اندیشمندان ایرانی چراغ امید را روشن نگه داشتند؛ نیمی از تاریخ جهان برای ماست


به گزارش خبرنگار مهر، جلسه رونمایی و معرفی کتاب «فیلسوفان امید» شامل مجموعه گفتگوهای سارا فرجی خبرنگار اندیشه با اساتید فلسفه، با حضور نجفقلی حبیبی، منوچهر صدوقی سها، نادیا مفتونی، مالک شجاعی، علیرضا منجمی و علی درستکار در خبرگزاری مهر برگزار شد.

نجفقلی حبیبی استاد فلسفه و مصحح آثار فلسفه اسلامی در ابتدای این نشست گفت: وجود نویسندگان جوان در حوزه اندیشه ما را به آینده امیدوار می‌کند و نوید آینده روشن در این کشور را می‌دهد. وی افزود: در گفتگویی که با خانم فرجی داشتم و در کتاب چاپ شد بیشتر قصدم این بود که بگویم جوانان باید با همه دشواری‌ها و سختی‌های زمانه روی پای خود بایستند و راهی برای حل مشکلات پیدا کنند.

وی افزود: عموم بزرگان ما مانند دکتر زرین کوب همگی بر سختی‌های بسیاری فائق آمدند. درباره خودم می‌توانم بگویم خداوند چراغی را در دلم روشن نگاه داشت تا به سختی‌ها فائق آیم. تصور می‌کنم دعای پدر و مادر در این زمینه بسیار تأثیرگذار است و به عقیده من جز توکل و عنایت الهی هیچ‌چیز نمی‌توانست به من در حل مشکلات کمک کند. زمانی که به سراغ کتابخانه‌های جهان می‌روید خواهید دید که بزرگترین بخش کتابخانه ها در اختیار آثار ایرانی است. ما اندیشمندان بزرگی مثل ابن سیناها که چراغ امید را روشن نگه داشتند داریم. فارابی با همه عظمتش سختی‌های بسیاری داشته و کم می‌بینید کسانی را که سختی نکشیده باشند و جزو مفاخر باشند. بنابراین تاریخ ما از این نظر درخشان است و مردم ایران، مردم بزرگی هستند.

این‌پژوهشگر فلسفه در پایان گفت: جوانان ما نباید امیدشان از ایران قطع شود. بیش از نیمی از تاریخ جهان متعلق به ایران است و مردمان ایران بزرگ و باهوش‌اند. ایران تمدن باشکوهی دارد بنابراین این فرهنگ ایران است که غنی بوده است. امروز اگر می‌خواهیم در دنیا بزرگ شویم باید دانشمندان مان را بزرگ و کوشش کنیم که دلسردی‌ها به وجود نیاید. امیدوارم در کتاب‌های مان امید را پرورش دهیم چون گاهاً نویسنده‌هایی داریم که با کتاب‌هایشان ناامیدی را تزریق می‌کنند که این خیانت بزرگی است.

سخنران دوم جلسه نادیا مفتونی استاد فلسفه دانشگاه تهران بود که گفت: فارابی در بحث مدینه فاضله‌ش از پنج طبقه سخن گفته است؛ طبقه اول، طبقه انبیا و حکماً، طبقه دوم، طبقه نویسندگان و شعرا که من آن را اهل هنر و رسانه نامیدم و قصدم این است که بگویم شأن رسانه و هنر در مدینه فاضله این است که برنامه ریزی حاکمیت الهی و حکمی را برای جمهور منتقل می‌کند و به طور خلاصه قصدم این است که بگویم رسانه و خبرنگار در مدینه فاضله فارابی جایگاه و شأن بسیار بالایی دارد. البته هنر و رسانه فاضله.

اندیشمندان ایرانی چراغ امید را روشن نگه داشتند؛ نیمی از تاریخ جهان برای ماست

مالک شجاعی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هم در این‌برنامه گفت: در مجموعه آثار سهروردی که از عجایب تاریخ ما هستند، رساله‌ای به نام کلمه التصوف وجود دارد که سهروردی در آنجا عبارتی دارد با این مضمون که در روز قیامت که خلایق محشور می‌شوند، از هر هزار نفر ۹۹۹ نفر قتیل العبارات و کشته عبارات هستند. شاید یکی از راه‌های عبور از این بحران، دامن زدن به گفتگو باشد و از این منظر کتاب «فیلسوفان امید» نجات بشر از بحران قتیل العبارات است و نتیجه اینکه ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند گفتگوهای ثمربخشی هستیم که منتج به امید شود.

وی افزود: به نظر من کتاب عنوان بسیار هوشمندانه انتخاب شده و همانطور که در مقدمه هم اشاره شده مشخص است که «امید» از دغدغه‌های ایشان است. حاصل گفتگوهای ایشان ایجاد نوعی «امید اجتماعی» است که خلأ آن به شدت در جامعه امروز احساس می‌شود. ریچارد رورتی از فیلسوفان معاصر هم کتابی با نام «فلسفه و امید اجتماعی» دارد و غیر از ایشان افراد دیگری که در گفتمان فلسفی چپ قرار دارند نوعی نگاه معطوف به امید اجتماعی دارند و البته قبل از آنها (در گفتمان چپ) در سنت اسلامی و مسیحی هم بحث امید را در سنت اتوپیا اندیشی و سنت نگارش رساله‌های ناظر به مدینه فاضله می‌بینیم. چون اهل مدینه فاضله به دنبال امید هستند منتها فیلسوفانی که به دنبال امید هستند نمی‌خواهند به هر قیمتی امید را به دست بیاورند بلکه می‌خواهند از راه‌های عقلانی و معرفت بخش به «امید» برسند.

این نویسنده و پژوهشگر فلسفه ادامه داد: فقط هم رورتی نیست که به بحث امید پرداخته افراد دیگری چون فارابی، گابریل مارسل و آگوستین نیز به این موضوع پرداختند و درباره عشق و امید صحبت کردند. بنابراین به خانم فرجی، خانواده و خودمان باید بابت انتشار این کتاب تبریک بگویم.

شجاعی گفت: به نظر می‌رسد فضای فکری‌فرهنگی ایران در اینجا و اکنون بیش از هر وقت دیگری به آرای دیلتای نیاز دارد چون دیلتای برای اولین بار در فلسفه غرب این بحث را پیش کشیده که علوم انسانی برای انسان امروز چه معنایی دارد و چه جایگاه و کارکردی دارد؟ دیلتای در برابر هجمه علوم طبیعی از علوم انسانی دفاع می‌کند و می‌گوید: ما عالمان علوم انسانی، فقیران غنی هستیم. و این یعنی عالمان علوم انسانی دستشان پُر از مفاهیم است ولی کاربست این علم در جامعه غایب است.

وی در پایان گفت: اهمیت کتاب خانم فرجی هم در این است که فلسفه چه نقشی در سبک زندگی ایرانیان دارد و کجای جامعه قرار دارد. ۱۲ استادی که در کتاب «فیلسوفان امید» با آنها گفتگو شده هرکدام مثال نقض جدی برای هجمه نیهیلیسم و نسبی گرایی در جامعه معاصر هستند.



منیع: خبرگزاری مهر

معرفی ۹ ستون تاریخی مسجد‌النبی


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ یکی از سفرنامه‌های حج نگاشته‌شده در سال‌های پس از انقلاب «غوغای غبار» نوشته گلعلی بابایی است،‌  بابایی سال 1387 به سفر حج رفت و حاصل این سفر را به‌صورت سفرنامه در انتشارات سوره مهر منتشر کرد.

سفرنامه حج بابایی در «غوغای غبار» از مرداد 87 در تهران شروع می‌شود و تا آذر ماه همان سال در مکه ادامه پیدا می‌کند. وی در جایی درباره اینکه چرا اسم این کتاب را «غوغای غبار» گذاشته گفته است: «در حین طواف و نیز حضور در مسجدالنبی(ص) احساس می‌کردم گم‌شد‌ه‌ای هستم در غبار، البته این شعر میرشکاک هم در اندیشه‌ام بود که گفته: در تکاپوی سراغ بی‌نشان معشوق خویش، جاده‌ها خواندیم و غوغای غبار آموختیم.»

در بخشی از این سفرنامه بابایی به معرفی و شرح تاریخچه‌ای درباره مسجد النبی می‌پردازد که خواندنش خالی از لطف نیست،‌ او می‌نویسد:

«همان روز/ ظهر / مدینه

چند دقیقه‌ای تا اذان ظهر وقت داریم که از دارالرحمه به سمت مسجد‌النبی راهی می‌شویم، اولین پیچ خیابان را که رد می‌کنیم قبة‌الخضراء گنبد یکدست سبز و باشکوه بارگاه نبوی نمایان می‌شود.

درجا تصویر بزرگ همین گنبد و بارگاه در نظرم تداعی می شود که اواسط دهه هفتاد به همت هنر مرد شهید و برادر عزیزم حاج سعید جان بزرگی، عکس برداری شده بود و در راهرو ستاد فرماندهی لشکر 27 چشم‌های آدم‌ها را جلا می‌داد. یاد سعید شهیدمان به خیر!

همین که چشمم به مناره‌های مسجدالنبی و خصوصاً گنبد خضرای حرم نبوی می‌افتد، بی‌اختیار اشک است که در چشمانم حلقه می‌زند. نفسم در سینه حبس می‌شود و پاهایم می‌لرزد با خود می‌گویم: «خدایا من که می‌دانم لایق این سفر، نبودم اما لطف و کرم تو و شفاعت شهیدان آبرومند درگاه تو مرا به این بهشت ​​زمینی روانه کرد پس برای همه این نعمت‌ها تو را شکر می‌گویم.

هرم گرمای آفتاب، مثل موج عظیمی برآمده از اقیانوسی جوشان و نامرئی بر بدن‌های زائران و سنگ فرش‌های زیبای حرم نبوی فرود می‌آید، اما جلوه زیبای حرم پیامبر(ص) به هرکسی اجازه نمی‌دهد این همه گرما را احساس کند. آن قدر از خود بی‌خود شده‌ام که حتی از رعایت آداب نماز خواندن به سبک مسلمین اهل سنت غافل می‌شوم و همین امر باعث می‌شود که در آداب نماز چند تا سوتی هم بدهم مات و متحیر، فقط به اطرافم نگاه می‌کنم. خدایا! مسجد پیغمبر(ص) که می‌گویند، همین است؟  یعنی من الان زائر حرم نبوی هستم؟  نه خیر….. هنوز هم باورم نمی‌شود!

همان روز / داخل مسجد النبی / نماز عصر

تا چشم کار می‌کند،‌ مسلمان‌ها زن و مرد، پیر و جوان، با ملیت‌ها و زبان و فرهنگ و چهره‌های مختلف، صف به صف، کنار هم به نماز ایستاده‌اند. آنها را نمی‌شناسی. زبانشان را هم بلد نیستی، اما احساس می‌کنی که حرفهایشان را می‌فهمی. از جنس خودت هستند. یکی از اروپا آمده،‌ آن دیگری از آفریقا،‌ آن یکی از آسیای میانی و جماعتی دیگر از آسیای جنوب شرقی؛ سیاه زرد و سفید؛ همه در کنار هم حمد یک خدا را می‌گویند. نماز که تمام می‌شود، می‌نشینم به تماشای فضای داخلی مسجد؛ فضایی بسیار مجلل با ستون‌هایی صیقلی، دیوارهایی با نقش و نگارها و ظرافت کاری‌های تحسین برانگیز، فرش‌های پربها و قندیل‌های آویخته. احساس می‌کنی در و دیوارها با تو سخن می‌گویند. ستون‌های هلالی شکل سبک بیزانسی که امویون حاکم بر شامات، آن را از رومیان تار و مار شده به میراث بردند و در معماری اماکن مقدسه وارد کردند در کنار ستون‌های کلفت و ساده سبک معماری مصریان باستان، پشت به پشت هم در همه سالن‌ها به چشم می‌آیند.

به مطالعات پراکنده تاریخی که در ذهن تلنبار کرده‌ام، مراجعه می‌کنم تا دانسته‌هایم را با حقیقت وضع این مسجد زیبا و باشکوه تطبیق بدهم.

قسمتی از مسجد‌النبی فعلی که در ناحیه جنوب غربی (رو به سوی قبله مسجد) قرار دارد و حد فاصل میان منبر و قبر پیامبر(ص) است، به نام روضه مطهره یا روضه شریفه شناخته می‌شود. روضه در واقع همان بخش اصلی مسجدی است که پیامبر(ص) به دست مبارکش تأسیس فرمود. ادای نماز و دعا در این قسمت از مسجد، فضیلت زیادی دارد؛ چراکه در حدیثی معتبر به نقل از رسول خدا(ص) به عنوان باغی بهشتی معرفی شده است.

و اما نظریه علمای شیعه درباره روضه شریف آن است که روضه از دیوار محراب در جنوب که امروز آن را با نرده‌های فلزی سبک و متحرک از سایر نقاط مسجد تفکیک کرده‌اند آغاز و در شمال به چهارمین ستون عمارت فعلی منتهی می‌شود؛ یعنی یک ستون علاوه بر آنچه اهل سنت می‌گویند و حد دوم آن در شرق داخل بیت پیامبر(ص) و بیت حضرت فاطمه(س) است و در سمت غرب برابر است با منبر شریف.

در محدوده روضه مطهر سه مکان مقدس قرار دارند: مرقد مطهر رسول خدا(ص)، منبر و محراب ایشان.

افضل اماکن این مسجد، مدفن رسول خدا(ص) است؛ پیامبری که محبوب خدا و خلق بوده و دیانت توحیدی اسلام، حاصل تلاش بیست و سه ساله دوران رسالت اوست.

حسب اجماع مورخان پیکر رسول خدا(ص) در همان حجره‌ای که وفات یافت مدفون شد؛ حجره‌ای که متعلق به همسرش عایشه بود. از دیگر مکان‌های مقدس مسجد منبر رسول خدا(ص) است. در روایات زیادی نقل شده که پیامبر خدا(ص) در آغاز، با تکیه بر تنه درخت خرمایی به ایراد خطبه می‌پرداخت تا اینکه یکی از اصحاب پیشنهاد ساختن منبری را داد تا رسول خدا(ص) روی آن بنشیند و بدین وسیله هم مردم او را ببینند و هم آن حضرت از ایستادن مستمر خسته نشود. مسجد‌النبی در محدوده روضه شریف هم چندین ستون دارد که هر یک به نامی شهرت دارند.

1 ـاستوانه حرس: یکی از ستون‌های متبرک مسجد، ستون حرس یا محرس است. نام‌گذاری آن به حرس، به معنای نگهبان و پاسدار از آن رو است که امام علی(ع) در کنار این ستون می‌ایستاد و از پیامبر نگاهبانی می‌کرد.

2 ـ استوانه توبه: ستونی که ابولبایه صحابی نادم پیامبر در کنار آن از خطای خود، ترک جهاد و ماندن در بین خانه نشینان توبه کرد و خدا هم توبه او را پذیرفت.

3 ـ استوانه وفود: این ستون محلی بود که در کنار آن رسول اکرم (ص) وفد(هیئت‌)های سران قبائل عرب را به حضور می‌پذیرفت و چون در لسان عرب، جمع وفد می‌شود وفود (هیئت‌ها)، چنین اسمی به این ستون دادند. نام دیگر این ستون مجلس قلاده است؛ چراکه بزرگان صحابه در کنار آن گرد هم دایره‌وار، چون دانه‌های قلاده گردنبند) می‌نشستند و به گفت‌و‌گو می‌پرداختند.

4 ـ استوانه سریر: ستونی است که رسول خدا(ص) ایام اعتکاف را در آنجا به سر می‌برد.

5 ـ استوانه قرعه، عایشه، مهاجرین: وجه تسمیه نام اصلی این ستون، حدیثی است از رسول خدا(ص) که فرمود: در کنار این ستون زمینی است که اگر مردم اهمیت آن را می‌شناختند، برای نماز خواندن در آنجا میان خود قرعه می‌انداختند.

6 ـ استوانه حنانه: این ستون در قسمت غربی محراب مسجد قرار دارد و محل دفن تنه درخت خرمایی است که رسول خدا(ص) تا قبل از ساختن منبرش به آن تکیه می‌داد. روزی که قرار شد روی منبر برود، به ناگاه از تنه درخت ناله‌ای شبیه ناله شتر ماده‌ای که از بچه خود جدا شده باشد، برخاست و آرام نگرفت تا وقتی رسول اکرم (ص) آمد و آن را با محبت نوازش کرد و…. ستون خاموش شد.

7 ـ استوانه مربعة القبر یا مقام جبرئیل: محلی که حضرت جبرئیل روح الامین(ع) ملک مقرب خدا از آنجا به رسول خدا(ص) وارد می شد و در شمایل «دحیه کلبی» خوش‌سیماترین مرد عرب، به محضر آن حضرت شرفیاب می‌شد. اینجا در ورودی خانه حضرت فاطمه زهرا(س) هم بوده است.

8 ـ استوانه تهجد: بر اساس برخی نقل‌ها، رسول خدا(ص) هر شب وقتی همه مردم مدینه به خواب می‌رفتند در پشت خانه حضرت علی(ع)، که در آن به داخل مسجد باز می‌شد حصیری می‌انداخت، نماز شب می‌خواند و سرگرم می‌شد به تهجد شبانه.

9 ـ استوانه مخلقه: خلوق به معنای عطر است و مخلقه به معنای معطر. استوانه مخلقه ستونی است که بر آن عود می چیدند و بوی خوش آن فضای مسجد را معطر می‌کرد.

به گمانم فعلاً همین مقدار اظهار فضل در باب تاریخچه مسجد‌النبی کفایت کند. بعد از خاتمه نماز با سادات به هتل برمی‌گردیم؛ برای خوردن ناهاری سبک و استراحتی مختصر.»

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

«خداوندگار مگس‌ها» برای پنجمین‌بار به بازار آمد


به گزارش خبرنگار مهر، رمان «خداوندگار مگس‌ها» نوشته ویلیام گولدینگ با ترجمه جواد پیمان به‌تازگی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ پنجم رسیده است. این‌ترجمه برای اولین‌بار سال ۱۳۹۵ عرضه شد و حالا نسخه‌های چاپ پنجم آن راهی بازار نشر شده‌اند.

سر ویلیام گولدینگ نویسنده این‌کتاب، نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس، شاعر و معلم بریتانیی بود که در سال‌های حرفه‌ای زندگی‌اش توانست دو جایزه نوبل و من‌بوکر را به دست آورد و ردپای تجارب آموزگاری وی در «خداوندگار مگس‌ها» به وضوح قابل مشاهده است. در زمانه خودش درباره وی چنین می‌گفتند: «گولدینگ ادیب و دانشمندی است با شک‌‎های فلسفی مخصوص به خود.» خداوندگار مگس‌ها با عنوان اصلی Lorf of The Flies اولین بار در سال ۱۹۵۴ منتشر شد و بازتاب بینش منحصربه‌فرد گولدینگ درباره ذات انسان است.

نویسنده کتاب پیش‌رو، مسئله پیچیده تمدن و عقل‌گرایی را در یک جزیره گرمسیری دورافتاده و با محوریت گروهی دانش‌آموز به چالش می‌کشد.

«خداوندگار مگس‌ها» داستان گروهی از کودکان است پس از سقوط هواپیما در جزیره‌ای متروک گرفتار می‌شوند. تلاش آن‌ها برای بقا، مفاهیمی همچون برخورد تمدن و غرایز اولیه انسانی را مطرح می‌کند. این‌رمان در ۱۲ فصل نوشته شده و تا به حال چندین‌بار منبع اقتباس آثار سینمایی بوده است.



منیع: خبرگزاری مهر

زیارت ذوقبلتین و ثوابی که به سیدحسن نصرالله تقدیم شد


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «خال سیاه عربی» از جمله سفرنامه‌های حج است که خواننده را مجذوب خود می‌کند و به سادگی نمی‌توان آن را کنار گذاشت. حامد عسکری، با بیانی احساسی که پیش‌تر در اشعارش نمایان بود، دست مخاطب را می‌گیرد و او را به کوچه‌های کودکی‌اش در بم می‌برد و تجربیات خود در شناخت خدا را با او به اشتراک می‌گذارد.

سفر حج نیز به قلم منحصربه‌فرد عسکری، به شیوه‌ای خوش‌سبک و شیرین روایت می‌شود. این روایت، خواننده را با احساسات و ارتباطات شخصی نویسنده همراه کرده و او را در تصور و تخیل، به موقعیت‌های مختلف داستان می‌کشاند.

حامد عسکری در این سفرنامه از زبانی روان و توصیف‌های زیبا برای بیان افکار و احساساتش بهره می‌برد. او با استفاده از کلمات دقیق و تصاویر تشبیهی، داستان را به پراحساس‌ترین شکل ممکن روایت می‌کند و تأملات و فکرهای شخصی‌اش را به اشتراک می‌گذارد تا مخاطب نیز با او همذات‌پنداری کند.

او در ابتدای کتاب می‌نویسد: «خدا… این واژه، این مفهوم، بزرگ‌ترین پرسشی بود که در دوران کودکی برای من مطرح شد. این مفهوم، این قدرت، این نور، این حقیقت، این هرچه که هست، کیست؟ از کجا آمده است؟ وظیفه‌اش نسبت به من چیست و وظیفه من نسبت به او چیست؟»

خدا را در اولین سال‌های کودکی از دیدگاه‌های متعددی شناختم. اولین دیدگاه، از معلمان دینی‌ام بود. خدای آن معلمان دینی به همان اندازه تند و سخت‌گیر بود که خودشان بودند. او مانند یک نظام بود، مثل قوانین دقیق و زمان‌بندی‌های مدرسه. اگر کسی اشتباه می‌کرد، عذاب و عقاب داشت؛ تنبیهی که از مدرسه هم سخت‌تر بود و هر خطای کوچکی باعث تحمل آتش جهنم و سنگینی‌های سیاه می‌شد. این خدا به نوعی بی‌تحمل و عصبانی بود و همین سبب برخی رفتارهای منفی من می‌شد. من واقعاً از این خدا ترسیدم.

دیدگاه دوم، از مادرم بود. این خدا مانند مادرم بود؛ مهربان، صمیمی و همیشه در چشمان و صدایش یک قطره احساس و بغض وجود داشت. به این خدا علاقه زیادی داشتم. اگر اشتباه می‌کردم، از من ناراحت می‌شد، اما با یک جمله معذرت‌خواهی، یک «دوستت دارم، خدا»، یا حتی یک «مگه چند تا پسر داری که باهام حرف نمی‌زنی؟»، دلش را می‌گشود، دستم را می‌گرفت و با لبخند می‌گفت: «پسر خوبی باش! من ناراحت می‌شوم که سر تو فریاد بزنم.»

در بخشی از این سفرنامه می‌خوانیم:

«ذوقبلتین مسجدی است دارای دو قبله. مسجد سفید یکدست است با معماری‌ای شبیه به مسجد قبا. دیوارها از کمر به پایین، سنگی شکلاتی‌رنگ دارد. کودک درونم مسجد را به یک کیک سفید بزرگ خامه‌ای تشبیه می‌کند. کودک درونم را ساکت می‌کنم و به همان سفید یکدست مرمری رضایت می‌دهم.

معماری مسجدهایشان ساده است. مسجد خلوت است و به اندازه قبا مشتری ندارد؛ اما از قبا خنک‌تر و خوش‌بوتر است. فرش‌های یکدست عنابی‌رنگی دارد که در هر مترش تقریباً یک جای سجاده درآورده‌اند. پیری کهن‌سال دم در، کیسه کفش به حاجی‌ها می‌دهد. محراب از دور، قامت افراشته به کرشمه و تغزل، بلندبالا و فریباست؛ با مایه سفید که از کرم کاراملی به سفید پررنگ در رفت‌وآمد است.

به خودم می‌گویم خب، این یک قبله‌اش، قبله دیگرش کو؟ سمت راست و چپ محراب اصلی دنبال نشانه یک تغییر رنگ، یک جای محراب گل‌گرفته می‌گردم. نیست.

تصورم این است که آن روز که بین دو نماز فرمان تغییر قبله بر محمد ما (علیه و علی آله السلام) آمد، مثل خود ما که جایی مهمان هستیم و قبله را دقیق نمی‌دانیم و بعد صاحب‌خانه می‌گوید یک کم به چپ یا راست متمایل شوید، متمایل شده‌اند به همان سمت و نماز را ادامه داده‌اند. در کشاکش همین فکرم که مستخدم مسجد، که صورتی گندم‌گون دارد، کار گوگل را می‌کند و از راه می‌رسد و 180درجه آن طرف‌تر از قبله، یک قاب توی سقف نشان می‌دهد و می‌گوید: «هذه قبلة الاول الى مسجد الاقصى و هذه (اشاره می‌کند به محراب جوان) الى کعبة‌الکریم». چه ذوقی می‌کنم از این کشف! و انگشت می‌گزم از حیرت. توی تاریخ خوانده بودم که قبله عوض شده، ولی نه دیگر این قدر! یعنی خدا یک جوری گذاشته توی کاسه آن قوم طعنه‌زن که دیگر نتوانند کمر راست کنند.

یک روحانی می‌بینم که قیافه‌اش ایرانی می‌زند. می‌روم جلو، سلام علیکم. جوابش می‌فهماند که اشتباه کرده‌ام، عراقی است و البته که با عراقی‌ها برادر تنی هستیم. می‌گویم برایم بگوید که دقیقاً چی شد و او دوباره با همان عربی فصیح توضیح می‌دهد که اوایل اسلام، یهودی‌های مدینه کلی طعنه و کنایه به رسول ما می‌انداختند که بفرما این چه دینی است که چوپان یتیم مکی آورده که قبله مستقل ندارد؟ کلی تیکه شنیده؛ کلی حرف‌وحدیث مثل اینکه بگویند این چه کوزه‌گری است که از کوزه دیگران آب می‌خورد. غصه خوردم برای محمد (ص).

چقدر تیکه و طعنه شنیدن سخت است. سیدرضا می‌گفت فرق صبر و حلم توی همین است. صبر مال وقتی است تو دچار یک امتحانی بشوی که هیچ کاری از دستت برنیاید، اینجا را اگر تحمل کنی می‌شوی صبور؛ ولی حلم مال وقتی است که می‌توانی بزنی زیر میز، می‌توانی کافه را به هم بریزی، می‌توانی حقت را بگیری ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی و خشم مقدس بپیچد توی حنجره‌ات و غمباد شود، بعد شب‌ها بروی سرت را توی چاه و چاله بکنی و حرف بزنی و بعد کلمه‌هایت را دفن کنی. سیدرضا می‌گفت: «حلیم علی است و صبور زینب…»

کجای این مسجد نعلینش را از پا درآورده؟ کجای این مسجد شترش نشسته بوده به نشخوار خارهای مدینه تا حبیب خدا از فریضه برگردد؟ آب وضوی ساعد مهتابی‌رنگش کجای این مسجد به زمین ریخته؟

توی وقتی که برادر عراقی‌ام دارد حرف می‌زند، حباب‌های بالای سرم را می‌ترکانم و دل می‌سپرم به حرف‌هایش. می‌گوید: «خدا» که دیده عزیزکرده‌اش دارد اذیت می‌شود، یک جوری می‌گذارد توی کاسه یهودی‌ها که انگشت به دهان می‌مانند. قبله می‌چرخد؛ آن هم نه یک ذره، دو ذره، بلکه 180 درجه! یهودی‌ها کنف می‌شوند.

دور حضرت موسی بگردم که مشتی از پیروانش فقط پوسته‌ای از دینش را گرفته‌اند و… بگذریم. حرف خودمان را بزنیم.

کعبه می‌شود قبله‌گاه مسلمین جهان. کعبه را می‌گویند پدر گرامیمان آدم ابوالبشر ساخت. ابراهیم خلیل‌الله تعمیر اساسی‌اش کرد و مردم جهان را فراخواند به آیین حج؛ همین حجی که رودخانه‌ای خروشان است و تا اکنون جاری و گواراست.

برمی‌گردم و چرخی توی مسجد می‌زنم، نفس می‌کشم و چند تا دو رکعت نماز می‌خوانم به نیابت از مسعود و حسین و محمد و ایمان، بعد به سمت قبله کهن‌سال که یک نقش دیوار است در جایی حوالی سقف درست بالای در ورودی مسجد، سلام می‌دهم به بیت‌المقدس. افسوس می‌خورم چرا چفیه فلسطینی‌ام را نینداخته‌ام.

ثواب زیارت مسجد را دو قسمت می‌کنم: نیمش را تقدیم می‌کنم به سیدحسن نصرالله و نیمش را به حاج احمد متوسلیان نازنین. امیر تاجیک توی ذهنم می‌خواند: یه مسجد وسط دو  تا مثلث اسیره.

…ذوقبلتین پر از جزئیات زیبا و هوش‌رباست و شدیداً ترغیبت می‌کند به عکس گرفتن. هم معماری زیبایی دارد و هم عکس گرفتن در مسجدی که شاهد اتفاق بزرگی بوده، اولاً و اصولاً چیز جذابی است. این وسط جوانی مصری می‌خواهد از او با محراب و منبر عکس بگیرم. می‌گیرم.

معماری ساده‌ای دارد با پرسپکتیوهایی به شدت جذاب و ستون‌هایی گچ‌بری‌شده. در مساجد حجاز خبری از کاشی‌کاری لاجوردی و فیروزه‌ای و اسلیمی و تنوع رنگ نیست. هر چه هست سنگ سفید و مات است و گچ‌بری‌هایی که نمونه‌شان هم در مساجد خودمان کم نیست و نورپردازی‌های دقیق و لطیف. دیواره‌طورهایی با چوب سرخ گره‌کاری‌شده در طبقه دوم، فضای زنانه را سوا می‌کند و قفسه‌های زیبای قرآن‌ها هم دور تا دور مسجد را زیباتر کرده است.

با روحانی کاروان، ابوعلی، هم‌کلام می‌شوم. از قدس می‌گوید و درود می‌فرستد به روح آقا روح‌الله که روز قدس را بنیان گذاشت تا این مسجد زندانی فراموش نشود. کامم مزه زیتون می‌گیرد؛ زیتون‌هایی آغشته به خون. یاد صبرا و شتیلا می‌افتم، یاد همه آن‌هایی که هفتاد سال است زندگی‌شان غصب شده، یاد مردان در بند گرفتار و زنان و کودکان بی‌مرد و مدد.

مرتضی می‌گفت زن‌های فلسطینی توی گردنشان به جای سینه‌ریز و گردن‌بند، یک کلید آویزان است؛ کلید خانه‌ای که غصب شده، خانه‌ای که شهرک شده، خانه‌ای که نیست. مرتضی می‌گفت هفتاد و خرده‌ای سال است این کلید از گردن مادری به گردن دختری ارث می‌رسد و سند خانه‌ها هم همین جور دست اولاد ذکور خانواده‌ها دست به دست می‌شود.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

روحی که تا افلاک را طی کرده باشد؛ دنیا چه جذابیتی دارد برایش؟


به گزارش خبرنگار مهر، امروز ۱۲ دی سالروز درگذشت عالم مجاهد، مجتهد و فیلسوف انقلابی مرحوم محمدتقی مصباح یزدی است. مرضیه مظفری شاعر جوان قمی و سراینده مجموعه «روزی که نمی‌دانم»، به مناسبت این روز، غزلی برای مرحوم آیت‌الله مصباح سروده و در مقدمه آن نوشته: «چند بیتی تقدیم به او که مصباح بود».

متن مشروح این غزل را در ادامه می‌خوانید؛

*

هر شب عبادت می‌چکید از چشم‌هایش

تا آسمان می‌رفت اشراق دعایش

از صبح تا شب فکر و از شب تا سحر ذکر

پر می‌شد از عطر الهی انزوایش

باران شدن را یادمان می‌داد نم نم

اخلاق می‌بارید از حال و هوایش

از فلسفه، از فقه، از اخلاق و عرفان

از حجره‌های علم می‌آید صدایش

روحی که تا افلاک را طی کرده باشد

دنیا چه جذابیتی دارد برایش؟!

او رود بود و مرگ هم دریای او بود

او رود بود و مرگ می‌شد ابتدایش

وقتی شنیدی عطر مصباح الهدی را

یادی کن از ما قدر بوسه بر عبایش…



منیع: خبرگزاری مهر

ترجمه کتاب جوان‌ترین شهید مدافع حرم


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «بیست سال و سه روز»، نوشته سمانه خاکبازان، داستان زندگی یکی از قهرمانان دهه هفتادی این کشور است که در دفاع از حرم آل‌الله به شهادت رسید. 

شهید سیدمصطفی موسوی تنها سه روز پس از تولد 20 سالگی، در سوریه به شهادت رسید و به عنوان جوان‌ترین شهید مدافع حرم معروف شد. کتاب او، روایتی است از زندگی یکی از جوانان نسل امروز که با وجود دغدغه‌های مختلف و پیشرفت‌های علمی، مسیر حفاظت از حرم حضرت زینب(س) را برگزید؛ راهی که چندان ساده برای او که تک‌پسر یک خانواده بود و سن و سال کمی داشت، به راحتی محقق نشد. 

خاکبازان به خوبی توانسته در این کتاب فراز و فرود زندگی این شهید و سیر تحول شخصیتی او را با وجود چالش‌های مختلف در زندگی به تصویر بکشد. خواننده در این کتاب با جوانی روبروست که خیلی از او دور نیست و دست‌نیافتنی به نظر نمی‌آید. او مانند خیلی از ما اهل موسیقی است، کتاب می‌خواند و در میان خانواده و دوستان به شوخ‌طبعی و خوش‌خلقی معروف است. نویسنده با در نظر گرفتن اقتضائات زمانه، به خوبی توانسته از شعارزدگی دور شود و روایتی واقع‌گرایانه از زندگی این شهید ارائه دهد؛ موضوعی که شاید یکی از اصلی‌ترین دلایل جذب مخاطبان به کتاب «بیست سال و سه روز» باشد. 

به گفته روابط عمومی انتشارات روایت فتح، با اقبال مردمی به این کتاب در ماه‌های گذشته، قرار است «بیست سال و سه روز» به دیگر زبان‌ها از جمله عربی و انگلیسی ترجمه و در کشورهای مقصد توزیع شود. 

رهبر معظم انقلاب در تقریظ خود بر این اثر فرموده‌اند: 

به نام خدا

ــ این شرح حال نیز برای امثال من غبطه‌انگیز و حسرت‌زا است. نور این جوان و امثال او چشم امثال مرا خیره میکند و ما را متوجّه تاریکیهائی که در آن گرفتاریم میسازد. آفرین به آن انگیزه‌ی نجات‌بخش که سیدمصطفی‌ها را به چنین اوجی میرساند و مرحبا به صبر و توکلی که پدر و مادری را در فقدان چنین فرزندی آرامش می‌بخشد. خدا را سپاس که در دوران چنین انسانهائی زندگی میکنیم.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

ماجرای مقاومت با بیل و کلنگ


خبرگزاری مهر، فرهنگ و ادب _ حسام آبنوس: «معبد زیرزمینی» را که تمام کردم یاد فیلم‌های سینمایی آمریکایی افتادم. فیلم‌هایی که برای یک دکمه، کت می‌دوزند و طوری سر و صدا می‌کنند که مخاطب را انگشت به دهان می‌کنند. وقتی کتاب تمام شد با خودم گفتم همین اثر بدون دخل و تصرف هم ظرفیت تولید اثری نمایشی دارد ولی بعد از حدود ۴۰ سال تازه داریم درباره آن به صورت عمومی حرف می‌زنیم. این نشان می‌دهد جنگ هشت ساله چه ظرفیت‌هایی دارد که هنوز ناگفته مانده و ما به عنوان نسل بعد از جنگ اطلاعاتی از آن‌ها نداریم. در صورتی که سوژه‌های بسیاری برای نوشتن و ساخت اثر هنری از اتفاقاتی که در آن سال‌ها افتاده وجود دارد که می‌تواند دستمایه آثار مختلفی شود. آثاری که باب آشنایی نسل‌های بعد از جنگ با وقایعی که روی داده می‌شوند. آثاری که می‌توانند از ظرفیت‌های قصه‌گویی و جذابیت‌های بصری بهره ببرند و مخاطبان را به خود جلب کنند.

معصومه میرابوطالبی نویسنده این کتاب سعی کرده با استفاده از یک مستند تاریخی روایتی مبتنی بر واقعیت و حتی با شخصیت‌های واقعی بسازد و با داستان‌پردازی آن را به مخاطبان خود ارائه کند. در این کتاب آنچه داستان‌پردازی است شخصیت «الیاس» است و باقی اتفاقات و شخصیت‌ها مستند است. در واقع آنچه که مربوط به الیاس است واقعیت ندارد ولی باقی شخصیت‌ها واقعی‌اند و ردپای‌شان در عالم واقع وجود دارد. کتاب درباره گروهی مقنی یزدی است که در سال ۶۰ برای کندن یک تونل در جبهه‌ها عازم جنوب می‌شوند. این گروه با تلاش شبانه‌روزی از خاکریز طرف ایرانی، تونلی تا زیر خاکریز عراقی‌ها حفر می‌کند تا عملیاتی مخفیانه را رقم بزنند.

«معبد زیرزمینی» قصه مردانی است که روزی در این سرزمین کاری کردند کارستان و گمنام ماندند تا روزی یک نفر پیدا شود و قصه‌شان را به گوش ما برسد. قصه‌ای که نشان می‌دهد در این سرزمین مردانی زیسته‌اند که برای نام و نان کاری نکرده‌اند و هرچه بوده خلوص نیت و باور به عملی بوده که انجام می‌داده‌اند. قصه بدون اینکه مستقیم درباره این مردان سخنی بگوید ما را با آن‌ها همراه می‌کند. محمل این همراهی هم نوجوانی است که قصه به واسطه او پیش می‌رود. در «معبد زیرزمینی» با نوجوانی طرفیم که هیچکس به او اعتقاد و اعتماد ندارد و به شیوه‌های مختلف این موضوع به او القا می‌شود. همین رفتارها سبب می‌شود او دچار نوعی از کمبود اعتماد به نفس شود. کمبودی که در مقاطع مختلفی حتی ناخواسته او را از دست زدن به هرکاری باز می‌دارد و سبب می‌شود حس ناکافی بودن پیدا کند. الیاس در این قصه برای شکستن این تصور دست به انتخابی می‌زند تا به چشم همه بیاید ولی روند اتفاقات طوری پیش می‌رود که او خودش هم باورش نمی‌شود. او برای اینکه به چشم دختردایی‌اش بیاید و دایی‌اش به او اعتماد کند پا در جبهه‌ها می‌گذارد و تا اواسط ماجرا هم مطمئن نیست بتواند ادامه دهد و دنبال فرصتی می‌گردد تا راه رفته را بازگردد ولی از یک‌جایی به بعد تغییرات آغاز می‌شود و او دیگر الیاس قبل از اعزام به جبهه نیست و شخصیت تازه‌ای می‌شود.

داستان با زبانی روان روحیات نوجوان را به خواننده منتقل می‌کند. توصیفات نه زیاد است نه کم. نویسنده برای اینکه روح مستند اثر خدشه‌دار نشود تلاش کرده در داستانی کردن اتفاقات زیاده‌روی نکند. قصه سرراست پیش می‌رود و خواننده را در مارپیچ داستان گرفتار نمی‌کند برای همین هر خواننده و مخاطبی با هر سلیقه‌ای می‌تواند با اثر ارتباط برقرار کند. هرچند شاید به زعم بسیاری که دنبال داستان‌های پیچیده و عجیب و غریب می‌گردند این اثر حرف زیادی برای گفتن نداشته باشد ولی باید در نظر گرفت این کتاب قرار است با مخاطب عام گفت‌وگو کند و تصور می‌کنم می‌تواند از پس این ماجرا بر بیاید و رضایت مخاطبان مختلفی را جلب کند. میرابوطالبی در کتاب تلاش می‌کند تا خواننده را با موقعیتی که یک نوجوان با آن دست و پنجه نرم می‌کند روبه‌رو کند و شاید این یکی از کارکردهایی باشد که بتوان از داستان انتظار داشت. زیرا نویسنده با خلق موقعیتی شبیه جهان واقع، این موقعیت را به خوانندگان در هر سطح و دسته‌ای می‌دهد تا تنگناهای یک نوجوان را لمس کنند و خود را در موقعیت او قرار دهند تا در قضاوتشان درباره یک نوجوان یا هر فرد دیگری واقع‌بینانه‌تر اقدام کنند.

«معبد زیرزمینی» که حجم زیادی هم ندارد با توجه به نکاتی که بالا گفته شد در دسته آثار خوش‌خوان قرار می‌گیرد و در نشستی نه‌چندان طولانی به پایان می‌رسد و خواننده را در تجربه‌ای متفاوت سهیم می‌کند. تجربه‌ای متفاوت و کمتر گفته شده درباره جنگ که انسان‌های مختلف با توانایی‌های مختلف در آن سال‌ها نقش‌آفرینی کردند. سال‌هایی که دشمن با حمایت کشورهای مختلف کمر به شکستن مقاومت مردم ایران بسته بود اما مردم ایران هرکس با توجه به ظرفیت و توانایی‌اش گوشه‌ای از کار جنگ را دست گرفته بود تا کشور در مقابل تهاجم دشمن ایستادگی کند. در این کتاب هم ما روایت و ماجرای مقاومت با بیل و کلنگ در برابر ارتش مسلح به سلاح‌های روز جنگی را می‌خوانیم که چگونه در برابر این مردمان غافلگیر می‌شود. غافلگیری‌ای که روزنامه‌های جهان از شکست یکی از ارتش‌های بزرگ عراق در آن خبر دادند.

«معبد زیرزمینی» اثر معصومه میرابوطالبی با داستانی کردن یکی از اتفاقات تاریخ جنگ به ما نشان می‌دهد که می‌توان با زبان قصه بسیاری از اتفاقات را برای خوانندگان بازگو کرد و آن‌ها را در معرض سرگذشت این سرزمین قرار داد.

*پویا فیض پور



منیع: خبرگزاری مهر

مدیرعامل جدید مجمع نوشت افزار ایرانی اسلامی انتخاب شد


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اولین جلسه از ششمین دوره هیئت مدیره مجمع نوشت افزار ایرانی اسلامی در سال 1404 برگزار شد. در این جلسه محمد یقینی، مدیرعامل وقت مجمع نوشت افزار ایرانی جهت تمرکز فعالیت بر موضوع رشد سرمایه گذاری تولید با ایجاد پیشران‌های اقتصادی با هدف توسعه زیست بوم کودک و نوجوان بالاخص نوشت افزار از سمت مدیرعاملی کناره‌گیری کرد.

هیئت مدیره مجمع با هدف بهره گیری از ایشان در زیست بوم با این استعفا موافقت نموده و با بررسی اولویت های زیست بوم و با توجه به اولویت گسترش فعالیت های استانی در سراسر کشور بالاخص در زمینه توزیع محصولات نوشت افزار با اکثریت آرا دکتر مهدی کلانتری به عنوان مدیرعامل جدید مجمع نوشت افزار ایرانی اسلامی انتخاب گردید. همچنین از زحمات پنج ساله محمد یقینی در سمت مدیرعاملی تقدیر شد.

مهدی کلانتری مدیرعامل جدید مجمع نوشت افزار ایرانی اسلامی از کارآفرینان موفق این حوزه است. وی دارای کارشناسی رشته مدیریت بازرگانی کارشناسی ارشد مدیریت فرهنگی و دکتری مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی می باشد و پایان‌نامه دکترای با موضوع بازاریابی فرهنگی کار کرده است.

 

کلانتری از اولین عناصر فعال ایران نوشت و هیئت مؤسس آن بوده که از همان ابتدای جریان تاکنون در نقش‌های گوناگونی همچون مدیر عامل شتاب‌دهنده کارآفرینی اجتماعی، مدیرعامل اندیشکده فرهنگ اول، دبیر شش دوره نمایشگاه ایران‌نوشت اصفهان، دبیر پویش مشق احسان و مدیر عامل تولیدی نوشت افزار ایرانی اسلامی طرفه در حوزه نوشت افزار فعالیت کرده است. 

مجمع ایران نوشت تشکل مردم نهادی است که با هدف ارتقای بازار نوشت‌افزار از منظر فرهنگی و تولید ملی، از ابتدای سال 1392 شروع به فعالیت کرده و در این سال‌ها توانسته است با فعالیت‌های متنوعی چون برگزاری ده دوره نمایشگاه ایران‌نوشت، حمایت از تولیدکنندگان و توزیع‌کنندگان نوشت‌افزار ایرانی و همچنین ذائقه‌سازی مصرف‌کنندگان از طریق فعالیت‌های گسترده رسانه‌ای به دستاوردهای چشمگیری دست یابد؛ به طوری که امروز بیش از 100 تولیدکننده نوشت‌افزار ایرانی مشغول به فعالیت هستند و توانسته‌اند در زمینه افزایش سهم تولید داخل، ارائه محتوای سالم و بومی بر روی محصولات و توسعه برندهای ایرانی فعالیت کنند.

تولیدات نوشت‌افزار ایرانی بر اساس پیمایش «مرکز دیتاک» با کسب رضایت نزدیک به 80 درصدی مخاطبان ایرانی، رتبه اول را در میان گروه کالاهای ایرانی کسب کرده است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

مشارکت بیش از ۵ هزار شاعر در کنگره شعر دفاع مقدس و مقاومت


رضا میربابا دبیر اجرایی کنگره ملی شعر دفاع مقدس و مقاومت در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: اولین کنگره شعر دفاع مقدس در زمان جنگ و با عنوان کنگره شعر جنگ در خرمشهر برگزار شد. به علت حوادث مهم در جبهه مقاومت، در سال‌های گذشته بخش مقاومت هم به این کنگره اضافه شد و نام آن به کنگره ملی شعر دفاع مقدس و مقاومت تغییر یافت. این کنگره در سال‌های برگزاری خود توانسته شاعران بزرگی را معرفی کند و نگاه نو و جدیدی را در ادبیات دفاع مقدس ایجاد کند. شاعران بزرگی مثل مرحوم قیصر امین‌پور،‌ علی معلم، علیرضا قزوه و اساتید بنام دیگری در این کنگره بوده‌اند و باعث رونق آن شده‌اند که امروز بعضی از این عزیزان از شورای سیاستگذاری کنگره ملی شعر دفاع مقدس و مقاومت هم هستند.

وی افزود: از سال ۱۳۹۳ تا ۹۶ در برگزاری این جشنواره وقفه ایجاد شد ولی از آن به بعد هرساله برگزار شده است. امسال هم با استقبال خوبی هم مواجه شده و آثار زیادی به کنگره دفاع مقدس ارسال شده است. بیست و ششمین کنگره شعر دفاع مقدس و مقاومت از اردیبهشت امسال شروع شد. ما یک دستورالعمل اجرایی و علمی داریم که هرساله به ادارات حفظ آثار در استان‌ها ارسال می‌کنیم که درباره شرایط کمی و کیفی این کنگره توضیحات کاملی به شاعران می‌دهد. امسال هم این دستورالعمل را ارسال کردیم و از تیرماه فراخوان بیست و ششمین کنگره را اطلاع رسانی کردیم. این فراخوان تا نیمه آبان‌ماه ادامه داشت و با استقبال خوبی هم مواجه شد. در جریان باشید که ما اول جشنواره‌های استانی را برگزار می‌کنیم و بعد از برگزاری جشنواره‌های استانی به اختتامیه سراسری می‌رسیم.

دبیر اجرایی کنگره شعر دفاع مقدس و مقاومت در ادامه درباره تعداد آثار ارسالی به جشنواره گفت: در این دوره بیش از ۸ هزار و ۵۰۰ شعر در قالب‌های مختلف غزل، قصیده، دوبیتی، رباعی، شعر نو، شعر سپید و… برای دبیرخانه بیست و ششمین کنگره شعر دفاع مقدس و مقاومت ارسال شده است. از این تعداد بیش از ۶۰۰ اثر به دبیرخانه مرکزی کنگره دفاع مقدس و مقاومت آمده که در مرحله داوری است و هفته بعد کاندیداها را اطلاع‌رسانی می‌کنیم.

برگزاری اختتامیه دفاع مقدس در قزوین

میربابا درباره انتخاب قزوین به عنوان دبیرخانه بیست و ششمین کنگره شعر دفاع مقدس و مقاومت، گفت: برای برگزاری هرچه بهتر اختتامیه این کنگره جلسات خوبی را در استانداری قزوین داشته‌ایم. استان قزوین برگزاری اختتامیه را بر عهده گرفته و دلیل انتخاب قزوین این است که کنگره دفاع مقدس از همه ظرفیت‌های کشور استفاده کند. استان قزوین هم در شعر دارای تاریخ و پیشینه است. ما ۵ سال به صورت مداوم این کنگره را در فارس برگزار کردیم؛ به همین دلیل وقت آن بود که این دوره از کنگره را در شهر و استان دیگری برگزار کنیم تا استان‌های دیگر هم در این اتفاق سهیم باشند. امیدواریم با برگزاری این کنگره در قزوین اتفاق خوبی برای شعر قزوین رقم بخورد.

وی درباره زمان برگزاری اختتامیه کنگره شعر دفاع مقدس و مقاومت گفت: اختتامیه این کنگره روز یکشنبه، ۳۰ دی از ساعت ۹ صبح تا ۱۲ ظهر در سالن آمفی تئاتر دانشگاه آزاد واحد قزوین برگزار می‌شود و ما در قزوین میزبان شاعران و علاقه‌مندان به ادبیات پایداری خواهیم بود. این اختتامیه با حضور شاعران بنام کشور، مسئولین کشوری و لشکری و علاقه‌مندان به شعر مقاومت به خوبی برگزار خواهد شد. برای برگزیدها هم جوایز نفیسی در نظر گرفته‌ایم که در مراسم به آنها اهدا خواهیم کرد.

دبیر اجرایی کنگره شعر دفاع مقدس و مقاومت در پایان با بیان اینکه بیش از ۵ هزار شاعر در بیست و ششمین کنگره ملی دفاع مقدس و مقاومت شرکت کرده‌اند، درباره روند داوری آثار گفت: ۱۴ داور ملی که به زودی اسم آنها را منتشر می‌کنیم، کار بررسی ۶۰۰ اثری را که به دبیرخانه مرکزی راه یافته‌اند، برعهده دارند. تا هفته دیگر کار داوری آثار تمام می‌شود و ما کاندیداهای نهایی را به اطلاع رسانه‌ها و علاقه‌مندان شعر مقاومت خواهیم رساند. ویژه‌نامه‌ای را تدارک دیده‌ایم که در آن درباره روند برگزاری بیست و ششمین کنگره ملی شعر دفاع مقدس و مقاومت توضیحات کامل داده‌ایم. همچنین اسامی برگزیدگان استانی و ملی را در دسترس عزیزان قرار می‌دهیم. همچنین سعی می‌کنیم آثار برگزیده بیست و ششمین دوره کنگره را در یک کتاب آماده کنیم و در مراسم اختتامیه در اختیار همه بگذاریم.



منیع: خبرگزاری مهر

فروش ۷۷۶ میلیارد و ۷۴۱ میلیونی در نمایشگاه کتاب تهران


ابراهیم حیدری قائم مقام نماشگاه کتاب تهران در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ با اشاره به آمار فروش کتاب در سی و ششمین نمایشگاه بین‌الملل کتاب تهران گفت:  در بخش مجازی سی و ششمین نمایشگاه کتاب تهران،‌ 458 میلیارد و 588 میلیون کتاب در مجموع به فروش رفت‌، هم‌چنین در بخش حضوری نیز 318 میلیارد و 152 میلیون تومان کتاب به فروش رفته است. در مجموع در هر دو بخش حضوری و مجازی نمایشگاه کتاب تهران توانست فروش 776 میلیارد و 741 میلیونی را به ثبت برساند.

وی ادامه داد:‌ تعداد جلدهای فروش رفته در بخش مجازی یک میلیون و 801 هزار و 553 نسخه بوده است . در بخش فروش مجازی با  رشد 97 و 7 دهم درصدی مواجه بودیم و در بخش فروش حضوری رشد 21 و 6 دهم درصدی را شاهد هستیم،‌ هم‌چنین تعداد جلدهای فروش رفته در نمایشگاه سی و ششم نیز 75 درصد رشد داشته است. در مجموع فروش در نمایشگاه سی و ششم نسبت به سال گذشته 57 و 3 دهم درصد رشد داشته است.

حیدری با بیان این مطلب که آمار کارت به کارت‌ها و فروش نقدی در ارزیابی فروش این دوره نمایشگاه لحاظ نشده است،‌ گفت:‌ هم در سال‌های گذشته و هم در دوره‌های قبل مرسوم بوده که درصدی را برای فروش کارت به کارت ونقدی و کارت‌خوان‌های غیر اختصاص می‌دادند،‌ اما ما با مردم صادق بوده و تنها آمارهای مستند و قابل اتکا را که در سایت خانه کتاب نیز موجود است،‌ ارائه کرده‌ایم. کما اینکه در یکی دو روز اول برخی غرفه‌ها از جمله کودک و نوجوان کارت‌خوان‌ بانک عامل را نداشتند و آمار فروششان ثبت نشده است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم