دست یافتنی و با استفاده از یک مدل خوب در استفاده از ظرفیت‌های دولتی، حاکمیتی و خصوصی برای این مسئله مورد بازخوانی قرار گرفت.

در بخش دیگر این جلسه به بررسی ظرفیت کارخانه‌های کاغذ سازی و موانع موجود در مسیر خودکفایی و راهکارهای امتداد این مسئله پرداخته شد. همچنین راهکارهای کوتاه مدت برای برطرف شدن مشکل کاغذ در نشر جبهه انقلاب اسلامی به بحث و گفتگو گذاشته شد.

تشکیل کارگروه کاغذ در مجمع ناشران انقلاب اسلامی و پیگیری ویژه و مستمر موضوع کاغذ از طریق این کارگروه یکی از مطالبات ناشران جبهه انقلاب اسلامی و از مصوبات نشست‌های تخصصی سه گانه است که در ضمن همایش عمومی اسفندماه مجمع ناشران انقلاب اسلامی برگزار شد.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

اختتامیه اولین دور جایزه جهانی امام خمینی در آذرماه ۱۴۰۴


به گزارش خبرگزاری تسنیم در ادامه این خبر تأکید شده است: این رویداد که با برنامه‌های متعددی ازجمله برگزاری پیش همایش‌هایی در دانشگاه‌های داخلی و خارجی همراه بوده است، آثار علمی و هنری آن در 10 کمیته موضوعی شامل «معرفی اندیشه‌ها و سیره عملی امام خمینی (ره)»، «ترویج اخلاق، عرفان و معنویت توحیدی»، «عدالت‌طلبی، آزادی‌خواهی و دفاع از کرامت انسان»، «تبیین و ترویج گفتمان پیشرفت تمدن نوین اسلامی»، «تقریب مذاهب اسلامی و تعامل با ادیان»، «مردم‌گرایی و خدمت به مستضعفان»، «استکبارستیزی و مبارزه با صهیونیسم»، «ترویج صلح عادلانه و امنیت جمعی»، «تبیین سبک زندگی دین پایه» و «ارتقای نقش زنان در جامعه و ترویج گفتمان خانواده محور» ارزیابی گردیده که با توجه به زمان پیش‌بینی‌شده، امکان دریافت آثار جدید نیز وجود دارد.
دبیرخانه جایزه جهانی امام خمینی ره همچنین از علاقه‌مندان و صاحبان اثر دعوت کرده است تا آثار خود را در حوزه‌های عملی و نظری و در زمینه‌های ده‌گانه موضوعی اعلام‌شده حداکثر تا تاریخ اول مهر 1404 ارسال نمایند.
این جایزه، عالی‌ترین نشان جایزه بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران است و با برگزاری آن، گامی مهم در جهت گسترش و تعمیق اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در سطح ملی و بین‌المللی برداشته خواهد شد.
علاقه‌مندان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام به وب‌سایت رسمی جایزه جهانی امام خمینی (ره) به نشانی /www.emamkhomeiniprize.com/ مراجعه نمایند.



منبع: خبرگزاری تسنیم

نمایش اسنادی از ملی شدن نفت در کتابخانه مجلس


به گزارش خبرگزاری تسنیم،‌ بیست و نهم اسفند ماه در تاریخ ایران به عنوان روز ملی شدن صنعت نفت ثبت گردیده است. در 24 اسفند ماه سال 1329 لایحه پیشنهادی ملی شدن صنعت که توسط کمیسیون مخصوص نفت ارائه شده بود،‌ به تصویب مجلس شورای ملی رسیده و سپس در 29 اسفند ماه این مصوبه مورد تایید مجلس سنا قرار گرفت.

به دنبال تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت،‌ لایحه خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران نیز در بهار سال 1330 به تصویب مجلس رسید که با مخالفت و شکایت انگلستان، این مناقشه به دیوان بین‌المللی دادگستری در شهر لاهه کشیده شد و سرانجام رأی دادگاه، حق ملی بودن صنعت نفت را برای ایران احراز کرد.

به مناسبت رویداد تاریخی ملی شدن صنعت نفت،‌ گزیده‌ای از اسناد تصویری موجود در آرشیو شنیداری ـ دیداری مرکز اسناد کتابخانه مجلس شامل پوستر، عکس و برخی اسناد تاریخی به نظر علاقه‌مندان می‌رسد.

برخی از این تصاویر را اینجا ببینید!

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

از چشم روشنی آقا تا پیداشدن صائب ثانی در جلسه شعرخوانی


گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم: مصطفی وثوق‌کیا روزنامه نگار در روایت خود از دیدار شاعران و اهالی فرهنگ و هنر با  رهبر معظم انقلاب که به صورت اختصاصی در اختیار تسنیم گذاشته، نوشت:

«قرارمان ساعت 16 است و من با اینکه از روی نقشه خوان فقط صدمتر با محل مورد نظر فاصله دارم اما در ترافیک اسفند پایتخت گیر افتادم. یک محاسبه نابجا باعث شد وارد تونل ترافیک تقاطع فلسطین ولیعصر شوم. با عنایت چند ماشین و دعاهای زیرلب، کاملا مماس با وقت تعیین شده رسیدم جلوی دفتر حفظ و نشر آثار رهبری.

با همراه شدن چند نفر از همکاران از رسانه‌های مختلف راهی محل دیدار می شویم. به انتهای کشوردوست که وارد می شویم صفی از شاعران را می بینم که آماده ورود هستند. بعد از تشریفات ورود و گذر از چند گیت بازرسی وارد حسینیه امام خمینی می شویم. ساعت هنوز به 17 نرسیده و جماعت شاعر به صورت تکی و گروهی وارد حسینیه می شوند و در صف های نماز جاگیر می شوند. این فرصت خالی بین حضور آقا گعده های متعددی را میان شاعران ایجاد می کند. احوالپرسی و چاق سلامتی های شاعرانه راه افتاده است. در گوشه ای هم میزی از کتابهای شاعران چیده شده است که قرار است به رهبر هدیه شود. هر چه به ساعت 18 نزدیک می شویم تکاپوها برای ورود رهبر بیشتر می شود. صف های نماز تقریبا تکمیل شده است. در صف اول شاعران پیشکسوت مثل گرمارودی و اسرافیلی و مجاهدی و کلامی روی صندلی نشسته اند. حجت اسلام قمی رئیس سازمان تبلیغات هم جاگیر شده . قبل از ورود رهبر سیدعباس صالحی وزیر ارشاد هم خودش را می رساند و با هدایت مسئولین در صف اول می نشینند.

 

رهبر انقلاب , شاعر آیینی , سید عباس صالحی ,

ساعت به 18.05 که می رسد پرده کنار می رود و رهبر وارد شده روی صندلی مربوطه مستقر می شوند. با شاعران و حضار به صورت چشمی احوالپرسی می کنند. میلاد عرفان پور و مهدی دادمان رییس حوزه هنری ایستاده و منتظر اجازه شروع برنامه هستند که اذن می گیرند. عرفان پور کتابهای شاعران را روی دست آماده کرده و اسامی را می خواند تا شاعران حضوری نزد رهبر بروند. فاصله ما که دور است اما حضور برخی شاعران طولانی تر است. گاهی از چهره آقا می شود تشخیص داد حرف های جدی ردوبدل می شود.

وسط این اسم خواندن ها علی موسوی گرمارودی که دیگر شکستگی از چهره اش هویداست می‌رود و کتابهایش را به دست رهبر می دهد. به احترامش اسامی دیگری خوانده نمی شود. گرمارودی عبای رهبر را می بوسد چهار پنج کتاب را هدیه می دهد و یکی را برمی گرداند. یکی از بانوان شاعر که کتابش را هدیه داده به آقا می گوید دو انگشتر تحویل داده بودم که به شما هدیه دهم و یک انگشتر بگیرم. آقا می گویند عیب ندارد آن دو تا را که دادند یک انگشتر می دهم. محمود حبیبی کسبی کتاب «ضاحیه مقدسه» که اشعار شاعران در سوگ سیدحسن نصرالله بوده را خدمت آقا هدیه می دهد . میگوید 700 تا شعر جمع آوری شد و 110 شعر برای کتاب منتخب شد. شاعر زنجانی که می رود برای اهدای کتاب سلام اهالی محله حسینیه اعظم زنجان را می رساند. دیگر اسم حسیینه اعظم زنجان در همه جای ایران آشناست با آن برنامه پرعظمت هشتم و نهم محرم . زمان محدود فرصت اهدای بیشتر کتاب را نمی‌دهد با این حال فرصت اهدای کتاب کوتاه است و هنوز تعداد زیادی کتاب مانده که بعد از دیدار تحویل داده می شود. این فرصت مستقیم گپ و گفت شاعران با رهبر فرصت مغتنمی برای شاعران است چون ممکن است رهبر کتابخوان آثارشان را پیش از این دیده باشند و این لحظه مواجهه مستقیم با شاعر باشد. هر چند در پچ‌های شاعرانه بعد مراسم متوجه شدم اکثر افرادی که به رهبری کتاب هدیه دادند آثارشان در پویش شعری حوزه هنری چاپ شده است. و همین موضوع انگار برخی دیگر از شعرای جوان را ناراضی کرده است! با صدای اذان همه مهیای نماز می شوند. بعد از نماز هم افطار و بعد شروع جلسه. با این حال وقت افطار هم چند شاعر اجازه می خواهند نزد رهبری بروند. افشین علا، مهدی دادمان و وحید جلیلی را می بینم که در این فرصت کوتاه نکاتی را می گویند و نکاتی را می شنوند.

 

رهبر انقلاب , شاعر آیینی , سید عباس صالحی ,

ساعت که 19:50 دقیقه را نشان می دهد با قرائت قران جلسه به صورت رسمی با مدیریت مرتضی امیری اسفندقه و علیرضا قزوه شروع می شود. در سمت راست رهبری حجت الاسلام گلپایگانی، حداد عادل، سیدعباس صالحی وزیر ارشاد، حجت الاسلام قمی رئیس سازمان تبلیغات و وحید جلیلی قائم مقام رسانه ملی و در سمت چپ ایشان مرتضی امیری اسفندقه و علیرضا قزوه و مهدی دادمان رئیس حوزه هنری، میلاد عرفان پور و محسن مومنی نشسته اند. اسفندقه جلسه را با بیتی از صائب تبریزی شروع می کند و از جناب موسوی گرمارودی می خواهند محفل شعری رهبر را آغاز کنند.

گرمارودی بخش از شعر خط خون را می خوانند با این مطلع « پرسی مرا که «عمر گران‌مایه چون گذشت؟/ گاهی به غم گذشت وگهی درجنون گذشت» شاعر پیشکسوت ما مشخصا صدایش دیگر رسا نیست و خطوط چهره اش شکسته. گرد پیری بر رویش نشسته به همین دلیل است بعد از خواندن شعر اجازه می گیرد جلسه را ترک کند. نفر دوم هم یک شاعر پیشکسوت است که رهبری بعد از شعرخوانی اش می گوید ایشان را از وقتی در قم به دبیرستان می رفتم می شناسم و پدرشان از علمای معتبر قم بودند. این سالیان طولانی آشنایی را شاعری آیینی محمدعلی مجاهدی به دوش می کشد و و شعر را با الهام از یکی از کلمات قصار حضرت امیر می خواند « چشم تو به عیب است خطاپوشش کن/ خشم تو چو آتش است خاموشش کن/ گر کار تو زشت است مبر از یادش /گر کار تو نیکوست فراموشش کن»

سیدسلمان علوی روحانی شاعر اهل خراسان منظومه ای خواند از آغاز آفرینش تا ظهور و تاکید می کند تاکنون 300 بیت سروده و هنوز تمام نشده است که بخش ا زآن را می خوانید:

صدا تنید به دور قلم، قلم آنگاه

به حسن اول دفتر نوشت: بسم الله

سریر سرخ قلم، شروهای لم یزلی است

خدا خداست، ولی این صدا، صدای علی است

قلم رسید به هجده قصیده غزلی

نگاه فاطمه افتاد در نگاه علی

نگاه فاطمه زیباست، پس تبسم کرد

تبسمی که ملک راه خانه را گم کرد

تبسمی که در او آیه‌های دهر شکفت

تبسمی که کمی بعد، بعد خواهم گفت …

شعر که تمام شد رهبر با ذکر این که خوش مضمون و شیرین بود گفتند انشالله باقی را هم با تکلیه بر منابع عقلی و نقلی و عرفانی به سرانجام برسانید.

رهبر انقلاب , شاعر آیینی , سید عباس صالحی ,

 

علیرضا قزوه هم در ادامه مدیریت جلسه با اشاره به اینکه 25 اسفند سالروز شهادت شهید مهدی باکری است شعری با الهام از آخرین مکالمه این شهید با شهید احمد کاظمی خواند با این ابیات:

احمد کجایی؟ کاش اینجا می‌شدی ای کاش

یک دم شریک محفل ما می‌شدی ای کاش

احمد در اینجا چیزهایی تازه می‌بینم

با من دمی گرم تماشا می‌شدی ای کاش

احمد بیا بیسیم مهدی از نفس افتاد

مهدی شفیع محشر ما می‌شدی ای کاش

اسفند روز بیست و پنجم سال 63

40 سال رفت ای کاش پیدا می‌شدی ای کاش

شاعر بعدی سید محمدی بهشتی از قم بود که قزوه او را حافظ قرآن معرفی کرد که رهبری زیرلب گفتند خوشا به حالت آقا. او هم خواند که «چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی/ شبیه نیست به غیرخودش علیست علی»

خانم فائزه امجدیان که برای شعرخوانی معرفی شدند دو درخواست مطرح کردند اول اینکه برای دوست لبنانی شان که پاییز در حملات اسرائیل به شهادت رسیدند دعا کنند و دیگر درخواست دعا برای عاقبت بخیری همه جوانان دعا کنند.

بعد هم از کودکان مقاومت خواند که «دخترک تا همین دو ثانیه پیش خانه ای داشت سرپناهی داشت/ دخترک تا همین دوثانیه پیش پدری داشت تکیه گاهی داشت/ دخترک تا همین دو ثانیه پیش مادر چند تا عروسک بود/ غصه ناگاه قد کشید در او دختر اما هنوز کوچک بود»

همزمانی برگزاری این دیدار با سالروز درگذشت پروین اعتصامی باعث شد تا چند باری ذکر خیر این شاعر سرشناس به میان بیاید.

شاعر بعدی خانم فاطمه هاوشکی، اهل شهر بابک کرمان بود که بعد از رساندن سلام همشهریانش، غزلی به شهید خدمت، آیت‌الله رئیسی تقدیم کرد: « نسیم بودی و از خود رها و با همه همراه/ بهای جان رهایت نبود غیر پریدن/ شهید خطه خدمت، تو را به دوش گرفتیم/ و ذکر خیر تو گفتیم، بین آه کشیدن» شعر این خانم که تمام شد رهبری گفتند این قدرشناسی برخواسته از احساس و عقل از شخصیت هایی مثل شهید رئیسی هم لازم است هم مغتنم. این سخنان آشکار تایید رهبری برای بیان خدمات شخصیت های خدوم نظام از جمله آیت الله رئیسی بود.

 

رهبر انقلاب , شاعر آیینی , سید عباس صالحی ,

میکروفن همچنان میان خانم ها می چرخید و نوبت محدثه آشتیانی شد که دو درخواست مطرح کرد اول اینکه رهبری برای پدرو مادرش دعای ویژه کنند و دیگر تقاضا برای امکان خادمی بانوان در حرم امام رضا و در ادامه شعرش را برای امام حسن مجتبی خواندند « می‌نویسم یا حسن، حُسن ختامش با خودت/ بر لبم ذکر تو را دارم دوامش با خودت/ از کریمان کم طلب کردن که کفر نعمت است/ حاجتم را که می‌دانی تمامش با خودت»

چندسالی است که شاعران غیرایرانی در این محفل شعر می خوانند . امسال هم نوبت به دکتر علی اصغر حیدری از بنارس هند رسید که شعری برای امام خمینی خواند. قبلش هم گفت خرسندم از اینکه در محضر جنابعالی شعر می خوانم و از استاد قزوه هم تشکر می کنم که نسل تازه در شعر فارسی هند تربیت کردند. «مرد میدان مرد طوفان مرد دوران بود امام/ قلب ما و روح ما و جان جانان بود امام» شعر هم که تمام شد رهبری گفتند خیلی خوب بود این شعر در تمجید از امام خمینی و نکته مهم این است که یکی که زبان مادری اش فارسی نیست این طور شسته و رفته به زبان فارسی شعر بگوید. مرحوم اقبال با اینکه شعر فارسی زیاد دارد اما می شود در شعرش نکته گیری کرد چون برخی قواعد را رعایت کرده بود اما این شعری که خوانده شد خوب بود.

سعید بابایی از آذربایجان شعری با عنوان برجک نامه خواند. در ادامه محمد رسولی دعوت به خواندن شد. وی در ا بتدا سلام مادر شهید شهبازی از شهدای قدیمی تفحص را به رهبری رساند و اینکه مادر شهید درخواست چفیه و انگشتر دارند. در ادامه هم شعری خواند که رهبری در انتها گفتند هر بیتش یک آفرین داشت.

به نام او که از آیات او بسیار باید گفت

خدا زنده است، این را اول اخبار باید گفت

خدا امروز هم مانند دیروزش خدایی کرد

خدا بود آنکه در تشییع سید خودنمایی کرد

فقط او مرگ را اینگونه در انظار زیبا کرد

خدا در لحظه‌های آخر سنوار غوغا کرد

خدای حاج قاسم، آن بزرگ روستازاده

همان مردی که با اخلاص دنیا را تکان داده

در آن باران و مه تنها خدا تسکین مردم شد

شبی که تکه‌ای از قلب ما در ورزقان گم شد

خدا حالا رئیسی را به یک حجت بدل کرده است

چه زیبا پیکرش را پرچم ایران بغل کرده است

خدا در غزه افشا کرد، راز روزگار این است

که معیار شرافت نسبت ما با فلسطین است

شعرخوانی محمد رسولی باعث هیجان خوبی میان جماعت شاعر شد. با هر بیتش احسنت و آفرین بود که نثار می شد و آخرش هم که رهبر تایید کردند هر بیتش یک آفرین داشت. رسولی قبلا هم شعر معروفش را در همین دیدار مداحان با رهبر خوانده بود آنجا که گفته بود:

السلام ای محور هنگامه‌اش!

ای همه حرف وصیت‌نامه‌اش

دید آرامی، نشد آشفته او

ای ستون خیمه‌ای که گفته او

یارت ای یار خراسانی چه شد؟

ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟

شاعر بعدی مجرد بود و تاکید هم کرد و می خواست یک شعر طنز بخواند؛ طنزش اینجا بود که شعرش درباره فرزندآوری هم بود! فضای طنز خوبی ایجاد شده بود. محمد قریشی شعرش را با راضی کردن همسرش برای فرزندآوردن شروع کرد «همسرم بهترین نوع بشر/ شعبه رسمی جمال قمر/ ای که در کل عرصه‌ها هستی/ از تمام زنان طایفه سر/ تحت لیسانس ابروان تواند» و رسید تا آنجا که بعد از ذکر خیرهای فرزندآوری آوری هم از نوع معنوی و هم اقتصادی همسرش رضایت به فرزندآوری داد.

 

رهبر انقلاب , شاعر آیینی , سید عباس صالحی ,

 

نوبت به سعید حدادیان که رسید برای شعرخوانی گفت دوستان شعری از کتاب اولم انتخاب کردند تا بخوانم. حضار این مساله را اعلام نارضایتی از نوع انتخاب اشعار بیان کردند که خب اعلامش را سعید حدادیان برعهده گرفت. بالاخره وجهه فرهنگی ادبی وی مانع گلایه گذاری های بعدی خواهد شد.

عقربه های ساعت 21 را نشان میداد که یوسفعلی میرشکاک وارد شد. برایش ردیف اول جا باز کردند. رفت روبری رهبر نشست. سلامی کرد و جوابی شنید که «چشم ما روشن شد» بالاخره جایگاه میرشکاک در اینجا مشخص می شود.میرشکاک که جاگیر شد قزوه گفت اسم ایشان نفر دوم شعرخوانی بود ولی وی امتناع کرد.

حسین زحمتکش را که اعلام کردند شعربخواند گفتند پدرش از همکاران شهید شهریاری بوده و اوایل امسال به رحمت خدا رفته است. او هم شعری با این مطلع خواند «به این آتشفشان شمعی حقیر از سوختن می گفت/ چه حسن انتخابی داشت داغش را به من می گفت» شعر زحمتکش به آخر که رسید رهبری گفتند آفرین اینها که خواندید حکمت بود.

باز هم یک شاعر غیرایرانی از بصره عراق.شعری عربی خواند. انتهای جلسه یکی از دوستان عربی دان گفت در بیتی خوانده بود که من در مقابل مردی هشتادساله شعر خواندم و رهبری با طبع شاعرانه خود فی البداهه به عربی گفتند که من مردی بیست ساله هستم.کنایه از این که در این فضای شعری مانند جوانان هستم.

حسین اسرافیلی که شعری برای شهید سنوار خواند قزوه بازهم از میرشکاک دعوت کرد شعر بخواند. میرشکاک گفت آقای ناصرعلی سهرندی بگذار عطایی وارد شود. رهبر در ادامه مکالمه وارد شدند که اولا ایشان ناصرعلی سهرندی نیستند و با هم فرق دارند. بعد گفتند سال 59 که اشعار ایشان و مرحوم عزیزی در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ می شد را می دیدم. ایراد داشت ولی نشان میداد که استعدادی دارد و آن رشدی که توقع می رفت را پیدا کردند و به سطح بالای شهر رسیدند. اانشالله امشب هم شعری باشد «که می بده تا چشمی تر کنیم» بالاخره ایشان شعرهای طولانی می خوانند.

رهبر انقلاب , شاعر آیینی , سید عباس صالحی ,

بعدا که جستجو کردم دیدم ناصرعلی سهرندی را مقلب به صائب ثانی کرده اند به خاطر لطافت و طبع شعری اش. در زمان خودش به دربار راه یافت و ماندگار شد. حالا دلیل کنایه میرشکاک به به قزوه از چه باب بود که رهبری گفتند ایشان با سهرندی متفاوت است مشخص نیست .

بعد از این مکالمه ذکریا اخلاقی شعر خواند و نوبت به محمد سهرابی نژاد رسید. رهبر گفتند شما قبلا در این جلسه شعر خواندید که گفتند 18 سال قبل. رهبر گفتند هنوز در ذهنم از زیبایی آن رباعی ها باقی مانده است. دیگر که می خواهد شاعر رباعی سرای ما. پس 5 رباعی زیبای دیگر در مدح مولا علی خواند و درآخر هم طلب صله ای کرد از نوع انگشتر ولی با معرفت بود و گفت برای همسرم می خواهم.

سجاد سامانی، بهجت فروغی از خمینی شهر و سهیلا باقریان ازآذربایجان شرقی.ماهرخ درستی شعر خواندند تا نوبت به خانم سعیده کرمانی رسید که شعری برای مادری بخواند. آخرش هم که تایید رهبری را گرفت امشب تولدم است . ما را به دعایی و انگشتری هدیه دهید که جواب مثبت گرفتند .

امیرحسین هدایتی شعری برای شهید حججی خواند. علی مشهوری هم شعرش را که خواند احمد میرزاده از شعرای کودک ونوجوان معرفی شد. رهبری هم در آخر گفتند شعر کودک و نوجوان مهم است و در پاسخ به سلام شعرای کودک گفتند سلام من را هم برسانید. حسن اسحاقی هم شعری برای مجاهدان گمنام امنیت خواند که تحسین رهبری را در پی داشت. گفتند چه موضوع خوبی انتخاب کردید برای افرادی که امنیت بر دوش آنهاست.

علی داوودی به عنوان شاعر نقاش از سوی مجری جلسه معرفی شد و شعری خواند. علی مقدم روحانی جوان هم غزلی خواند . جعفر عباسی و معلمی و ملکیان و حسین زاده هم شعر خواندند. اما نوبت به سیدحسن شهرستانی که رسید قزوه او را پژوهشگری معرفی کرد که تازه متوجه شده شعر هم می گوید و خب از او خواست شعرش را بخواند. در اخر که شعرخوانی اش تمام شد رهبر گفتند مقداری باید فکر کنیم تا برخی ابیات را متوجه شویم. شاید اشاره به همان پژوهشگر بودن ولی که خب در جامعه شاعری تازه وارد است و در همین ابتدای کار هم جلوی رهبری فرصت شعرخوانی پیدا کرده است. در آخر قزوه گفت خبر دار شدم که آقای وحید جلیلی هم به تازگی شعر می‌گویند و رهبری با تبسم گفتند از شعرخوانی ایشان در جلساتی دیگری استفاده کنیم.

 

رهبر انقلاب , شاعر آیینی , سید عباس صالحی ,

 

36 نفر شعر خواندند و ساعت 22.30 شب بود. همه منتظر سخنان رهبری بودند که خب مشروحش را حتما خوانده اید اما انچه من برداشت کردم تاکید رهبری بر شعر عاشقانه بود که برای دومین بار در این جمع مطرح می کردند. دلیل تاکید هم نبودن شعری عاشقانه در میان اشعار خوانده شده بود. شاید این تاکید را باید مدیران حوزه هنری درک کنند که اشعار خوانده شده را انتخاب می کنند والا در دفتر هر شاعری قطعا اشعار عاشقانه عفیف و پاک یافت می شود. مساله دیگر سخنان رهبری بازاری نشدن شعر بود که خب مثالش را از یک برنامه تلویزیونی آوردند. سخنانی که با تشویق شاعران همراه شد و از قضا داوران آن برنامه هم در همان ردیف اول شعرا نشسته بودند. باید دید که با این سخنان رهبر که البته گفتند شخصی است و قصد امر و نهی ندارند در صداوسیما چه برخوردی خواهد شد. برنامه ای که به سیاق سایر برنامه های تلویزیونی برگفته از تنلت‌شوها اجرا می شود.باید منتظر ماند. ساعت که 23 رسید دیگر جلسه تمام شد. در مسیر خروج هم گعده های کوچک چندنفره شکل گرفته بود . من در مسیر خروج فکر می کردم در میان تمام اجزای فرهنگ تنها شعرا هستند که فرصت دارند اندوخته های یکسال شعر کشورا به محضر رهبری عرضه کنند. حالا هنر خودشان است چقدر درست از اندوخته خود خرج کنند اگر هنرمند باشند بهترین‌های خود را می‌اورند والا همان می شود که رهبر گفت فعلا کمیت بر کیفیت چربیده است اگر قرار است سعدی و حافظ از این دوران برخیزد حتما باید معادله معکوس شود.»

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

آیا وزارت ارشاد در سال جدید طرحی نو در خواهد انداخت؟


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ 7 ماه از حضور سید‌عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ساختمان بهارستان می‌گذرد،‌ 7 ماهی که برخلاف انتظار اهالی فرهنگ ماه‌هایی کم  سر و صدا برای ساختمان بهارستان و مراجعه‌کنندگان به آن یعنی اهالی فرهنگ و هنر بوده است.

سید‌عباس صالحی پیش از رای اعتماد گرفتن از مجلس شورای اسلامی بی‌میل ترین گزینه مطرح  برای گرفتن پست در دولت بود‌، صالحی که چند سالی پس از اتمام دولت دوازدهم را با حکم رهبر انقلاب در موسسه اطلاعات خارج از هیاهوهای حوزه فرهنگ به سر می‌برد،‌ حتی چند باری در نامه‌نگاری با اعضای کارگروه تعیین وزرا و شخص رئیس جمهور بی‌میلی خود را مطرح کرده بود،‌ به ناچار و با تاکید مقام معظم رهبری این سمت را پذیرفت.

اما آنچه این 7 ماه حضور صالحی در وزارت ارشاد نشان داده این است که اگرچه صالحی هنوز نگاه نخبگانی در حوزه فرهنگ را دنبال می‌کند،‌ اما به نظر می‌رسد او تلاش دارد با حفظ ساختارهای موجود،‌ تنها ثبات در حوزه فرهنگ را پیش گیرد،‌ و از هرگونه خرق عادت در این زمینه و حرکت‌های بنیادین و تغییر ساختارهای موجود دوری گزیند. از همین روست که در این 7 ماه اهالی فرهنگ و هنر تغیبر چندانی را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ندیده‌اند.

در زیرمجموعه‌های این وزراتخانه و در سایر معاونت‌ها نیز فعالیت پررنگی در این 7 ماه جز اداره امور روزمره و روتین هر ساله نظیر برگزاری جشنواره‌ها و جایزه‌های ادبی و هنری نداشته‌اند. نه در معاونت فرهنگی که حالا چند ماهی است،‌ پس از استعفای کلانتری معاون فرهنگی که زودهنگام استعفای خود را تقدیم صالحی کرد، همچنان با سرپرست اداره می‌شود، شاهد درانداختن طرحی نو نیستیم، در معاونت هنری،‌ سینمایی،‌ قرآنی و … نیز وضعیت چندان تفاوتی ندارد.

معاونت هنری که پس از حواشی ایجاد شده،‌ این روزها بیشتر معاونت سرپرست‌هاست و احکام صادره برای عمده مسئولیت‌ها در آن سرپرستی است.

در معاونت فرهنگی نیز خبری از ابقای محسن جوادی سرپرست فعلی معاون فرهنگی نیست،‌ چرا که او نیز به مانند شخص صالحی علی‌رغم میل باطنی و از سر اجبار این مسئولیت را پذیرفته و در عمده روزها نیز در همان پژوهشگاه فرهنگ،‌ هنر و ارتباطات مشغول بوده تا در طبقه سوم وزارتخانه.

شنیده ها نیز حکایت از ماندن وی تا پایان نمایشگاه در معاونت فرهنگی دارد و باید دید پس از آن این ایوب دهقانکار مشاور اجرایی فعلی معاونت  است که  معاون فرهنگی وزیر ارشاد می‌شود یا شخصی دیگری برای این سمت پیشنهاد می‌شود.

اما آنچه انتظار می‌رود این است که اگر جوادی حتی قرار است برای مدت محدودی در معاونت فرهنگی باقی بماند،‌ حضور او تنها به انجام امور روزمره جاری نظیر برگزرای جوایز ادبی‌، همچون جایزه جلال، شعر فجر یا برگزاری نمایشگاه کتاب تهران ختم نشود،‌ پس از 7 ماه حالا دیگر وقت آن است که تکلیف هیئت انتخاب و خرید کتاب وزارت فرهنگ مشخص شود،‌ کارها در اداره کتاب با سرعت بیشتری انجام شود،‌ سیاست معاونت در قبال مسئله تولید کاغذ مشخص شود،‌ حمایت از ناشران و کتابفروشان با شفافیت بیشتری تعیین تکلیف شود،‌ تکلیف حضور در آوردگاه‌های بین المللی و نقشه راه دیپلماسی فرهنگی سریعتر روشنن شود، علی‌الخصوص برگزاری نمایشگاه کتاب تهران که قرار است اردیبهشت ماه برگزار شود،‌ جریان روشن‌تری به خود بگیرد‌، نمایشگاهی که فعالیت‌‌های مقدماتی آن بسیار دیرهنگام آغاز شده و مشخص نیست با چه وضعیتی در بعد بین‌الملل و حتی داخل مواجه است.

اما این روزها،‌ در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک دغدغه دیگر نیز دیده می‌شود،‌ دغدغه‌ای که مشخص نیست،‌ ناشی از پرسش و پاسخ نمایندگان مجلس از صالحی است،‌ یا دلیل دیگری دارد،‌ دغدغه‌ای منجر شده تا روابط عمومی وزراتخانه تلاشی نامحسوس در دور کردن خبرنگاران و اهالی رسانه از وزیر ارشاد داشته باشد،‌ به طور مشخص در برخی از رویدادهای اخیر این وزراتخانه هم‌چون جشن نوروز،‌ سالگرد تاسیس نهاد کتابخانه‌های عمومی‌، برنامه‌های مرتبط با نمایشگاه قرآن و …. اهالی رسانه یا دعوت نبوده‌اند،‌ یا از حضور وزیر ارشاد در جمع خبرنگاران امتناع شده است،‌ در عین حال درخواست‌های اهالی رسانه برای گفت‌وگو با وزیر فرهنگ نیز بی‌پاسخ گذاشته شده است.

حالا در واپسین روزهای پایانی سال 1403،‌ اما اهالی فرهنگ و هنرهمچنان امیدوارند به تغییر،‌ امید دارند رویکردی که صالحی سال‌ها پیش در دوران حضورش در معاونت فرهنگی و پس از آن در وزرات ارشاد داشت،‌ این بار نیز برای نجات حوزه فرهنگ به کمک بیاید،‌ باید دید صالحی برنامه‌ای برای دمیدن روح تازه در حوزه فرهنگ در سال جدید دارد یا خیر؟

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم