«هفت‌خوان و خرده‌ای» به چاپ پنجم رسید


به گزارش خبرنگار مهر، رمان نوجوان «هفت‌خوان و خرده‌ای» نوشته احمد اکبرپور به‌تازگی توسط نشر افق به چاپ پنجم رسیده است. این‌کتاب صدوسیزدهمین‌عنوان «رمان نوجوان» است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

احمد اکبرپور نویسنده این‌کتاب، متولد ۱۳۴۹ در شیراز است. او دانش‌آموخته روان‌شناسی است و جایزه کتاب سال را برای رمان «قطار آن شب»، جایزه چند دوره شورای کتاب کودک برای کتاب‌های «امپراطور کلمات»، «رویای جنوبی» و «دوچرخه» و برگزیدگی یونیسف را برای کتاب «شب به خیر فرمانده» در کارنامه دارد. «من نوکر بابا نیستم» و «غول و دوچرخه» او هم طی سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۱ وارد فهرست کلاغ سفید کتابخانه مونیخ شدند.

«هفت‌خوان و خرده‌ای» اکبرپور، به‌صورت داستان‌های به‌هم پیوسته کوتاه نوشته شده که در کنار هم یک‌داستان بلند و رمانی نوجوان را می‌سازند. محور داستان‌ها، پسرکی روستایی به‌نام داوود است که می‌خواهد مثل دوستش کُهزاد شجاع باشد. کهزاد در چشم داوود، از هیچ‌چیز نمی‌ترسد و انگار چیزی در دنیا نیست که کهزاد از آن بترسد. داوود هم دوست دارد مثل کهزاد بدون ترس دروغ بگوید و هرکاری دلش می‌خواهد بکند.

این‌دو یک‌روز برای شکار با هم به کوه می‌روند و وقتی شب می‌رسد، داوود می‌بیند چشم‌هایی در شب برق می‌زنند. این‌جاست که داوود می‌فهمد ظاهرا اشتباه می‌کرده و کهزاد آن‌قدرها هم که فکر می‌کرده شجاع نیست…

«شکار»، «سبزوک»، «پارک»، «کلانتری»، «انتقام»، «دعوا» و «چهل‌سالگی نویسنده» عناوین داستان‌های سازنده «هفت‌خوان و خرده‌ای» هستند.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

وقتی رسیدیم، بچه‌ها سر کلاس بودند. ولی تا ثبت‌نام تمام شد هم‌زمان زنگ استراحت را زدند. سی‌چهل‌تایی پشت پنجره جمع شده بودند که ناظم آن‌ها را دور کرد. مادرم به مدیر مدرسه گفت: «اول بچه را دست خدا و بعد دست شما می‌سپارم، چرا که از بچه‌گی سایه بابا بالای سرش نبوده.» یواشکی توی گوشش گفتم: «تو را به خدا حالا برو، می‌بینی که باید برم سر کلاس.» اولین‌بار بود که از لباس‌های محلی‌مان بدم می‌آمد.

همراه ناظم رفتم سر کلاس. درس عربی بود. معلم قد کوتاه‌مان اشاره کرد تا روی یکی از نیمکت‌ها بنشینم. رفتم روی نیمکتی نشستم که خالی بود. نیمکت خراب بود و با کوچک‌ترین تکانی جیرجیر صدا می‌داد. اولین نفری را که شناختم، همین سیا بود. تا معلم می‌خواست چیزی بنویسد، جایش را با یکی از پشت سری‌هایم عوض کرد. چند لحظه بعد، تاق لگدی خورد زیر نیمکت. کفی نیمکت سرید و از زیر پایم در رفت. سرم محکم خورد به لبه آهنی و همه قاه‌قاه خندیدند. معلم‌مان گفت: «پسر مگه جا قحطه؟» و به یکی از بچه‌ها اشاره کرد تا به من جا بدهد.

چاپ پنجم این‌کتاب با ۹۶ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۵ هزار تومان عرضه شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

“یلدا” شبی که همه ایران را روشن می‌کند


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، برگزاری مراسم شب یلدا یکی از کهن‌ترین مراسم‌های ایرانی‌هاست که در این سال‌ها با تلفیقی از سنت و تجدد، رنگ‌وبوی دیگری به خود گرفته است. با وجود مشکلات اقتصادی و تحول فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی در سال‌های گذشته، برگزاری این مراسم تقریباً یکی از سنت‌های رایج در سال‌های گذشته بوده است، رسمی که کم‌کم بر حواشی آن نیز افزوده شده است؛ حواشی‌ای که چندان قرابتی با سنت ایرانی ندارد.

شب چله زیر سایه کاج

اگر در گذشته دیوان حافظ یکی از ارکان این شب بود و خانواده‌ها با خواندن غزل‌های خواجه شیراز، شب‌شان را شیرین می‌کردند، در این سال‌ها جزئیات دیگری نیز کم‌کم به آن افزوده شده است، نمادهای جدیدی که کم‌کم رنگ یلدا را تغییر داده‌اند؛ مثل درخت کاج یا همان درخت کریسمس که دارد کم‌کم در خانه‌ برخی از ایرانی‌ها به یکی از ارکان اصلی شب یلدا تبدیل می‌شود.

با وجود همه این حواشی، شب یلدا یکی از محبوب‌ترین مراسم‌ها میان خانواده‌های ایرانی است که آن را با نام شب چله نیز می‌شناسیم، اما کدام یک از این دو درست است، یلدا یا چله؟

ریشه‌های باستانی یک جشن

یلدا واژه‌ای سریانی به‌معنی میلاد است، بنا بر آنچه در دهخدا ذیل این کلمه آمده است؛ چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می‌کرده‌اند؛ ازاین‌رو بدین نام نامیده‌اند، باید توجه داشت که جشن میلاد مسیح (نوئل) که در 25 دسامبر تثبیت شده، طبق تحقیق محققان در اصل، جشن ظهور میترا (مهر) بوده است که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی قرار دادند.

اما دلایل دیگری نیز برای شب یلدا عنوان شده است که از جمله معروف‌ترین آن میلاد مهر است. آیین مهر (آیین زروانی) میان ساکنان فلات ایران رواج داشت و مهر و ناهید (میترا و آناهیتا) به‌عنوان دو ایزد نیایش می‌شده‌اند. «مهر»، ایزد فروغ، نگهبان پیمان و پشتیبان پرتو پگاهی است و «ناهید»، ایزد پاکی، زایش و برکت، فرشته آب‌ها و باران. پیروان آیین مهر آخرین شب پاییز را مصادف با تولد خورشید می‌‌دانسته‌اند، برخی به‌اشتباه مهر را همان خورشید در نظر گرفته‌اند، در حالی که مهرداد بهار در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» می‌نویسد: «شب یلدا، تولد مهر یا میترا نیست، بلکه تولد خورشید است، مهر با خورشید تفاوت‌هایی دارد». از نظر تقویم مردم ایران باستان، چله، شب تولد خورشید است و حال آن‌که بر اساس اسطوره‌ها خورشید و مهر ارتباط نزدیکی دارند؛ ولی یکی نیستند.

برخی بر این باورند که به‌کار بردن کلمه «یلدا» که واژه‌ای سریانی است، برای یک آیین ایرانی درست نیست و باید به‌جای آن از کلمه «چله» استفاده کرد. برخی از پژوهشگران بر این باورند که یلدا واژه‌ای است که میان خواص بیشتر مطرح بوده است و عامه مردم از واژه «چله» برای این شب استفاده می‌کرده‌اند، بااین‌حال، این نشان‌دهنده عدم قدمت کلمه «چله» برای چنین مناسبت‌هایی نیست.

شب یلدا , حافظ , کتاب ,

«چله» که امروزه تنها آن را با «شب یلدا» می‌شناسیم، در گذشته فقط برای این شب خاص کاربرد نداشته است، از دیدگاه گاه‌شماری و ستاره‌شناسی، فرارسیدن سرما و گرما، مهمترین معیار در تعیین چله بوده است؛ ازاین‌رو در تقویم گذشته دو چله عموماً لحاظ می‌شده است: چله زمستان و چله تابستان.

چله تابستان را از ابتدای تیرماه در نظر می‌گرفته‌اند و چله زمستان را از ابتدای دی‌ماه. چله زمستان خود به دو چله کوچک و بزرگ تقسیم‌بندی می‌شد: چله بزرگ از اولین روز دی‌ماه تا دهم بهمن‌ماه در نظر گرفته می‌شد و چله کوچک از باقی این ایام تا پایان بهمن‌ماه، تلاقی این دو چله را نیز «چارچار» می‌نامیدند. پایان چله بزرگ با برگزاری جشن سده گرامی داشته می‌شد؛ جشنی که از آداب مرسوم در گذشته بوده است و بازتاب بسیاری در فرهنگ و ادب فارسی دارد.

چله در ایران فرهنگی

آیین‌های مختلفی در مناطق ایران برای گرامیداشت شب چله یا یلدا رونق دارد. در افغانستان این شب بهانه‌ای است برای دور هم جمع شدن خانواده‌ها. سیدحکیم بینش، شاعر افغانستانی، دراین‌باره به تسنیم گفت: شب یلدا یکی از مهمترین شب‌ها برای بسیاری از مردم افغانستان است. آداب و رسوم و آیین‌های زیادی در این شب اجرا می‌شود، در واقع این شب یک بهانه بسیار زیبا و خوب برای دور هم جمع شدن مردم است. در بعضی از خانواده‌ها دورهمی می‌گیرند و در برخی از مجالس به‌صورت خودجوش مردم به خانه پدرکلان‌ها یا مادرکلان‌های (بزرگان خانواده) خود می‌روند و این شب را گرامی می‌دارند.

بینش به رسوم اجتماعی این شب میان مردم افغانستان اشاره و اضافه کرد: یکی از آیین‌ها شب چلگی بردن است که میان کسانی که ازدواج کرده‌اند، رایج است؛ به این صورت که خانواده داماد برای عروس خود در این شب تحفه‌ای می‌برند و این شب را با عروس خود گرامی می‌دارند، این مجلس یک دورهمی بین دو خانواده‌ای است که به‌تازگی پیوند برقرار کرده‌اند.
 

شب یلدا , حافظ , کتاب ,

بینش به بخش دیگری از رسوم رایج در این کشور اشاره کرد و قصه‌گویی را یکی از آنها دانست: بسیاری در خانواده کلان یا بزرگتر خانواده جمع می‌شوند و یکی از کسانی که قصه‌گوست یا آشنایی با قصه‌ها دارد، شروع به قصه‌گویی می‌کند و گاه از خاطرات خود می‌گوید.

به‌گفته او؛ از دیگر آیین‌ها، فردوسی‌خوانی یا حافظ‌خوانی است. کتاب حافظ در همه خانه‌ها وجود دارد اما در این شب مردم به‌صورت خاص به آن مراجعه می‌کنند و فال می‌گیرند، در واقع، شبشان را با حافظ می‌گذرانند و با این شاعر بیشتر مأنوس می‌شوند، از سوی دیگر، شاهنامه نیز از دیگر کتبی است که در این شب بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد و قصه‌های آن خوانده می‌شود.

با وجود آنکه افغانستان از اقوام مختلفی تشکیل شده است، اما شب یلدا میان اکثر مردم گرامی داشته می‌شود؛ با وجود این گفته می‌شود که بیشتر فارسی‌زبانان یعنی اقوام هزاره و تاجیک گرامی می‌دارند.

چرا حافظ در شب یلدا به داد ایرانی‌ها می‌رسد؟

از جمله آیین‌هایی که در این شب در ایران فرهنگی رایج است، تفأل به دیوان خواجه شیراز است، هرکسی از ظن خود یار او می‌شود و حال و آینده خود را در زبان حافظ جست‌وجو می‌کند.

زنده‌یاد محمدعلی اسلامی ندوشن، پژوهشگر، تفأل زدن را تنها مختص به دیوان حافظ می‌داند و درباره چرایی آن گفته است: ما نمی‌دانیم که تفأل زدن به دیوان حافظ از چه‌دورانی رواج داشته است. در تمام دورانی که چاپ جریان داشته و کتاب‌ها در دسترس عموم قرار گرفته، این کار رواج داشته است و از آن زمان تاکنون فال می‌گیرند.

به‌گفته او؛ تا آنجا که من می‌دانم، در هیچ زبانی کتابی نیست که بشود از آن فال گرفت و مردم چنین مأموریتی را به آن واگذار کرده باشند.

اسلامی ندوشن دو دلیل برای تفأل به دیوان حافظ برمی‌شمارد. از نظر او، زبان کنایه و دوپهلوی شاعر سبب شده است مخاطب با او همراه شود: هیچ شاعری مانند حافظ این ویژگی را ندارد، تمام غزلیات این ویژگی را دارد که می‌شود دو یا سه نوع مفهوم از این اشعار گرفت؛ به همین دلیل آمادگی دارد که به‌صورت فال در بیاید.

شب یلدا , حافظ , کتاب ,

از نظر او؛ این برداشت‌ها، کنایه‌ها و ایهام‌ها کمک می‌کند که خودتان برداشت کنید نه اینکه شعر به شما بگوید، و آن علاقه درونی خود را به حساب شعر می‌گذارید و از درون خود می‌شنوید، این مورد مهمی است که به خاصیت ابهام خاص شعر خواجه شیراز کمک کرده است.

اسلامی ندوشن دومین دلیل را در «شاعر خواص و شاعر عوام» بودن حافظ می‌داند: هم خواص از او بهره می‌گیرند و هم افراد کم‌سواد، دیوان را با آواز بلند می‌خوانند و تسلی می‌گیرند، این خاصیت موسیقی کلام است که تسلی خاطر می‌بخشد، اشخاصی که به‌زحمت خواندن می‌دانند، دیوان او را با آواز بلند می‌خوانند و تسلی پیدا می‌کنند و این خاصیت همین کلمات و موسیقی کلام است که می‌تواند یک چنین حالت تسلی خاطر ببخشد و در عین حال مشکل‌ترین شاعر فارسی شناخته‌ شده و به‌صورت یک موجود معمایی او را در آغوش گرفته…».

مُعَبّرِ رؤیای ایران

نویسنده کتاب «جام جهان‌بین» همچنین درباره جایگاه حافظ میان فارسی‌زبانان و چرایی ماندگاری او در ذهن و ضمیر ایرانی‌ها گفته است: از حافظ هرجا حرفی به‌میان آید، خود‌به‌خود کنجکاوی برانگیخته می‌شود؛ زیرا دیوان او عصاره‌ سرگذشت ایران و «نقد حال» ماست. پس از 600 سال، هنوز هم سخنگوی مای الکن است و جواب‌دهنده به فال همیشگی‌ای که در ضمیر ما خلجان دارد. هر سؤالی داشته باشیم، خیلی عمیق‌تر از رادیوها و روزنامه‌ها و کتاب‌های روز، دست به دامان او دراز می‌کنیم.

به‌گفته او؛ این‌که با دیوان او فال گرفته می‌شود، طلب نوید و گشایش بخت از آن می‌شود، و این‌که لسان‌الغیبش خوانده‌اند به همین علّت است:

«تاریخ مقطّر»، حسب‌حال‌گو، و مُعَبّرِ رؤیا و کابوسِ ایران.

باری، کُنه این ملّت حادثه‌مند که ایرانی باشد، و این تاریخِ پُر از هنگامه ـ که در آن گره بر گره افتاده ـ می‌بایست مانند قنات که باید مظهری بیابد، سرانجام در نقطه‌ای رو بیاید، آن نقطه این دیوان شد، و از شگفتی‌ها آن‌که کم‌حجم‌ترین مجموعه غزل فارسی و لاغرترین شاهکار شعر جهان، سرنوشت بیان‌حال ایرانی را یافته باشد.

انتهای پیام/+



منبع: خبرگزاری تسنیم

کعبه را طاقت فراقت نیست؛ سینه‌چاک است کعبه در طلبت 


به گزارش خبرنگار مهر، علی مقدم متخلص به عاصی خراسانی، شعر تازه‌ای با موضوع ماه رجب و تولد امیرالمومنین (ع) سروده است.

این‌غزل به این‌ترتیب است؛

*

رونقِ مِی، شکسته از رُطبت

رمضان رشک برده بر رجبت

ولی‌الله هستی و قطعا

می‌رسد تا خودِ خدا نسبت

کعبه را طاقت فراقت نیست

سینه‌چاک است کعبه در طلبت

زاهدان محوِ در عبادت تو

عارفان مستِ نام‌ِ باطربت

دوستان عاشق تبسّم تو

دشمنان کشته‌های یک غضبت

ضربت تیغ تو شگفت‌آور

که ملک نیز مانده در عجبت

غرق آرامش است در محشر

هر دلی گشت غرق تاب و تبت

خُشک گردد زبان شاعرها

تَر شود تا کمی به خطبه لبت…



منیع: خبرگزاری مهر

سهم هر ۱۵ هزار کودک ایرانی، یک مرکز فرهنگی کانون!


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کانون پرورش فکری در حال حاضر دارای حدود هزار و 40 مرکز فرهنگی هنری ثابت، سیار شهری و روستایی و کتاب‌خانه پستی در سراسر کشور است. اگر تعداد دانش‌آموزان سراسر کشور را که 15 میلیون تخمین زده می‌شود، به عنوان اصلی‌ترین مخاطبان این مراکز در نظر بگیریم، یعنی حدوداً به ازای هر 15 هزار کودک و نوجوان، یک مرکز فرهنگی در کشور فعال است.

توزیع عادلانه امکانات فرهنگی و دسترسی آسان به آن، در سال‌های گذشته یکی از دغدغه‌های مهم فعالان فرهنگی به ویژه در حوزه کودک و نوجوان بوده است. به باور منتقدان؛ تمرکز بیش از حد منابع، امکانات و توجهات فرهنگی در شهرهای بزرگ و پایتخت، موجب محرومیت مناطق دورافتاده و کم‌برخوردار از دسترسی به فرصت‌های فرهنگی شده است. این گروه همواره نسبت به ایجاد شکاف فرهنگی و عدم توازن در توسعه فرهنگی هشدار داده‌اند.

از سوی دیگر، توسعه حاشیه‌نشینی به ویژه در شهرهای بزرگ در سال‌های گذشته، چالش‌های متعدد فرهنگی را برای خانواده‌ها ایجاد کرده است که عدم دسترسی به مراکز فرهنگی اعم از سینما، کتابخانه و … از جمله این چالش‌هاست.

حامد علامتی، مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در همین‌ رابطه در گفت‌وگو با تسنیم از برنامه کانون برای گسترش مراکز فرهنگی ثابت و سیار خبر داد و گفت: یکی از سیاست‌های کانون، گسترش مراکز فرهنگی و هنری است که در این رابطه، اولویت با مراکز سیار در روستاها و برای عشایر است.

او با بیان اینکه روستاها و حاشیه شهرها، اولین مناطقی است که در طرح گسترش مراکز فرهنگی مورد توجه قرار خواهند گرفت، یادآور شد: هدف‌گذاری ما رسیدن به 10 هزار مرکز فرهنگی و هنری کانون در سراسر کشور است، اما رسیدن به این میزان آسان نیست.

علامتی از آمادگی کانون برای ایجاد مراکز فرهنگی و هنری ثابت در شهرهای مختلف با مساعدت و همراهی دیگر نهادها خبر داد و افزود: در شهرهای جدید با توافق وزارت راه و شهرداری‌ها، شورای عالی استان‌ها این آمادگی را داریم که در صورت تخصیص زمین یا مرکزی، آن را برای کودکان و نوجوانان تجهیز کرده و نیروی انسانی را تأمین کنیم.

به گفته او؛ در حال حاضر، در شهر جدید سهند مرکزی افتتاح شد، در شهر پرند با تخصیص چند هکتار زمین و ساختمان، از منظر تأمین نیروی انسانی نیز مشارکت داشتیم. در اشکذر با همکاری شورای اسلامی شهر مرکزی را افتتاح کردیم و در شهر فومن نیز بناست مرکزی افتتاح شود. در واقع طبق برنامه‌ریزی‌های انجام شده، قرار است هر ماه یک مرکز افتتاح شود.

او یکی از مشکلات مراکز فرهنگی هنری کانون را عدم نوسازی این مراکز و آماده‌سازی آن برای کودکان و نوجوانان طی چند دهه دانست و گفت: در همین راستا ما اقدام به تجهیز سالن‌های سینما و رنگ‌آمیزی مراکز کردیم و تلاش کردیم فضای بهداشتی متناسب با کودکان و نوجوانان در این مراکز احداث کنیم.

افزایش تعداد مراکز فرهنگی کانون پس از پیروزی انقلاب رشدی 10 برابری داشته است؛ به عبارت دیگر از 196 مرکز به بیش از هزار مرکز رسیده است. با این حال به نظر می‌رسد توسعه این بخش، از نیازهای اصلی کودکان و نوجوانان است.

کمبود بودجه و گاه نگاه تبعیض‌آمیز برخی از مسئولان در ادوار مختلف سبب شده تا پراکندگی مراکز فرهنگی اعم از کتابخانه‌ها، سینما، سالن‌های تئاتر، مراکز فرهنگی و … به صورت یکسان در کشور دیده نشود. این امر، زنگ خطری است برای نادیده گرفتن استعدادها و ظرفیت‌ها و باز شدن راه برای تهاجم فرهنگی.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

مورد مشکوک سرهنگ و آن سرباز ارمنی که حاضر نشد به امام دشنام دهد


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کتاب «گزارش یک‌بازجویی؛ از یک سرهنگ عراقی» سال ۱۳۶۹ منتشر شد و چاپ سومش سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات سوره مهر به بازار آمد. کتاب، حاصل مستندنگاری مرتضی بشیری از بازجویی‌ها و زندگی‌اش با سرهنگی عراقی به‌نام محمدرضا جعفرعباس الجشعمی است که در خلال عملیات کربلای ۵ به اسارت نیروهای ایرانی درآمد. مرتضی بشیری به‌جز این‌کتاب قدیمی، به‌دلیل داشتن سمت بازجو و مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم‌الانبیا و روایت کتاب «پوتین‌قرمزها» ازجمله شخصیت‌های شناخته‌شده حوزه اسارت در ادبیات جنگ است.

البته سرهنگی که نامش ذکر شد، در ابتدا فقط یک‌سرهنگ است و با تدبیری که نویسنده در نگارش اثر به کار برده، به‌مرور با اسم و چهره پیش روی مخاطب ساخته می‌شود. به‌عنوان مثال، در ابتدای امر، مخاطب با توصیفاتی روبروست که حاشیه شخصیت سرهنگ را می‌سازند: «اگر غریبه‌ای وارد اتاق می‌شد، فکر نمی‌کرد که یک‌سرهنگ اسیر دارد جواب پس می‌دهد! راحت نشسته بود و یک‌ریز حرف می‌زد.» در جملات و سطور بعدی، شخصیت پرهیاهو و جنجالی سرهنگ این‌گونه به‌سمت تکمیل‌شدن می‌رود: «پیاپی خدا را شکر می‌کرد که اسیر گردید و در خاک مذلت ذبح نشده است! شهوت حرف‌زدن اجازه گوش‌کردن را از او گرفته بود.»

ویژگی‌های شخصیتی سرهنگ است که باعث می‌شود، فکر و خیالش، راوی اثر یعنی بشیری را راحت نگذارد و به اصطلاح برود توی کار سرهنگ. به این‌ترتیب کنجکاوی نگارنده، باعث یک‌کشف و شهود و تکمیل پازل شخصیتی سرهنگ جشعمی می‌شود؛ کسی که «چهره‌اش دل‌نشین و اطمینان‌بخش بود، اما در صورت سرهنگ، گاه زهرخندی نقش می‌بست که او را موجودی قسی‌القلب، بی‌گذشت و متکبر نشان می‌داد؛ و همین او را غیرقابل تحمل می‌کرد.» و همچنین «پس از پاسخ به یک سوال سعی می‌کرد ابتکار عمل گفت‌وگو را به دست بگیرد.»

با اطلاعاتی که بشیری دارد، می‌داند سرهنگ‌دومی درجه فرماندهان گردان در ارتش عراق است اما سرهنگِ اسیری که او زیر نظر گرفته، فرمانده یک‌تیپ مستقل بوده است. او در خلال بررسی‌هایش متوجه می‌شود سرهنگ جشعمی، کلید وحدت بین اسرای عراقی است و همچنین به این‌حقیقت واقف می‌شود که سرهنگ، چشم راست ماهر عبدالرشید، فرمانده سپاه هفتم عراق است. در طرف دیگر، سرهنگ هم حسن نیت و دوستی عجیبی نشان می‌دهد؛ طوری که در فرازهایی راوی به شک و تردید می‌افتد و از دلش می‌گذرد نکند درباره جشعمی اشتباه کرده باشد. یکی از فرازهایی که درباره چرخش شخصیتی و نرم‌شدن سرهنگ است، مربوط به شب سوم مواجهه بشیری با اوست که سرهنگ و چند اسیر دیگر را برای اسکان در کمپ موقت در جاده اهواز خرمشهر حرکت می‌دهند و بین مسیر، بشیری به‌خاطر سرما، کلاه کاموایی خود را روی سر سرهنگ می‌گذارد و جشعمی گریه رقت‌باری سر می‌دهد.

ابوعبدالله (ماهرعبدالرشید) و من رسیدیم. و ماهر از استوار پرسید: چرا او را می‌زنی؟ استوار در پاسخ گفت: این سرباز ارمنی و غیر مسلمان است. الان بیش از یک ساعت است که او را می‌زنم تا به (امام) خمینی فحش بدهد اما او، نمی‌گوید و مقاومت می‌کند. می‌گوید مرا بکش اما من این‌کار را نمی‌کنم. ماهرعبدالرشید به مترجم گفت: به او بگو فحشی بگوید و خود را رها سازد چرا مقاومت می‌کند؟فرازهای دیگری هم که نشان‌دهنده رفتار ایرانی‌ها با اسرای جنگی هستند و می‌توانند باعث رقت‌قلب هر اسیر و هر مخاطب دیگری هم بشوند، در «گزارش یک‌بازجویی» وجود دارند؛ ازجمله فرازهای مربوط به مهمانی شام برای آن‌ها در هتل استقلال که به‌قول راوی، میز تشریفاتی پر زرق و برقی برای آن‌ها چیده بودند، همچنین سفر زیارتی اسرا به قم و بهشت‌زهرا. بشیری می‌گوید اسیران عراقی پس از حضور در گلزای شهدای بهشت‌زهرای تهران، چیزی را دیدند که عکس آن را شنیده بودند. چون در عراق آن‌روز که تحت امر صدام حسین بود، هر خانواده کشته‌داده در جنگ، حق نداشت بیش از ۳ روز عزادار باشد و سر در خانه‌اش پرچم سیاه بگذارد.

* آن سرباز ارمنی که حاضر نشد به امام دشنام دهد

یکی از فرازهای جالب کتاب «گزارش یک‌بازجویی» مربوط به اتفاقی که باعث می‌شود جشعمی ماجرایی از ماهر عبدالرشید را برای راوی تعریف کند. بشیری می‌گوید در خلال بازجویی از اسرای عراقی، متوجه شد روش صحیحی در رفتار با آن‌ها به کار گرفته نمی‌شود. در نتیجه این‌مساله یعنی برخوردهای تند و دفع‌کننده را به مافوق خود گزارش کرد که این‌کار باعث شد دستور توقف ادامه بازجویی‌ها برای جلوگیری از این‌نوع برخوردها صادر شود. این‌کار باعث قدردانی جشعمی از راوی «گزارش یک‌بازجویی» می‌شود.

بشیری می‌گوید:

«وقتی جشعمی مرا دید، تشکر کرد و گفت: «من از روش آن‌ها تعجب نمی‌کنم. ما در عراق خیلی بدتر از این‌ها را داریم. در یکی از محورها یک سرباز ایرانی به اسارت ما درآمده بود. دیدم استواری از ارتش عراق با پوتین به دهانش می‌زند و خون از دهان اسیر جاری است و دندان‌هایش شکسته است؛ به‌طوری که ماهر عبدالرشید با همه قساوت قلبش رقت آورد و با هم به سمت استوار و این‌سرباز ایرانی رفتیم. سرباز مرتبا به زبان فارسی می‌گفت: مرا بکش اما نمی‌گویم. استوار از مترجم می‌پرسید که چه می‌گوید و بعد مجددا او را می‌زد. ابوعبدالله (ماهرعبدالرشید) و من رسیدیم. و ماهر از استوار پرسید: چرا او را می‌زنی؟ استوار در پاسخ گفت: این سرباز ارمنی و غیر مسلمان است. الان بیش از یک ساعت است که او را می‌زنم تا به (امام) خمینی فحش بدهد اما او، نمی‌گوید و مقاومت می‌کند. می‌گوید مرا بکش اما من این‌کار را نمی‌کنم. ماهرعبدالرشید به مترجم گفت: به او بگو فحشی بگوید و خود را رها سازد چرا مقاومت می‌کند؟ مترجم ترجمه کرد. سرباز ارمنی رو به من و ماهر کرد و گفت: آیا شما به خدا ناسزا می‌گویید؟ من در این‌هنگام استغفار کردم و ماهر با قهقهه‌ای از او پرسید: مگر (امام) خمینی خود را خدا خوانده است؟ سرباز ارمنی در پاسخ گفت: خیر او مرد خداست. احکام خدا را اجرا می‌کند، به خدا توکل دارد و جز خدا از هیچ‌کس و هیچ‌چیزی نمی‌ترسد و از همه مهم‌تر، او متصل به خداست و به کسی که به خداوند متصل باشد نمی‌توان ناسزا گفت، من اگر بمیرم حاضر نیستم به رهبر کشورم که یک رهبر الهی و سیاسی است اهانت کنم.» (صفحه ۶۶)

مورد مشکوک سرهنگ و آن سرباز ارمنی که حاضر نشد به امام دشنام دهد

* اسیری که اسرای دیگر را می‌زد

بشیری در فرازی از کتاب، وضعیت اسرای عراقی و صف دریافت غذایشان را توصیف می‌کند و می‌گوید یکی از اسیران که به‌تازگی لباس اسارت را به تن کرده بود، با شلاقی در دست سعی می‌کرد از تجمع اسرا و بی‌نظمی جلوگیری کند. بشیری با گرفتن شلاق از آن‌اسیر، به تندی این‌سوال را از او می‌کند که «مگر خودت اسیر نیستی؟»

راوی «گزارش یک‌بازجویی» در ادامه برخورد با این‌اسیر شلاق‌به‌دست، برای برقراری نظم جملات جالبی را خطاب به اسرای عراقی می‌گوید که بیانگر همان‌نگاه امام خمینی (ره) به جنگ ایران و رژیم بعثی صدام هستند: «خطاب به اسرا گفتم: برادران! از نظر جمهوری اسلامی، جنگ برای اسیر خاتمه یافته و اسیر تحت لوای اسلام در امنیت کامل قرار دارد. به شما توصیه می‌کنم هرکس در جای خود بنشیند تا غذای او را بدهند. انتظار دارم با ما همکاری کنید.» (صفحه ۲۹)

بخش‌هایی از کتاب هم به شرایط زندگی اسرای عراقی در ایران اختصاص دارند. طبق روایت بشیری، عده‌ای از اسرا روزها می‌خوابیدند و شب‌ها را به عبادت می‌گذراندند. در طول روز نیز روزه‌های قرضی خود را می‌گرفتند.

* برخورد یک‌برادر کشته با سرهنگ

در فرازی از «گزارش یک‌بازجویی»، شخصیت عدنان وارد روایت می‌شود که یکی از نیروهای معاود عراقی (عراقی‌هایی که با ایران همکاری می‌کردند) است. نکته مهم درباره کاراکتر عدنان این است که او جشعمی و کارنامه جنگی‌اش را می‌شناخته اما اقدامی علیه او نمی‌کند. جشعمی فرمانده تیپ کماندویی سپاه هفتم عراق بوده که در عملیات کربلای ۴ در جزیره ام‌الرصاص نیروهای ایرانی و همچنین برادر عدنان را درو کردند.

هم اکنون که جنگ در اوج خود قرار دارد کت‌شلوارپوش‌ها این برخورد را با ما دارند، اگر جنگ تمام شود چه بر سر ما خواهد آمد؟ ژیگولوهایی که کفش ورنی می پوشند و اتوی شلوارشان بهترین برش در کارهاست، عارشان می‌آید که رزمنده با هیات بسیجی در مجمع دیپلمات‌ها ظاهر گردندمرتضی بشیری و عدنان نزدیک به ۲ سال با هم همکاری می‌کنند و جشعمی نیز بین این‌دو حضور دارد. زمانی‌که سرهنگ به هویت عدنان پی می‌برد، به‌قول راوی کتاب «وا می‌رود.» چون عدنان او را برای شام به منزلش دعوت می‌کند و در این‌ضیافت شبانه است که راوی و عدنان، اطلاعات بیشتری از طایفه و خانواده بزرگ جشعمی پیدا می‌کنند. آن‌ها به این‌واقعیت پی می‌برنند که پدر جشعمی، شخصیتی بسیار مومن و از شیعیان بزرگ عراق است. ماهرعبدالرشید هم از سرهنگ برای بهره‌برداری از نفوذش در بین شیعیان استفاده می‌کرده است. نکته مهم این بوده که جشعمی از نظر درجه نظامی، لیاقت فرماندهی گردان را داشت اما با اعطای جایگاه فرماندهی تیپ به او، به طور طبیعی خود را مدیون نظام عراق می‌دانست.

* کنایه‌های راوی به مسئولان و دیپلمات‌های کت‌شلوارپوش

دو فراز از «گزارش یک‌بازجویی» هست که دربرگیرنده کنایه‌های مرتضی بشیری به خودی‌های کت‌شلوارپوش و دور از میدان جنگ هستند. در بخشی از روایت ماجراهای مربوط به سرهنگ جشعمی، اسرا به یک‌نشست خبری برده می‌شوند و کنایه اول درباره حضور این‌افراد در برنامه است. بشیری درباره دستاورد حضور اسرا در نشست خبری می‌گوید «نمایندگان کت‌شلوارپوش ستاد تبلیغات جنگ هم که همیشه پس از پیروزی‌ها ظاهر می‌شدند و زحمت آوردن خبرنگاران را با هماهنگی وزارت امور خارجه کشیده بودند اذعان داشتند که بیش از حد موفقیت به دست آورده‌اند.» (صفحه ۶۲ به ۶۳)

کنایه دوم هم جایی است که بشیری به‌خاطر سر و وضع خاک‌آلود و جنگی خود، با یادآوری جلسه، درباره دیپلمات‌ها و مسئولان خوش‌پوش صحبت واگویه‌هایی دارد و می‌گوید: «ظاهری ژولیده داشتم؛ خاک‌آلوده و عرق‌کرده. اما قدر مسلم این بود که از مقر سازمان ملل نمی‌آمدم، بلکه از منطقه جنگی و با عده‌ای اسیر آمده بودم. هجوم خیالات مرا اسیر خود کرده بود: هم اکنون که جنگ در اوج خود قرار دارد کت‌شلوارپوش‌ها این برخورد را با ما دارند، اگر جنگ تمام شود چه بر سر ما خواهد آمد؟ ژیگولوهایی که کفش ورنی می پوشند و اتوی شلوارشان بهترین برش در کارهاست، عارشان می‌آید که رزمنده با هیات بسیجی در مجمع دیپلمات‌ها ظاهر گردند.»

جشعمی در نشست خبری طوری صحبت می‌کند که بشیری به او می‌گوید سخنانش، او را یاد حُر بن یزید ریاحی انداخته است.

نکته‌ای هم که نباید از کنار آن گذشت، جمله‌ای است که راوی درباره شرایط پس از پایان نشست خبری ترسیم می‌کند؛ او می‌گوید با شوخی و خنده همراه اسرا از جلسه خارج شده و به سمت اردوگاه حرکت کرده‌اند.

* پایان‌بندی مهم؛ چه‌کسی جنگ را شروع کرد؟

سرهنگ محمدرضا جعفرعباس الجشعمی در طول روایت «گزارش یک‌بازجویی» دوبار دچار سکته قلبی می‌شود و برای دیدار خانواده‌اش اظهار نگرانی می‌کند. او رفته‌رفته تحرک و شادمانی خود را از دست می‌دهد و طبق گفته راوی، با دهان‌بینی مفرطی که داشته بین اسرا تبدیل به مصیبت و یک‌مشکل می‌شود. چون هر روز یک‌چیز می‌گفته و دچار تناقض شخصیتی می‌شده است. بشیری می‌گوید «دیگر او را پرتحرک ندیدم. با یک تشکچه و بالشت در گوشه‌ای می‌نشست و کتاب مطالعه می‌کرد.»

جشعمی در مقطعی برای معاینه و درمان به بیمارستان بقیه‌الله منتقل می‌شود. اما سوال مهمی که «گزارش یک‌بازجویی» بنا دارد به آن پاسخ دهد از ابتدا تا انتهای کتاب مخاطب را کنجکاو نگه می‌دارد تا در موخره، ارائه شود؛ این‌که چه‌کسی جنگ را شروع کرد؟ «پرسیدم: جناب سرهنگ به نظر شما مسبب این بدبختی‌ها کیست؟ چه کسی جنگ را شروع کرد؟ راستش بعد از این‌همه مدت، می‌خواهم بدون ریا و تظاهر از نظرت مطلع شوم.»

پایان‌بندی «گزارش یک‌بازجویی» برای پاسخ به این‌سوال مهم در نظر گرفته شده است؛ جایی که جشعمی یک‌بار برای همیشه طوری جواب می‌دهد که بشیری یقین می‌کند سرهنگ نقاب از چهره برداشته و راستش را می‌گوید:

«گفتم: بالاخره سوالم را جواب ندادی. لحظه‌ای به دست‌هایش نگاه کرد و بعد، انگار که چیزی یادش افتاده باشد، با قاطعیت گفت: همان‌حرام‌زاده‌ای که در قصر شیرین شراب را سر کشید و گفت که پیاله بعدی را در تهران خواهم نوشید.»



منیع: خبرگزاری مهر

شب شعر و حافظ و قوالی در پاکستان


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست ادبی «یلدا در ادب پارسی» با حضور جمعی از اهالی ادب کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان و هندوستان با اجرای سید مسعود علوی تبار و با میزبانی گروه بین‌المللی هندیران شب گذشته، 30 آذرماه، برگزار شد.

علی مزمل شاعر، مسئول اتاق ایران شناسی، و رئیس شعبه زبان و ادبیات فارسی دانشکده علوم شد لاهور در رابطه با آیین گرامی داشت شب یلدا در پاکستان گفت: در پاکستان آیین گرامی‌داشت شب یلدا در شهرهای پیشاور، گیلگیت، بالتستان و کویته نیز برگزار می‌شود و افراد قبایل مختلف به همراه بزرگان و ریش‌سفیدان خود در اتاقی گرد هم می‌آیند و مراسم سنتی شب یلدا را بر اساس آداب و رسوم خود انجام می‌دهند. به همین مناسبت تمام اعضای خانواده در خانه بزرگ‌ترین فرد خانواده مانند پدربزرگ، مادربزرگ دور هم جمع می‌شوند و بیشتر شب را با ذکر خاطرات خوب گذشته، داستان‌ها، و صحبت و همدلی با هم می‌گذرانند. شعرخوانی و پذیرایی با میوه‌ها و غذاهای مختلف از دیگر رسومی است که در این شب انجام می‌گیرد.

وی ادامه داد: در شهرهای بزرگ کشور پاکستان مانند لاهور، اسلام‌آباد مولتان، پیشاور و کراچی در خانه‌های فرهنگ جمهوری اسلامی ایران نیز مراسم‌های مختلفی به مناسبت شب یلدا برگزار می‌شود و شخصیت‌های ادبی و دانشجویان و استادان زبان و ادبیات فارسی پاکستان با اشتیاق فراوان در این جشن شرکت می‌کنند که تفأل به دیوان حافظ در این محافل از توجه خاصی برخوردار است. از دیگر برنامه‌ها این شب می توان به اجرای موسیقی و قوالی اشاره داشت.

سید مسعود علوی تبار، شاعر و دبیر این برنامه سخنران دیگر این برنامه بود که در بخشی از آن گفت: در ادبیات فارسی بیشترین مضمونی که از شب یلدا در اشعار استفاده شده است، مضمون انتظار و پایان دوره طولانی فراق است. خاقانی شب‌های غم را آبستن روز طرب می داند و روز را یوسفی می‌داند که در چاه شب یلدا افتاده است. سعدی دمیدن صبح صادق را مشروط به رفتن شب یلدا می‌داند.

علوی تبار اضافه کرد: شاعران کهن به صورت ضمنی و در قالب بیت یا مصرعی در اشعار خود به شب یلدا اشاره‌ای داشتند اما در عصر حاضر شب یلدا خمیرمایه خلق اشعار مستقل فراوانی در رابطه با گرامی داشت شب یلدا شده است. تعداد بسیاری از این اشعار که عمدتاً در قالب غزل سروده شده اند به مقوله انتظار منجی و اشعار مهدوی اختصاص پیدا کرده‌اند که می‌توان آنها را در زمره اشعار انتظار جای داد.

در این برنامه شاعرانی چون علیرضا قزوه، ایرج قنبری، امیر عاملی، محمد علی یوسفی، سید مسعود علوی تبار، شاه منصور شاه میرزا، سید حکیم بینش، ناصر دوستی، سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی، علی مزمل لاهوری، محمد عشرت صغیر، سید تصور مهدی، نغمه مستشار نظامی، عارفه دهقانی، میترا ملک محمدی، نگین نقیبی، فاطمه سادات واثق، سارا عبداللهی فر، نجمه پور ملکی، سولماز نصر آبادی، آسیه مراد پور، سیده کبری حسینی بلخی، فرزانه قربانی، و زهره یوسفی حضور داشتند.

بخش دیگر این نشست به ارائه سروده‌های شاعران اختصاص داشت که بخشی از آن را می‌توانید در ادامه بخوانید:

یلدا شب بلند غزل‌های مشرقی است

میلاد صد ترانه زیبای مشرقی است

آهسته می‌رسند به مقصد، ستاره‌ها

مهتاب گاهواره ی رؤیای مشرقی است

سرما حریف قصه ی مادربزرگ نیست

دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی است

“از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است”

حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی است

سیب و انار و پستهٔ شیرین و ترش و شور

طعم اصیل یک شب یلدای مشرقی ست

حالا که دوستان همه جمع‌اند دف بیار

چشم انتظار صد دل شیدای مشرقی است

یلدا شب یکی شدن آفتاب و ماه

میلاد صد ترانه زیبای مشرقی است

نغمه مستشار نظامی

همین نَفَس که کنارِ هَمیم، ایدون باد!

در این دقایقِ خوش بی‌غمیم، ایدون باد!

به دورِ سفره‌ی یلدا، شبِ تولدِ مهر

به پاسِ هر نفسی خُرمیم، ایدون باد!

و شب‌نشینی ما اتحادِ باورهاست

کنارِ هم چِقَدر مُحکمیم، ایدون باد!

سَری به پای کَسی خم نمی‌کنیم، اما

به پیشِ پای شما سَرخَمیم، ایدون باد!

خوشا درایتِ خواجه، عزیزِ شیرازی

به دست، باده ی جامِ جَمیم، ایدون باد!

به مرز‌ها، به تمامِ حصار‌ها گویید

که ما همیشه کنارِ همیم! ایدون باد!

شاه‌ منصور شاه میرزا (تاجیکستان)

قطره در هروله عشق به دریا برسد

عابر کوچه شب، زود به فردا برسد

اهرمن آمده با لشکر بیداد و غمش

کی شود از طرفی، جیش اهورا برسد

آذر آتش زده بر هستی پاییز که بعد

عیسی صبح ز قلب شب یلدا برسد

ننه سرما به سرش چادر برفی انداخت

تا زمستان جگرسوز به این‌جا برسد

کرسی و چای و انار و لب خندان داریم

کاش هنگام غزلخوانی بابا برسد

فال نیکو شود و غم برود از خانه

شادی و شور به این گوشه دنیا برسد

خواب آرام درختان به جهان می‌گوید

با خبر خیل گل و سبزه به صحرا برسد

سیده کبری حسینی بلخی (افغانستان)

کم غنیمت نیست امشب آسمانی زیستن

یک دقیقه بیشتر صاحب زمانی زیستن

یاد من کردی که من یاد تو کردم…ناگهان

مثل باران دلخوشم با ناگهانی زیستن!

بار خود را از همان روز سه شنبه بسته ام

جاده می خواهم برای جمکرانی زیستن

در وصایای شهیدی خوانده‌ام: جز یاری‌ات

هیچ خیری نیست دیگر در جوانی زیستن!

ما تو را مجبور کردیم ای عزیز فاطمه

سال‌های سال بر این بی نشانی زیستن

یاری ات را باید از این متن شهر آغاز کرد

با دعاهای فرج، با ندبه خوانی زیستن

” نضرت الایّام ” یعنی روز غم‌ها رفتنی است

با تو می بینیم رنگ شادمانی زیستن

نجمه پورملکی

من بی تو در آخرین شب پاییزم

در چلّه بی تو از غمت لبریزم

در دست انار دارم و فهمیدی

از چشم به کاسه اشک خون می ریزم

ناصر دوستی

بخت بلندت شورانگیز

شعر سپیده آسمانی

 با آن لباس نقره کوبت

زیباترین فصل جهانی

پاییز کوتاه آمده تا

حرف تو بر کرسی نشیند

تو آمدی با برف شادی

تا قلب دنیا غم نبیند

لبخند گرمی میزنی باز

با این که تو سرشار دردی

گل می کند درد دل تو

هر جا اناری دانه کردی

در شب نشینی های یلدا

امسال هم چشم انتظاری

در برفهای کوچه باغت

دنبال رد پای یاری

حافظ بخوان می آید آری

شاخ نبات فال هایت

با دستهای مهربانش

او می شود مشکل گشایت

باید سراغش را بگیری

از سیب هایی که رسیده

از باغ های یاس و نرگس

از عطر هایی که پریده

او می رسد در اوج سرما

آماده کن چای هِلت را

او می رسد تا خوب سازد

با خنده اش حال دلت را

با این که طولانی و سخت است

یلدای غیبت های خورشید

یک روز می تابد به دنیا

از مشرق چشمان امید

فرزانه قربانی

پیچیده است در همه عالم صدای تو

یا ایهالعزیز…دوعالم فدای تو

هرجا قدم گذاشتی آباد و سبز شد!

خِضری و هست دست فلک، زیر پای تو

چشمی که چشمه شد، تو در آن رخ نمودی و

هرجا دلی شکست شد آنجا سرای تو

ما صف کشیده ایم تو پا در رکاب شو

ای شب شکن…کجاست طلوعِ ردای تو؟

یلدای انتظار به سر میرسید اگر

یک قاچ از دلِ همه میشد برای تو

“کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را”

باز آ به دیده …آه! که خالی است جای تو

عارفه دهقانی

بیا تا صبح فردا دل به ره دار

به یاد ماه زهرا دل به ره دار

اگر خواهی طلوع روی او را

در این هجران یلدا دل به ره دار

سید تصور مهدی (پتنا، هندوستان)

می‌شود خوبترین خاطره‌ ما باشی

علت شادی ما در شب یلدا باشی

 زلف یلدای تو آرام بپیچد درماه

غزل انگیزترین شادی دنیا باشی

می‌شود در شب آمیخته با تاریکی

وعده روشنی صبح تماشا باشی

سفره‌مان پر شود از مائده ای رویایی…

رزق ما، کوثر و طاها و مسیحا باشی

این‌شب این‌ثانیه این‌فال بهانه‌ست که تو

علت شادی و آرامش دلها باشی

از سر شوق تفال زدم آمد؛ چه خوش است

میهمان کرم سفره زهرا باشی

شب درازاست و در میکده باز است ولی

خوشی آنجاست همانجا که تو آنجا باشی

میترا‌ملک‌محمدی

مهتاب کجا رفت به آن پیدایی

دردا ز سکوت و ظلمت و تنهایی

با گریه شمعی و به لبخند انار

ما در پی صبحیم شب یلدایی

محمد عشرت صغیر (هندوستان)

انتهای پیام/

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



منبع: خبرگزاری تسنیم

ریچارد فورمن درگذشت


به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از نیویورک تایمز، ریچارد فورمن، نویسنده نمایشنامه‌نویس آوانگارد که بی‌وقفه به نمایشنامه و تئاتر می‌پرداخت و تئاتر هستی‌شناسی-متشنج را تأسیس کرد، در ۸۷ سالگی از دنیا رفت.

دیوید هرسکوویتز، مدیر هنری تئاتر تارگت مارجین در بروکلین و یکی از مدیران بنیاد ادبی فورمن، گفت که مرگ وی در بیمارستان و به دلیل عوارض ذات الریه رخ داد.

فورمن شرکت خود را سال ۱۹۶۸ با عنوان تئاتر هستی‌شناسی-هیستریک تأسیس کرد و در ادامه بیش از ۵۰ نمایشنامه خود را از طریق آن ارائه کرد. این گروه نمایشی سال‌ها در یک کلیسای تاریخی مستقر بودند. نام کمپانی وی به ماهیت هستی و اعتقاد خود وی اشاره دارد که موقعیت‌های زندگی را اساساً متشنج می‌دید و باور داشت احساسات سرکوب‌شده به‌عنوان تعاملات فلسفی ظهور می‌کنند.

عنوان نمایشنامه‌های او حکایت از جهان بینی او داشت. «موج‌های باهمی رویایی برای ماساچوست غربی» (۱۹۷۱) یکی از همکاری‌های متعدد وی با آهنگساز استنلی سیلورمن از جمله این آثار است. «سر من یک پتک بود» (۱۹۷۹) درباره یک استاد و دو دانشجو که با ناامیدی از کسب دانش روبه‌رو هستند، «پسر بد نیچه!» (۲۰۰۰) درباره فروپاشی عصبی فیلسوف آلمانی و «شاه کابوی روفوس بر جهان حکومت می‌کند!» (۲۰۰۴) که از دولت جورج دبلیو بوش الهام گرفته بود، از دیگر آثار وی هستند که مبتنی بر دیدگاه فلسفی وی شکل گرفتند. عناوین دیگری مانند «یادآوری کامل» (۱۹۷۰)، «تحرک عمودی» (۱۹۷۴) و «آسیب دائمی مغز» (۱۹۹۶) هم گرچه مختصرتر، اما کم تاثیرتر نبودند.

بن برانتلی در یکی از نقدهای تایمز در سال ۲۰۰۴ از نمایشنامه‌های فورمن به عنوان «مینی‌های بی‌نظیر» یاد کرد که شادی‌های تئاتری سرگیجه‌آوری را ارائه می‌کنند.

فورمن از همان اوایل کارش کاملاً دیده شد و جایزه برد. او اولین جایزه اوبی (مخصوص نمایش‌های برادوی) خود را سال ۱۹۷۰ برای «پله‌های فیل» که از آن به عنوان اپرایی درباره یک نمایش رادیویی یاد می شود، دریافت کرد و در ادامه مسیر خلاقیتش بیش از نیم دوجین جایزه اوبی دیگر به کارنامه‌اش افزود که یکی از آنها در سال ۱۹۷۳ برای خود تئاتر هستی شناسی-هیستریک بود و در سال ۱۹۷۶ برای «رودا در سرزمین سیب زمینی» که نمایشی تقریباً دو ساعته در یک پرده درباره زنی که رویاهای عجیبی می‌بیند، یک اوبی دیگر گرفت.

در ۲ مورد او در یک سال با ۲ اثر خود در بخش بهترین نمایشنامه حضور داشت که یک بار در سال ۱۹۸۷ برای «درمان» با تاکید بر روابط بیمار و پزشک، در واقع با خودش برای دریافت جایزه اصلی برای «فیلم شیطان است، رادیو خوب است» رقابت کرد و بار دیگر هم زمان برای «مروارید برای خوک‌ها» درباره یک بازیگر پریشان ذهن و «بنیتا کانووا» درباره دختران بدجنس مدرسه‌ای در سال ۱۹۹۸ با خودش رقابت کرد و برنده جایزه شد. وی همچنین جایزه بهترین کارگردانی را سال ۱۹۸۶ برای «لارگو دسولاتو» نوشته واسلاو هاول و یک اوبی ویژه در سال ۱۹۸۸ برای یک عمر نمایشنامه نویسی دریافت کرد.

سال ۱۹۹۵ وی در ۵۸ سالگی بورسیه بنیاد مک‌آرتور را دریافت کرد، که عموماً به عنوان کمک هزینه به شخصیت‌های نابغه اهدا می‌شود. این بنیاد او را برای تعهدش به توسعه واژگان جدید تئاتری که بر کارگردانی تئاتر آوانگارد آمریکایی تأثیر گذاشت، تحسین کرد.

او سال ۲۰۱۸ در یک مصاحبه ویدیویی گفت هرگز از دنیا خیلی خوشحال نبوده و آنچه وادارش می‌کند تا بنویسد این نیاز وسواسی است که بفهمد چه چیزی اینجا نیست که او می‌خواهد باشد. وی گفت: من نمایشنامه می‌نویسم تا سعی کنم این خلاء بزرگ را پر کنم.

ریچارد که سال ۱۹۳۷ متولد شده و از دبیرستان علاقه اولیه خود را به تئاتر نشان داده بود خیلی زود و در سال ۱۹۵۳، نمایشنامه «بوته» اثر آرتور میلر را تهیه و کارگردانی کرد. او سال ۱۹۵۹ از دانشگاه براون در رشته انگلیسی فارغ التحصیل شد و به تشکیل گروه تئاتر دانشجویی در آنجا کمک کرد. وی اوایل کارش بخشی از یک گروه فیلمسازی بود ولی بعد به نویسندگی روی آورد و آخرین نمایشی که خودش نوشت و کارگردانی کرد «یک عاشقانه واقعی» بود که سال ۲۰۱۳ روی صحنه رفت.

برخی از نمایشنامه‌های وی از جمله «نیچه، ای پسر بد!» و «حالا که کمونیسم مرده، من احساس پوچی می‌کنم» به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند.



منیع: خبرگزاری مهر

تسهیلات تبصره ۱۸ برای اهالی فرهنگ به کجا رسید؟


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم‌، معاونت توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آبان ماه سال به نقل از افسر موموندی مشاور برنامه‌ریزی، اشتغال و کارآفرینی معاونت از آغاز فرآیند اعطای تسهیلات تبصره 18 به همه اشخاص حقیقی و حقوقی دارای پروانه و مجوز فعالیت از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آغاز شده است.

بر این اساس،‌ واجدین شرایط باید طرح‌هایی در قالب برنامه (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) ذیل تبصره (18) قانون بودجه سال 1402 کل کشور، شامل برنامه‌های ایجاد و توسعه، تولید، اشتغال و کارآفرینی بر مبنای رسته فعالیت‌های صنعت بازی، صنعت رسانه و تبلیغات، صنایع فرهنگی (چاپ، نشر و تولید محتوا)، صنایع هنری و صنعت سینما ارائه کنند.

بر اساس اعلام وزارت ارشاد، نرخ سود تسهیلات در طرح‌های ایجادی، توسعه‌ای و تکمیلی(سرمایه ثابت) 15 درصد و در طرح‌های سرمایه در گردش20 درصد بوده است؛ هم‌چنین در مناطق مرزی و غیربرخوردار، 2 درصد از نرخ‌های اعلام شده کسر خواهد شد. زمان بازپرداخت نیز برای طرح‌های سرمایه در گردش حداکثر یک‏سال و تسهیلات ایجادی، توسعه‌ای و تکمیلی حداکثر 5 سال (شامل دوره مشارکت و تنفس جمعا حداکثر 2سال و بازپرداخت حداکثر 3سال) تعیین شده است.

روند بررسی پرونده‌‌ها به کجا رسید؟

با وجود گذشت بیش از یک ماه از آغاز فرآیند اعطای تسهیلاتت تبصره 18،‌ برخی از ناشران و کتابفروشان در تماس با خبرنگار تسنیم،‌ از مشخص نبودن نتیجه ثبت نام و روند بررسی و گردش پرونده خود خبر داده‌اند‌، بر اساس اعلام اولیه متقاضیات برای دریافت این تسهیلات می‌بایست،‌  به سامانه جامع کسب و کار، اشتغال و تسهیلات (کات) به آدرس https://kat.mefa.ir  وزارت امور اقتصادی و دارایی ویژه تسهیلات حمایتی سال 1402، نسبت به اخذ دستورالعمل پرداخت تسهیلات اقدام و ثبت نام می‌کردند‌، اتفاقی که حالا به گفته این ناشران هنوز روندبررسی آن مشخص نیست.

خبرنگار تسنیم برای بررسی این موضوع به سراغ افسر موموندی مشاور برنامه‌ریزی، اشتغال و کارآفرینی معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ رفته است.

موموندی در این خصوص به تسنیم گفت:  سامانه وزارت اقتصاد و دارایی هرگونه نقصی که در پرونده متقاضیان تسهیلات وجود داشته باشد‌، را در قالب پیامک به متقاضیان اطلاع خواهد داد.اگر برنامه متقاضی مورد تایید واقع شده باشد،‌ به کمیته برنامه‌ریزی استان ارسال و در آن‌جا مطرح می‌شود.

موموندی: فرایند اعطای تسهیلات کند پیش می‌رود

وی با بیان این مطلب که متاسفانه فرایند اعطای تسیهلات تبصره 18 به کندی پیش می‌رود و وزارت فرهنگ نیز ابهام‌هایی را باموسسه عامل (صندوق کارافرینی امید) در این زمینه داشته است،‌ برای نمونه در شیوه اجرای طرح ابهام‌ها و اختلاف نظرهایی بین صندوق و وزارت فرهنگ وجود دارد، فرایند از سوی وزارت فرهنگ کاملاً به صورت منظم پیش می‌رود،‌ در تلاش هستیم در جریان مذاکره و تعامل این ابهام‌ها برطرف شود.

موموندی تصریح کرد: با وجود این ابهام‌ها،‌  ابلاغ اعتبارات استانی صورت گرفته است،‌ طرح‌ها پس از ‌بررسی توسط همکاران وزارت فرهنگ در استان‌ها در کمیته برنامه‌ریزی استان مطرح می‌شود، به محض تایید نهایی متقاضیان برای تشکیل پرونده به بانک معرفی می‌شوند.

اختلاف نظر وزارت ارشاد با صندوق امید برای شیوه امهال تسهیلات

مشاور برنامه‌ریزی، اشتغال و کارآفرینی وزرات فرهنگ درباره محل اختلاف نظر وزارتخانه با صندوق کارآفرینی امید نیز گفت:‌ در رابطه با شیوه‌های امهال تسهیلات است که ما خواستار تسهیل‌گری بیشتری برای متقاضیان بودیم. البته صندوق کارآفرینی امید در این زمینه با ما همراه است.

وی علت طولانی شدن روند اعطای تسهیلات را مرتبط با وزارت اقتصاد عنوان کرد و گفت:‌ تامین اعتبارات از طریق سازمان برنامه و بودجه رخ باید دهد، توجه داشته باشید که این روندها و فرایندها در حوزه اختیارات وزارت فرهنگ نیست. در حوزه اختیارات دستگاه‌ها و سازمان‌های دیگری است، ما آمادگی داریم در صورتیکه در کوتاه شدن زمان اعطای تسهیلات تسهیل شود‌، فرآیند بررسی را به فوریت انجام دهیم.

متقاضیان حقیقی یک بار درخواست تسهیلات دهند

موموندی در پاسخ به این پرسش که در حوزه وزارت فرهنگ،  برخی افراد چندین کسب و کار مرتبط دارند،‌ آیا امکان دریافت تسهیلات به ازای هر مجوز ولو به نام یک فرد باشد،‌ وجود دارد؟ گفت:  توصیه ما این است که هر فرد حقیقی یک بار درخواست وام را مطرح کند،‌ اما افرد حقوقی در قالب طرح کسب و کار باید مشخص کنند که برای هر طرح خود چه میزان تسهیلات مد نظر دارند.

عدم تایید طرح به منزله حذف نیست

وی در خصوص عدم تایید طرح‌های ارسالی متقاضیان نیز گفت:‌ در صورتیکه طرحی تایید نشود،‌ متقاضی می‌تواند طرح را اصلاح و مجدا‌ً بارگذاری کند،‌ به عبارت دیگر عدم تایید طرح به معنای حذف متقاضی نیست.

 موموندی بار دیگر تاکید کرد که فرایند اعطای تسهیلات تبصره 18 زمان بر است و متقاضیان صبر و تحمل بیشتری داشته باشند‌، هم‌چنین متقاضایان می‌توانند مراتب را با کارشناسان معاونت توسعه وزارت فرهنگ مطرح و مشاوره بگیرند.

جزئیاتی درباره تسهیلات تبصره 18

محتوای تبصره 18 قوانین بودجه سنواتی، از سال 1396 به بعد، سمت و سوی حمایت از فعالیت‌های تولیدی و اشتغال‌زایی گرفت.

تبصره 18 قانون بودجه سال1402، به منظور حمایت از تولید و اشتغال پایدار و رشد تولید ملی از طرق مختلف از جمله افزایش سرمایه‌گذاری، ارتقای بهره‌وری، تکمیل طرح‌های تولیدی نیمه‌تمام و احیای واحدهای تولیدی راکد، بازسازی و نوسازی واحدهای تولیدی موجود، استفاده از ظرفیت‌های خالی بنگاه‌های تولیدی و تکمیل زنجیره ارزش تولید، منابع مالی موضوع این تبصره با تأکید بر یکپارچه‌سازی حمایت‌های دولت و بسط عدالت سرزمینی در راستای رشد و پیشرفت استان‌های کشور با اولویت طرح‌های تولید دانش بنیان و پیشران، تسهیلاتی را در نظر گرفته است.

مطابق قانون بودجه، بخشی از این تسهیلات از منابع دولتی و بخش دیگر آن (دو برابر منابع دولتی) از منابع بانکی تأمین می‌شود. به عبارت دیگر، برای تأمین منابع لازم برای اعطای تسهیلات تبصره 18، یک واحد از منابع دولت با نرخ صفر درصد با دو واحد از منابع بانکی با نرخ بهره مصوب شورای پول و اعتبار تلفیق می‌شود و در نهایت به طور میانگین، با نرخ بهره 15 درصد، در اختیار کسب و کارها گذاشته می‌شود.

از سال 1400، سیاست‌گذاری در خصوص نحوه تخصیص تسهیلات تبصره 18 به وزارت اقتصاد واگذار شده است و این وزارتخانه، مسئولیت تخصیص این منابع به دستگاه‌های مختلف، جهت اعطای تسهیلات را بر عهده دارد وزارت اقتصاد بر مبنای نیاز هر استان، سهم مشخصی از منابع تبصره 18 را به دستگاه‌های آن استان اختصاص می‌دهد.دستگاه‌های استانی نیز، طرح‌های اقتصادی مرتبط با آن استان که متقاضی دریافت تسهیلات تبصره 18 هستند را بررسی می‌کنند و در صورتی که آن طرح‌ها، حائز شرایط لازم برای اخذ تسهیلات باشند، از سوی دستگاه‌ها برای دریافت وام به بانک‌های عامل معرفی می‌شوند.همچنین اگر یه طرح، جنبه فرا استانی و ملی داشته باشد، به این معنا که اثرات اجرایی شدن آن، کشوری باشد و نه استانی، فرآیند بررسی صلاحیت آن طرح، از سوی ستاد دستگاه‌های اجرایی مربوطه بررسی می‌شود، نه اداره استانی آن دستگاه. یعنی به عنوان مثال، اگر موضوع یک طرح ملی، مرتبط با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد، بررسی شرایط آن مستقیماً از سوی ستاد وزارت ارشاد بررسی می‌شود و نه اداره ارشاد استانی که محل اجرای آن طرح است.

صاحبان طرح‌های اقتصادی و کارآفرین در هر استان، متناسب با موضوع طرح، به سامانه اینترنتی دستگاه مربوطه مراجعه می‌کنند و پس از بارگزاری طرح خود در آن سامانه، مراحل بررسی شدن طرح را از طریق سامانه آن دستگاه پیگیری می‌کنند و در صورت نیاز، برای دفاع از طرح خود، با دعوت دستگاه مربوطه، در آن اداره حضور پیدا می‌کنند.

دستگاه‌های اجرایی ارائه دهنده تسهیلات تبصره 18 عبارتند از وزارتخانه‌های جهاد کشاورزی، صمت، راه و شهرسازی، نفت، گردشگری، کار، ارتباطات، علوم، نیرو، بهداشت، ارشاد، آموزش و پرورش، ورزش و جوانان و معاونت‌های علمی و فناوری و توسعه روستایی.

همچنین برخی نهادهای حمایتی نظیر بنیاد برکت، کمیته امداد، سازمان بهزیستی، بنیاد علوی، بنیاد شهید، بنیاد کرامت آستان قدس رضوی، سازمان عشایر، سازمان بسیج سازندگی، هیئت حمایت از صنایع، سازمان زندان‌ها و صندوق نوآوری و شکوفایی نیز، بر حسب ضوابط، اقدام به ارائه تسهیلات تبصره 18 به متقاضیان تحت پوشش می‌کنند.

حالا از آبان ماه‌، در راستای اجرای بخش‌های (2) و (10) ماده (5) اصلاحیه دستورالعمل تبصره (18) قانون بودجه سال 1402 و انعقاد قرارداد عاملیت سه‏ جانبه با وزارت امور اقتصادی و دارایی و صندوق کارآفرینی امید، فرآیند اعطای تسهیلات حمایتی ایجاد و تثبیت فرصت‏‌های شغلی فرهنگی، هنری و رسانه‏‌ای در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آغاز شده است و همه اشخاص حقیقی و حقوقی دارای پروانه و مجوز فعالیت از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا درگاه ملی مجوزها می‌توانند برای بهره‌مندی از این تسهیلات اقدام کنند.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

انتصاب اعضای هیئت علمی جایزه جهانی کتاب سال


به گزارش خبرگزاری مهر، سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با صدور احکامی جداگانه حجت‌الاسلام سیدحسن اسلامی اردکانی، محمدجواد اسماعیلی، محمدباقر خرمشاد، روزبه زرین‌کوب، هادی عظیمی، مهرداد قیومی بیدهندی و عباسعلی وفایی را به‌عنوان اعضای هیئت علمی سی‌ودومین جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران منصوب کرد.

مشروح متن حکم صالحی در ادامه می‌آید؛

«نظر به مراتب علمی و پبشینه ارزشمند جناب‌عالی در حوزه پژوهش و تحقیق، به موجب این حکم به عنوان «عضو هیئت علمی سی‌ودومین جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» منصوب می‌شوید.

امید است با توکل بر خداوند متعال و هم‌فکری و همکاری با صاحب‌نظران و پژوهشگران متعهد و متخصص ایران‌زمین، این جایزه بتواند در گسترش پژوهش‌ها و مطالعات حوزه‌های اسلام‌شناسی، ایران‌شناسی و توسعه دیپلماسی فرهنگی نقش‌آفرین و اثرگذار باشد.»



منیع: خبرگزاری مهر

زندگینامه شهید مدافع حرم سید سجاد خلیلی چاپ شد


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «نسیم به سوی من وزید» نوشته زهره اسدی به تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار نشر شده است. این‌کتاب دربرگیرنده زندگینامه شهید مدافع حرم سید سجاد خلیلی است. شهید مدافع حرم سیدسجاد خلیلی جوانی دهه هفتادی و کوچک‌ترین شهید مدافع حرم استان مازندران است.

شهید سید سجاد خلیلی پانزدهم آذرماه ۱۳۷۰ در روستای متکازین از توابع شهرستان بهشهر متولد شد. او فرزند دوم خانواده بود. تا مقطع کاردانی در رسته پیاده در دانشکده امام حسین (ع) تحصیل کرد و مدرک لیسانس خود را از دانشگاه علوم و فنون زمینی امیرالمؤمنین (ع) اخذ کرد. در تاریخ یکم آبان ۱۳۸۹ به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شد و در لشکر ۲۵ کربلا به خدمت پرداخت. این شهید در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ هجری شمسی در منطقه خان طومان سوریه به فیض شهادت نائل آمد و سپس در گلزار شهدای بهشت فاطمه بهشهر به خاک سپرده شد.

کتاب «نسیم به سوی من وزید» با روایت دوران نوجوانی شهید خلیلی آغاز می‌شود و به مرور خاطرات و شیطنت‌های کودکی و در ادامه به دوران نوجوانی و دانشگاه او می‌پردازد. در دو فصل اول کتاب، خواننده به دور از فضای جنگ و جبهه با شخصیت اصلی سجاد همراه می‌شود و با او انس می‌گیرد.

به گفته نویسنده اثر چون شهید خلیلی قصد داشته خودش زندگی‌نامه‌اش را بنویسد، اسدی تمام اتفاقات کتاب را از زبان خود شهید نقل کرده و چون لازم بوده زبان و نگاه بیش از ۷۰ نفر را به یک زبان و نگاه متمرکز کند باید احتیاط زیادی در واقعی بودن و صحت متن روایت‌ها می‌کرده است.

به این‌ترتیب اسدی با حدود ۷۵ نفر از دوستان، آشنایان، هم‌رزمان و اعضای خانواده شهید برای نگارش کتاب به گفتگو نشسته و برای این‌کار با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و شغلی و تحصیلی شهید به بیشتر شهرهای کشور سفر کرده است.

با توجه به اینکه نویسنده اثر و شهید خلیلی هر دو از اهالی مازندران هستند ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات این خطه در کتاب گنجانده شده که برای مردم استان‌های مازندران، گلستان و گیلان جذاب و خواندنی است که البته همه این قسمت‌ها به صورت کاملا شفاف و روان ترجمه شده است.

«نسیم به سوی من وزید» علاوه بر مقدمه، در ۵ فصل با عناوین «اسمت برای من»، «بن‌بست بهار»، «پرواز یک قاصدک»، «بوسه برخاک» و «اسمم برای تو» تهیه و تدوین شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«نقشه کشیدیم یک تشییع جنازه سوری هم راه بیندازیم. چون قبرستان خارج از روستا بود و راه خوبی برای فرار. یک تابوت می‌خواستیم و میت. من هم کم نیاوردم. رفتم مسجد و لباس روحانی را برای چند ساعتی امانت گرفتم. پیچاندن عمامه را از آقاجون یاد گرفته بودم. هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کردم اینجا به‌دردم بخورد. قشنگ پیچش دادم و روی سرم گذاشتم. برگشتم بین بچه‌ها. کسی نمی‌توانست به من شک کند. یکهو انگشتی کمرم را سوراخ کرد. سرم را چرخاندم. یک خانوم چادری بود. هاج‌وواج نگاهش می‌کردم که …»

این‌کتاب با ۳۵۲ صفحه، شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه و قیمت ۲۹۰ هزار تومان عرضه شده است.



منیع: خبرگزاری مهر