نشست‌های «نسبت انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت» برگزار می‌شوند


به گزارش خبرگزاری مهر، مرکز اسناد کتابخانه مجلس با هدف بررسی تحولات و تأثیرات انقلاب اسلامی بر جبهه مقاومت، در آستانه روز تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی، سلسله نشست‌های تخصصی خود را برگزار می‌کند.

این‌نشست‌ها به‌طور ویژه به بررسی ارتباطات و تأثیرات انقلاب اسلامی در شکل‌گیری و تقویت جبهه مقاومت در منطقه و جهان اسلام می‌پردازند.

اولین نشست از این سلسله‌جلسات با عنوان «بررسی اثرات شکل‌گیری انقلاب اسلامی بر نظریه و تئوری مقاومت» روز دوشنبه ۱۰ دی از ساعت ۸ تا ۱۰ برگزار می‌شود. در این نشست یعقوب توکلی و جواد منصوری، به طرح مباحث خود می‌پردازند.

نشست دوم در همین روز از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۲ با عنوان «مبانی نظری جنبش‌های سیاسی محور مقاومت در جهان اسلام» با ارائه مختار شیخ‌حسینی و محمدباقر خرمشاد برگزار می‌شود.

نشست سوم با عنوان «آینده نظریه مقاومت: از انقلاب اسلامی تا تحولات معاصر در خاورمیانه» چهارشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۳ از ساعت ۸ تا ۱۰ با حضور و ارائه محمدرضا دهشیری، احمد رهدار و علیرضا مجیدی برگزار می‌شود.

چهارمین نشست از این سلسله‌جلسات هم با عنوان «بررسی تاریخی فراز و فرود سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در قبال محور مقاومت»، از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۲ با حضور ابراهیم متقی و جلال دهقانی فیروزآبادی برگزار می‌شود.

این‌جلسات روزهای دوشنبه و چهارشنبه این‌هفته از ساعت ۸ صبح تا ۱۲ ظهر، در سالن استاد عبدالحسین حائری کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، واقع در ضلع جنوب شرقی میدان بهارستان برگزار می‌شوند.



منیع: خبرگزاری مهر

ترجمه «غزه در پیشگاه تاریخ» منتشر می‌شود؛ روایت یهودشناس ایتالیایی از نسل‌کشی غزه


به گزارش خبرگزاری مهر، آخرین کتاب انزو تراورسو به نام «غزه در پیشگاه تاریخ» (Gaza devant l’histoire) که اکتبر ۲۰۲۴ به فرانسوی و انگلیسی منتشر شده، با برگردان امین بزرگیان به‌زودی توسط نشر مردم‌نگار در قالب یکی از عناوین مجموعه «بایگانی بازگشوده» این‌ناشر منتشر می‌شود.

انزو تراورسو (Enzo Traverso) نویسنده این‌کتاب، متولد ۱۹۶۷ در پیه‌مونت، تاریخ‌نگار و آکادمیسین ایتالیایی در حوزه تاریخ اندیشه اروپا است. او پس از ۲۵ سال تحصیل و تدریس در فرانسه، اکنون استاد کرسی علوم انسانی سوزان و بارتون وینُکُر در دانشگاه کرنل (ایتاکا، نیویورک) است.

از زمینه‌های تخصصی او تاریخ یهود، به‌ویژه در دوران نازیسم، است که کتاب‌های متعددی در این باره منتشر کرده؛ مانند مارکسیست‌ها و مسئله یهودی (۱۹۹۰)، یهودیان و آلمان، از همزیستی یهودی-آلمانی تا خاطره آشویتس (۱۹۹۲)، تاریخ گسسته: درباره آشویتس و روشنفکران (۱۹۹۷)، در باب نقد بربریت مدرن: نوشتارهایی درباره تاریخ یهودیان و یهودستیزی (۲۰۰۰)، اندیشه پراکنده: چهره‌های تبعیدی یهودی-آلمانی (۲۰۰۴)، پایان مدرنیته یهودی: تاریخ نقطه عطفی محافظه‌کارانه (۲۰۱۳)

برخی آثار تراورسو اقبال عمومی بالایی داشته و به بیش از ۱۵ زبان ترجمه شده‌اند؛ از جمله خشونت نازی (۲۰۰۲)، آتش و خون (۲۰۰۷) و انقلاب: تاریخ فکری (۲۰۲۲). او همچنین نویسنده کتاب‌های مهمی چون گذشته‌های منحصربه‌فرد (۲۰۰۵) و ماخولیای چپ (۲۰۱۶) نیز هست که کتاب آخر به فارسی نیز ترجمه شده است.

این‌مولف درباره کتاب «غزه در پیشگاه تاریخ» می‌گوید: آیا تخریب غزه تنها واکنشی به حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است یا اینکه این اقدام گامی دیگر برای فرآیند طولانیِ اشغال و نابودی است؟ آیا اینکه گفته شود این کشتار ویژگی‌های نسل‌کشانه دارد، یهودستیزانه است؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، باید معنای واژه‌های «یهودستیزی»، «صهیونیسم»، و «نسل‌کشی» را روشن کرده و تبارشناسی این مفاهیم را با فاصله گرفتن از روایت‌های مرسوم و عمدتاً شرق‌شناسانه‌ای که اسرائیل را جزیره‌ای دموکراتیک در اقیانوسی از تاریک‌اندیشی می‌داند و حماس را جماعت وحشی تشنه خون برمی‌شمارد، بررسی کرد. ۷ اکتبر بی‌شک قابل دفاع نیست، اما نمی‌توان آن‌ها را «بدترین پوگروم (آزار اقلیت‌های مذهبی) تاریخ پس از هولوکاست» نامید. گنجاندن این رویدادها در روایت تاریخی یهودستیزی تنها به مشروعیت بخشیدن به پاسخ اسرائیل کمک می‌کند، و علت حقیقی واقعه را که برآمده از دهه‌ها استعمار و شانزده سال جداسازی کامل غزه است، پنهان می‌کند. این کتاب پیشنهاد می‌کند که بحران کنونی را به‌طور تاریخی تحلیل کنیم و از تأیید نسل‌کشی به نام «مبارزه با یهودستیزی» بپرهیزیم. چرا که اگر اشغال غزه به نکبت دوم منجر شود، مشروعیت اسرائیل به‌طور قطعی خدشه‌دار خواهد شد که نه سلاح‌های آمریکایی، نه رسانه‌های غربی، و نه حافظه تحریف‌شده و دگرگون‌شده هولوکاست قادر به بازگرداندن آن نخواهند بود.

کتاب مورد اشاره به‌زودی منتشر و راهی بازار نشر می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

۹ دی و شاعران انقلاب؛ این صدای ناموافق زخمه تنبور کیست؟


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: در بحبوحه حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ و فتنه سیاسی‎ که کشور به آن مبتلا شد، ادبیات حضوری جدی داشت و شعر انقلاب سربلند ظاهر شد. مجموعه‌ای از شعرهای شاعران انقلاب در مبارزه با این فتنه و روشنگری درباره آن، در کتابی با عنوان «مسئله ۲۲ خرداد نبود، مسئله ۲۲ بهمن بود» توسط موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب منتشر شد. در این کتاب شعرهای فراوانی از شاعران جوان و پیشکسوت انقلاب درباره فتنه ۸۸ و حماسه ۹ دی منتشر شد و نشان داد شاعران انقلاب اسلامی با همه پیچیدگی‌ها و فشارهایی که در آن مقطع وجود داشت، کنار نکشیدند و در تبیین فتنه ۸۸ تا برملا شدن آن در ۹ دی و حتی روزهای پس از آن، نقش‌آفرینی کردند.

کتاب «مسئله ۲۲ خرداد نبود، مسئله ۲۲ بهمن بود» تنوع مضمونی و قالبی فراوانی داشت. شاید بتوان گفت در هر یکی از قالب‌های شعر فارسی، شعرهای درخشانی وجود داشتند که به تنوع فرمی و زبانی این کتاب می‌افزودند. به عنوان مثال یکی از ماندگارترین شعرها و استوارترین قصیده‌های سیاسی اجتماعی آن سال قصیده معروف مرتضی امیری اسفندقه بود؛ شعری که همان سال توسط شاعر در دیدار شاعران با رهبری قرائت شد و تحسین و تشویق بزرگان ادبیات و نخبگان فرهنگی انقلاب را در پی داشت. متن این شعر بلند ابتدا در کتاب «مسئله…» و سپس در مجموعه شعر موفق شاعر با عنوان «دارم خجالت می‌کشم از اینکه انسانم» به صورت کامل‌تر و با عنوان «قصیده‌واره میهنی ۱» منتشر شد.

علی‌محمد مودب جدا از شعرهای سپید که در دوران فتنه تا حماسه ۹ دی نوشت، غزل‌های زیادی سرود که بخشی از آنها در کتاب «مسأله…» و بخشی از آنها در کتاب‌های فردی او منتشر شدند.

علیرضا قزوه، با وجود اینکه در هندوستان به سر می‌برد، تعداد زیادی غزل و قصیده و دوبیتی و… سرود که بخشی از آنها در کتاب «مسأله…» و بخش زیادی از آنها در کتاب فردی او به نام «صبح بنارس» منتشر شدند.

از فتنه ۸۸ تا حماسه ۹ دی، شاعران انقلاب شعرهای بسیاری سرودند که بخشی از آنها از بهترین نمونه‌های شعر سیاسی و اجتماعی هستند. به مناسبت سالروز حماسه ۹ دی، مروری به بخشی از این شعرها داریم؛

علیرضا قزوه

این همه آتش خدایا شعله اش از گور کیست؟

شهوت این بی نمازان، نشئه‌ی انگور کیست؟

پرده دانان طریقت در صبوری سوختند

این صدای ناموافق زخمه‌ی تنبور کیست؟

شیخ بازیگوش ما از بس مرید خویش بود

عطسه‌ای فرمود و گفت این جمله‌ی مشهور کیست!

پنج استاد حقیقت حرف شان با ما یکی ست

راستی در پشت این دستورها دستور کیست؟

آب نوشان ادّعای خضر بودن می‌کنند

رنگ پیراهان اینان وصله‌ی ناجور کیست؟ …

*

علی‌محمد مودب

بی تو قلب عاشق من ناگهان می‌ایستد

بی دل تنگ من از گردش، جهان می‌ایستد

چشمه سار آشنایی، میهن ماهی و ماه!

گر نجوشی دم به دم با من، زمان می‌ایستد

در حضورت شعله‌های دوزخی یخ می‌کنند

بی تو باری خون به قلب حوریان می‌ایستد

بانگ غم دارد به سودای لجن زاران وزغ!

با تو اما مرغ و ماهی، شادمان می‌ایستد

پیچک، آویزان دیوار و در همسایه‌هاست

سرو اما در کنارت جاودان می‌ایستد

با زبان سرخ من، باک از سر سبزم مباد

سبز و سرخ پرچمت تا در امان می‌ایستد

بی خیال پچ پچ خفاشکان، تا شعر من

بر هزاران قله با ببر بیان می‌ایستد

هر کسی آیینه اسرار پنهان خود است

این میان، بوزینه شکل این و آن می‌ایستد

*

محمدمهدی سیار

هنوز ماتم زن‌های خون جگر شده را

هنوز داغ پدرهای بی پسر شده را

کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد

ز یاد، خاطره باغ شعله ور شده را

کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را

نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را

نه آهِ مانده بر آیینه‌های کهنه شهر

نه داغ های هر آیینه تازه‌تر شده را

جنازه‌ها که می‌آمد هنوز یادم هست

جنازه‌های جوان، کوچه‌های تر شده را…

نه، این درخت پر از زخم خم نخواهد شد

خبر برید دو سه شاخه تبر شده را!

*

حسین زحمتکش

شکر خدا پس از گذر از درد و داغها

سر باز کرده به تاول چرک «نفاق‌ها»

هرچند شر هر آنچه که می‌شد رسانده‌اند

اینجا به خیر می‌گذرد اتفاق‌ها!

ما بید نیستیم که با باد خم شویم

حتی اگر که خم بشود پشت باغ‌ها!

فانوسمان پلاک شهیدانمان شده است

وقتی رسید موسم مرگ چراغ‌ها

ما دستمان قلم شده تا ثبت عشق را

یک لحظه نسپریم به دست کلاغ‌ها!

امروز روز سوختن خشک و تر نبود!

فعلاً سماق مک بزنید ای اجاق‌ها

*

فاطمه طارمی

وطنم عاشقانه‌تر برخیز تا جهان نظاره‌ات مانده است

بال و پر را به خون بزن ققنوس، آسمان در نظاره‌ات مانده است

رنگ این روزها اگر پائیز، تو بهاران به باورت داری

سربداران دل سپرده به درد، پر سیمرغ در پرت داری

وطنم سربلند کن با عشق، در تو رستم، قدم زد از تو سام

سرنوشت تو ایستادن هاست، در شکوه شگفتنی آرام

شال همت کمر بگیران چون، همت سرخ حاج همت‌ها

خنده دشت و کوهسارت، برهاند تمام منت‌ها

وطنم سرنوشت تو جاریست در تن غیرت سوارانت

با من بلندتر برخیز از دل بی‌قرار یارانت

شاه مردان قصه‌های تواند، مرد، مردان لحظه‌های تواند

این جوانان در کفن خفته، این شهیدان که در وفای تواند

بی‌گمان فصل سال برگردد، مهر تو با بهار برگردد

رنگ پائیز در تو مختوم است، مهر این روزگار برگردد

مهر این روزگار یعنی تو، آیه اقتدار یعنی تو

بنویس از پرنده و بگذار، بنویسم بهار، یعنی تو

تو که خلوت نشین سومه‌ای، تو که حافظ‌ترین شراب منی

عاشم با تو فاش می‌گویم، تو فراتر زهر حساب منی

اصفهان یک کرشمه از چشمت، در تو شیراز پایتخت جهان

عاشقان در نگاه تو جمع‌اند، عاشقانی که بی تو دل‌نگران

وطنم، وعده من و تو شود، روز دیدار عاشقان ظهور

آنکه با عدل و داد می‌ریزد، بر سکوت من و تو عطر حضور

*

جواد محمدزمانی

آنکه آموخت به موسی‌جگران نیل شدن

بر سر ابرهه‌ها جیش ابابیل شدن

بین محراب دعا چون زکریا بودن

در دل طشت زر حادثه یحیا بودن

این چنین بود که ایران همه عاشورا شد

با سر انگشت دعا مشتِ خیانت وا شد

و حسین بن علی باز به امداد آمد

و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد

عبرت آموز ز تاریخ که خائن کم نیست

این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست

و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقی است

فتنه خاموش شد اما نهم دی باقی است

*

مرتضی امیری اسفندقه

ایران من بلات مهل بر سر آورند

مگذار در تو اجنبیان سر برآورند

در تو مباد میهن مستان و راستان

تزویر را به تخت به زورِ زر آورند

چیزی نمانده است که فرزندهای تو

از بس شلوغ حوصله‌ات را سرآورند

یک هفته است زخمی رعب و رقابتی

در تو مباد حمله به یکدیگر آورند

همسنگران به جان هم افتاده‌اند و سخت

در تو مباد حمله به همسنگر آورند

با دست دوستی نکند راویان فتح

از آستین خویش برون خنجر آورند

فرزانگان شیفتۀ خدمتت مباد

تشنه‎ی مقام بازی قدرت در آورند

افتاده‌اند سخت به جان هم و تو را

چیزی نمانده است به بام و درآورند

چیزی نمانده است قیامت به پا کنند

خسته شکسته‌ات به صف محشر آورند

تا حل کنند مشکل آسان خویش را

چیزی نمانده اجنبیِ داور آورند

وجدان بس است داور ایرانی نجیب

شاهد نیاز نیست که در محضر آورند

در تو برای هم، وطن مرد من مخواه

یاران روزهای خطر لشگر آورند

بردار و در کلیله و دمنه نگاه کن

در تو مباد فتنه سرِ ما در آورند

در تو مباد مکر شغال و صدای گاو

همسر شوند و حمله به شیر نر آورند

نه نه مباد هیچ اگر بوده پیش از این

در تو به جای شیر، شغال گر آورند

نه نه مباد باز، امیر کبیر من

«بهر گشودن رگ تو نشتر آورند»

نادر حکایتی است، مبادا که بر سرت

یاران بلای حملۀ اسکندر آورند

ساکت نشسته‌ای وطن من! سخن بگو

چیزی نمانده حرف برایت در آورند

در تو مباد جای بدن‌های نازنین

از آتش مناظره خاکستر آورند

نه نه مباد مغز جوانان خوراک جنگ

فرمان بده که کاوۀ آهنگر آورند

پای پیاده در سفر رزم اشکبوس

فرمان بده که رستم نام‌آور آورند

سیمرغ را خبر کن و با موبدان بگو

تا چاره‌ای به دست بیاید پر آورند

با این یکی بگو که خودت را نشان بده

خوارت مباد در نظر و منظر آورند

با آن دگر بگو سر جای خودت نشین

کاری مکن که حمله بر این کشور آورند

همسنگران به جان هم افتاده‌اند و گرم

تا نان برای مردم ناباور آورند

مردم که آمدند به اعجاز رأی خویش

از لجه‌های رنگ، برون گوهر آورند

مردم در این میانه گناهی نکرده‌اند

مردم نیامدند تب بربر آورند

ایران من بلند بگو ها! بگو بگو

مردم نیامدند که چشم تر آورند

مردم نیامدند که بر روی دست‌ها

از حجم سبز، دسته گل پرپر آوردند

مردم نیامدند که از انفجار سرخ

از خون عاشقان وطن ساغر آوردند

مردم نیامدند خدا را عوض کنند

مردم نیامدند که پیغمبر آورند

مردم نیامدند بلا شک تلف شوند

مردم نیامدند یقین تسخر آورند

مردم نیامدند که بازی خورند و باز

آه از نهاد طبع پشیمان برآورند

مردم نیامدند دو دسته شوند و باز

حمله بهم به دمدمه، سرتاسر آورند

مردم نیامدند سر بی تن ای دریغ…

مردم نیامدند تن بی سر آورند

مردم که هر همیشه فرودست بوده‌اند

تا بر فراز دست یکی سرور آورند

مردم نخواستند که از فتح سومنات

با خود _ولو حلال_ زن و زیور آورند

مردم نخواستند به بزم مفاخره

همیان نقره خلطۀ سیم و زر آورند

مردم نخواستند بساطی به هم زنند

مردم نخواستند که نامی برآورند

مردم که پاسدار شکست و درستی‌اند

ناظر به هر چه خیر به هر چه شر آورند

مردم که داوران کهنسال و کاهنند

نه مهره‌های پوچ که در ششدر آورند

مردم که فوتشان سخن و فنشان غم است

مردم که آمدند سخن‌گستر آورند

مردم که هیچشان هنری غیر عشق نیست

مردم که آمدند هنرپرور آورند

کوزه‌گران کوزه‎شکسته که قادرند

با یک کرشمه کوزه و کوزه‌گر آورند

مردم که آمدند چراغ امید را

در ظلمت شبانه به هر معبر آورند

مردم که آمدند کتاب و کلاس را

از پایتخت جانب آبیدر آورند

مردم که آمدند سر سفرۀ همه

فصل بهار شبچرۀ نوبر آورند

مردم که آمدند که ایران پاک را

بار دگر به نطق سر منبر آورند

همسنگران به جان هم افتاده‌اند و مات

تا از کدام سنگر گم سر در آورند

ایران من بلند به این مؤمنان بگو

غافل مباد جای شما کافر آورند

از راز پاک تو که همان اسم اعظم است

غافل مباد اهرمنان سر درآورند

از دست تو مباد برون بی‌ملاحظه

یاران موج تفرقه انگشتر آورند

چاقو نگفت دستۀ خود را نمی‌برد؟

کاری بکن فرو به رفاقت سر آورند

کاری بکن که دست رفاقت دهند و پاک

نام تو را دوباره فرا خاطر آورند

در باختر به یاد تو محفل به پا کنند

نام تو را به زمزمه در خاور آورند

هنگام نطق، بعد سرآغاز نام‌ها

نام تو را در اول و در آخر آورند

ایران من به عرصه دید و شنید قرن

کورت مباد هرگز و هیچت کر آورند

در تو مباد تهمت نکبت به آن پسر

در تو مباد حمله بر این دختر آورند

در تو مباد خیل صراحی‌کشان شب

هنگام روز محض ریا دفتر آورند

در تو مباد روضۀ خون خدا غریب

در تو مباد حمله به دانشور آورند

ایران من قصیده برایت سروده‌ام

با شاعران بگوی از این بهتر آورند

تکرار شد اگر به دو سه بیت قافیه

فرمان بده قصیدگکی دیگر آورند

تکرار قافیه به تنوع خلاف نیست

خاصه که در حمایت شعر تر آورند

از شاعران بپرس که در شعر می‌شود

جر را به حکم قافیه با جرجر آورند

با زنگ قافیه همه هر آب رفته را

در شعر می‌شود که به جوی و جر آورند

در شعر می‌شود سر و افسر کنار هم

باشند و گاه افسر و گاهی سر آورند

گاهی سر آورند و نیارند افسری

گاهی نیاورند سر و افسر آورند

یعنی یکی دو بیت به این شیوه می‌شود

سر را به لطف قافیه پشت سر آورند

افسار نیز قافیه افسر است گاه

در شعر گاه قافیه دیگرتر آورند

موسیقی کناری افسار، افسر است

از شاعران بپرس که نیکش درآورند

ایران من قصیده برایت سروده‌ام

مدح تو را قصیده مهل ابتر آورند

بستم به بال باد و سپردم به ابرها

از تو خبر برای من مضطر آورند

یزدان پاک یار تو باد و فرشتگان

از ایزدت به مهر فروغ و فر آورند

ای خانه باغ هر چه درخت رشید و شاد

نقش غمت مباد که بر سر در آورند

از نیزه‌های سنگ به جای گل و گیاه

پرچین ترا مباد که بر سر در آورند

آیینۀ تمام قد عشق! پیش تو

یاران چگونه سر ز خجالت برآورند

این شاخه‌های سر به‎در ریشه در خزان

در محضر بهار چه برگ و بر آورند

من عاشقانه شاعرم و شاعر وطن

بیرون مرا مخواه که از چنبر آورند

اسفندم و به پای تو بی‌تاب سوختن

چشم بد از تو دور بگو، مجمر آورن

من رأی داده‌ام به تو و رأی می‌دهم

از کاسه چشم‌های مرا گر درآورند…



منیع: خبرگزاری مهر

«پاییز آمد» به چاپ نود و نهم رسید


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «پاییز آمد» نوشته گلستان جعفریان، به تازگی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ نود و نهم رسیده است. این کتاب دربرگیرنده قصه زندگی فخر السادات موسوی و همسرش سردار شهید احمد یوسفی فرمانده واحد مهندسی، رزمی سپاه ناحیه زنجان است.

کتاب «پاییز آمد» به دور از نگاه کلیشه‌ای که در اکثر آثار با موضوع شهدا می‌بینیم، به زندگی خصوصی خانم موسوی و شهید یوسفی، آشنایی و عشق آن‌ها پرداخته که خود اتفاقی است که در کتاب‌های مشابه کمتر رخ می‌دهد.

نویسنده در مقدمه کتاب به تجربه‌ خود از ملاقات‌های متعددش با همسر شهید می‌پردازد. او که در طول چهار سال تالیف کتاب بیشتر از بیست‌بار به زنجان سفر کرده و حاصل سی ساعت گفتگو منجر به ارائه تصویری بدون روتوش از زندگی واقعی خانواده‌ سردار احمد یوسفی شده است.

جعفریان، درباره چگونگی شکل‌گیری این کتاب در گفتگو با خبرنگار مهر گفته بود: یادداشت‌هایی برای حوزه هنری درباره این کتاب ارسال شده بود و از من خواستند آن یادداشت‌ها را ببینم و نظر بدهم. پس از مطالعه یادداشت‌ها با داستان کتاب که ازدواج یک دختر زیر ۱۸ سال با یک پاسدار بود، با سوژه آشنا شدم. در ابتدا ماجرای متفاوتی ندیدم اما خواستم به زنجان بروم تا از نزدیک با سوژه آشنا شوم. چون در یادداشت‌ها آمده بود فخرالسادات (شخصیت اصلی داستان) خیلی کتابخوان بوده و انگار کتاب خواندن برای او مثل غذا خوردن بوده است. به این‌ترتیب حس کردم این دختر به نیاز روحی‌اش در کنار نیازهای دیگر توجه می‌کرده و این همان نکته‌ای بود که مرا به طرف شخصیت فخرالسادات جذب کرد.

به زنجان رفتم و از نزدیک با سوژه آشنا شدم و کار شکل گرفت. از نظر من فخرالسادات یک تفاوت اصلی با دختران هم سال خودش از جمله خواهران خودش داشت و آن بحث ارزشی است که در زندگی‌اش خیلی پر رنگ است. یعنی آدمی است که به بلوغ ذهنی و رشد روحی‌اش اهمیت می‌داد و این مساله برایم بسیار جالب و نقطه تفاوت کار روی زندگی او، این بود.

می‌توانم ادعا کنم «پاییز آمد» متفاوت است چون اگر راوی و سوژه‌ام تفاوت نداشتند، با یقین کار را انجام نمی‌دادم و ترجیح می‌دادم تکرار مکرر نکنیم. در کتاب همان زندگی معمولی را داریم اما در کنار دو شخصیت اصلی داستان شخصیت‌های دیگر را پررنگ می‌کنیم؛ تا جایی که راوی فکر می‌کرد چرا باید سراغ مامان لعیا و یا پدر ضیا و داداش اعلا برویم و به صورت گسترده به آن‌ها بپردازیم.

در مراسم شانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت در زنجان، تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «پاییز آمد» منتشر شد.

متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به این‌ترتیب است:

بسمه‌تعالی

– عشقی آتشین، عزمی پولادین، و ایمانی راستین چهره‌نگار زندگی این دو جوان است که با نگارشی زیبا و رسا در این کتاب تصویر شده است. این نیز از همان روایات صادقانه است که شنیدن و خواندن آن امثال این حقیر را خجالت‌زده می‌کند و فاصله‌ی نجومی‌شان با این مجاهدان واقعی را آشکار می‌سازد.

چاپ نود و نهم این کتاب به زودی توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر می شود.



منیع: خبرگزاری مهر

نقش اوباش مجازی در جهت‌دهی به افکار عمومی نگران‌کننده است


به گزارش خبرگزاری مهر، نشست مهندسی افکار دیجیتال به بهانه عرضه چاپ سوم کتاب «دستکاری در رسانه‌های اجتماعی» یکشنبه ۹ دی در مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها برگزار شد.

این‌برنامه با حضور حسین انتظامی معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رضا نوروز پور، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دکتر هادی خانیکی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و دو مترجم کتاب عباس رضایی ثمرین و رسول صفرآهنگ همراه بود.

عباس رضایی ثمرین، مترجم کتاب دستکاری در رسانه‌های اجتماعی در این نشست گفت: بر اساس پژوهش‌ها در برخی رویدادهای سیاسی مهم، تا ۶۰ درصد محتوای منتشر شده در توئیتر توسط روبات‌ها تولید یا بازنشر می‌شود. این روبات‌ها امروزه می‌توانند احساسات انسانی را شبیه‌سازی کنند، در مباحثات شرکت کنند و حتی روابط عاطفی ایجاد کنند. کتاب دستکاری در رسانه‌های اجتماعی به‌عنوان یک اثر پژوهشی مهم، به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه تحول دیجیتال، ماهیت و شیوه‌های تأثیرگذاری بر افکار عمومی را دگرگون کرده است.

وی افزود: در گذشته، مهندسی افکار عمدتاً از طریق رسانه‌ها یک‌سویه و با روش‌های سنتی انجام می‌شد. یک پیام از یک منبع مرکزی پخش می‌شد و مخاطبان به‌صورت انبوه آن را دریافت می‌کردند. اما امروز با پدیده‌ای به‌مراتب پیچیده‌تر روبرو هستیم، الگوریتم‌ها می‌توانند محتوا را برای هر فرد شخصی‌سازی کنند، ربات‌های اجتماعی می‌توانند تعامل انسانی را با دقت بالایی شبیه‌سازی کنند، هوش مصنوعی می‌تواند محتوای تأثیرگذار تولید کند و سیستم‌های پیشرفته تحلیل داده می‌توانند الگوهای رفتاری کاربران را شناسایی و پیش‌بینی کنند. این یعنی مهندسی افکار در عصر دیجیتال، ظریف‌تر، هدفمندتر و در عین حال گسترده‌تر شده است.

این‌مترجم در ادامه گفت: در چنین شرایطی، فقط واقعی بودن یا نبودن یک خبر یا تصویر مسئله ما نیست. حتی اگر یک محتوا واقعی باشد، اما در بستری از روایت‌های ساختگی منتشر شود، معنای اصلی خود را ازدست داده و به بخشی از یک جریان گسترده‌تر دستکاری واقعیت تبدیل می‌شود. اینجاست که می‌توان گفت امروزه با نوعی آلودگی اطلاعاتی مواجهیم. یعنی داده‌های درست و نادرست چنان در هم تنیده شده‌اند که تشخیص آنها بسیار دشوار است. واقعیت این است که امروز با اکوسیستمی از الگوریتم‌های هوشمند مواجهیم که نه فقط اطلاعات را دستکاری می‌کنند، بلکه خودِ فرایند ادراک ما را هدف گرفته‌اند.

نقش اوباش مجازی در جهت‌دهی به افکار عمومی نکران‌کننده است

شکل‌گیری «توهم اجماع» در شبکه‌های اجتماعی

رضایی ثمرین به‌عنوان سخنران دوم این‌برنامه گفت: محتوایی که در شبکه‌های اجتماعی می‌بینید، به شکل بسیار دقیقی برای شما شخصی‌سازی شده است. الگوریتم‌ها می‌دانند شما به چه موضوعاتی علاقه دارید، چه دیدگاه‌هایی را می‌پسندید و حتی در چه ساعاتی بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گیرید. اینجاست که «حباب اطلاعاتی» تشکیل می‌شود و نمی‌گذارد درک واقع‌بینانه‌ای از دنیای اطراف خود داشته باشید.

وی افزود: بر اساس پژوهش‌ها در برخی رویدادهای سیاسی مهم، تا ۶۰ درصد محتوای منتشر شده در توئیتر توسط روبات‌ها تولید یا بازنشر می‌شود. این روبات‌ها امروزه می‌توانند احساسات انسانی را شبیه‌سازی کنند، در مباحثات شرکت کنند و حتی روابط عاطفی ایجاد کنند. نتیجه این وضعیت، شکل‌گیری «توهم اجماع» است که در آن، کاربران تصور می‌کنند با جریانی طبیعی از افکار عمومی روبرو هستند، در حالی که در واقع با شبکه‌ای پیچیده از روبات‌ها و الگوریتم‌ها تعامل می‌کنند.

مترجم دیگر کتاب دستکاری در رسانه‌های اجتماعی گفت: این وضعیت در جامعه ما ابعاد پیچیده‌تری دارد. امروز تقریباً همه این را احساس کرده‌اند که در فضای مجازی ایران، شبکه‌های سازمان‌یافته تولید و توزیع محتوا فعالیت گسترده‌ای دارند. این محتواها اغلب با هدف تشدید قطبی‌شدن جامعه، برجسته‌سازی اختلافات و ایجاد شکاف‌های اجتماعی طراحی می‌شوند. نتیجه این وضعیت، شکل‌گیری «واقعیت موازی» است؛ جایی که هر گروه اجتماعی روایت خود از حقیقت را دارد و با آن زندگی می‌کند.وقتی هر رویداد اجتماعی یا سیاسی، بلافاصله با انبوهی از روایت‌های متناقض احاطه می‌شود، مرجعیت‌های سنتی اعتبارسنجی اطلاعات – از رسانه‌های حرفه‌ای گرفته تا نهادهای علمی و دانشگاهی – کارکرد خود را از دست می‌دهند.

روایت‌های متناقض متعدد بر سر آمارهای پایه‌ای مانند نرخ تورم

رضایی ثمرین گفت: این وضعیت به ویژه برای جوامعی مانند ایران که در حال گذار هستند، پیامدهای عمیق‌تری دارد. در شرایطی که جامعه برای حرکت به سمت توسعه نیازمند گفت‌وگوی اجتماعی سازنده است، دستکاری سیستماتیک واقعیت می‌تواند هر تلاشی برای ایجاد همبستگی را خنثی کند. وقتی گروه‌های مختلف اجتماعی نه تنها بر سر راه‌حل‌ها، بلکه حتی بر سر تعریف مسائل هم توافق ندارند، چگونه می‌توان به سمت حل مشکلات حرکت کرد؟ نمونه روشن این وضعیت را می‌توان در مباحث مربوط به مسائل اقتصادی دید. امروز حتی بر سر آمارهای پایه‌ای مانند نرخ تورم یا رشد اقتصادی، روایت‌های متناقض متعددی وجود دارد. هر گروه سیاسی یا اجتماعی، با استناد به منابع و داده‌های خاص خود، تصویری کاملاً متفاوت از واقعیت ارائه می‌دهد. در چنین شرایطی، طبیعی است که گفت‌وگو درباره راه‌حل‌های اقتصادی عملاً به بن‌بست می‌رسد.

وی افزود: مسئله دیگر، تضعیف اعتماد اجتماعی است. وقتی شهروندان مدام در معرض اطلاعات متناقض قرار می‌گیرند و نمی‌توانند به هیچ منبعی اعتماد کنند، نوعی بدبینی فراگیر شکل می‌گیرد. این بدبینی تنها محدود به رسانه‌ها یا نهادهای رسمی نمی‌شود، بلکه به روابط میان‌فردی نیز سرایت می‌کند. در نتیجه، سرمایه اجتماعی که مهم‌ترین عامل توسعه جوامع است، به تدریج فرسایش می‌یابد. در چنین شرایطی، راه برون‌رفت چیست؟ قاعدتاً برخلاف آنچه برخی سیاستگذاران تلاش می‌کنند، نمی‌توان و نباید به دوران پیش از انقلاب دیجیتال بازگشت. تجربه جهانی و یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهند که محدودسازی و مسدودیت، نه تنها راه‌حل نیست، بلکه می‌تواند شرایط را پیچیده‌تر کند. در عوض، باید روی چند محور کلیدی تمرکز کنیم. گام اول بازتعریف مفهوم سواد رسانه‌ای است. اینکه شهروندان بتوانند اخبار جعلی را تشخیص دهند، دیگر کافی نیست؛ آنها باید درک عمیق‌تری از سازوکارهای شکل‌گیری افکار عمومی در عصر دیجیتال پیدا کنند. باید بدانند چطور الگوریتم‌ها کار می‌کنند، چگونه محتوا در شبکه‌های اجتماعی توزیع می‌شود و چطور می‌توان در چنبره حباب‌های اطلاعاتی گرفتار نشد.

این‌مترجم گفت: گام دوم، تقویت نهادهای مستقل راستی‌آزمایی و اعتبارسنجی اطلاعات است. جامعه به مراجع قابل اعتمادی نیاز دارد که فارغ از منافع سیاسی و اقتصادی، به بررسی دقیق اطلاعات بپردازند. این نهادها باید با شفافیت کامل کار کنند و روش‌شناسی خود را در معرض نقد عمومی قرار دهند. رویکردهای کارآمد در حوزه تقنین و البته راهکارهای فنی با هدف کاستن از آسیب پذیری پلتفرمها از تولیدکنندگان پروپاگاندای رایانشی و محتوای دستکاری شده، گام‌های دیگری است که در دنیا از آن استفاده شده و در برخی کشورها نتایج خوبی به بار آورده است.

نقش اوباش مجازی در جهت‌دهی به افکار عمومی نکران‌کننده است

دروغ پراکنی از طریق رسانه‌های اجتماعی، یکی از ۱۰ خطر جدی پیشِ‌روی بشر

حسین انتظامی هم در این‌نشست گفت: بحث تأثیرگذاری جدی شبکه‌های اجتماعی از طریق روبات‌ها برای نخستین بار در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا مطرح شد. کمپین دمکرات‌ها معتقد بود روس‌ها از طریق دستکاری در رسانه‌های اجتماعی آمریکایی، به نفع ترامپ کار کرده‌اند. پروپاگاندای رایانشی در همه پرسی برگزیت (بریتانیا) و انتخابات‌های سایر کشورها نیز تکرار و به یکی از چالش‌های دمکراسی تبدیل شد، به نحوی که بعضی متخصصان از بیم بالا بودن احتمال این اختلال، عجالتاً تحدید آزادی بیان را پیشنهاد کرده‌اند.

وی افزود: دروغ پراکنی از طریق رسانه‌های اجتماعی به قدری فراگیر شده که مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۱۴ این مسأله را به عنوان یکی از ۱۰ خطر جدی پیشِ‌روی بشر معرفی کرده است. انتشار ویروس گونه‌ی اخبارِ ناخواسته (هرزنامه)، کمپین‌های دروغ پراکنی، نشت‌های خبریِ تاکتیکیِ هماهنگ شده، روبات‌های سیاسیِ خودکار که گفتمان عمومی را به شکل برخط تحریف می‌کنند و هدف قراردادن نظر افرادی که مستعد پذیرشِ پیام‌های دستکاری شده‌اند، همگی ابزارهای جدیدی از قرن بیست و یکم هستند.

معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه گفت: رسانه‌ها از دیربازیکی از بازیگران اصلی و بلکه جهت دهنده مصرف بوده‌اند؛ چه در حوزه تجاری (یعنی کالا و خدمات) و چه در بازاریابی سیاسی که در انتخابات رخ می‌نماید. به همین جهت پروپاگاندا از ابزار آنها بوده است. با ظهور رسانه‌های اجتماعی– که چارچوب‌های راستی‌آزمایی، دروازه‌بانی و حرفه‌ای‌گری «رسانه‌های جمعی» را ندارند- و همگان به صورت توأمان مصرف‌کننده / تولیدکننده هستند بحث پروپاگاندا جدی‌تر شده؛ بویژه با دخالت‌های ماشینی، گسترده و فراگیر.

انتظامی گفت: با توسعه و بتدریج سیطره ماشین، چالش‌های جدیدی برای بشر ایجاد شده و همچنان می‌شود؛ به طوری که پیش بینی‌های تخیلی اما نگران‌کننده آخرالزمانی در ادبیات و سینما را تداعی می‌کند. ترول‌ها (اوباش مجازی) و روبات‌ها و سایبورگ‌ها (اتوماسیون ماشینی با مداخله همزمان انسانی) در شبکه‌های اجتماعی نیز فعال‌اند و در ساخت و جهت دهی به افکار عمومی، نقشی نگران کننده یافته‌اند. این کتاب که در ۲۰۱۹ نوشته شده با مطالعات موردی در ۹ کشور روسیه، آمریکا، چین، اوکراین، کانادا، لهستان، تایوان، برزیل و آلمان، با تمرکز بر فیس‌بوک و توئیتر، دستکاری‌های کمپین‌های سیاسی بر انتخابات و شکل‌دهی افکار عمومی را بررسی می‌کند. این پژوهش‌ها ماهیتی میان رشته‌ای دارند (ارتباطات، علوم سیاسی، علوم اجتماعی و علوم کامپیوتر) و از این جهت ارزشمندترند. هر فصل کتاب از سه زاویه قابل استفاده است: نخست، روش‌شناسی نویسندگان که دیدگاهی نو در پژوهش داده است. زاویه‌ی دوم مربوط به اندوخته‌های فنی و تخصصی لازم برای فهم پروپاگاندای رایانشی است و زاویه‌ی سوم، فهم تئوری‌های سیاسی و علوم اجتماعی است که کاربست ابزار پروپاگاندا را برای رسیدن به اهداف مورد نظر برجسته کرده است.

وی همچنین گفت: چالش اصلی این است؛ چگونه دمکراسی‌ها در حین حفاظت از حریم خصوصی باید امنیت را افزایش دهند؟ شاید توسعه سواد رسانه‌ای که مخاطب را از حالت انفعال و پذیرشِ صرف، بیرون می‌آورد و به او ابزار و توانایی بازشناسیِ فکت از فیک را می‌دهد، تا حدی چاره‌ی کار باشد. مخاطب با برخورداری از سواد رسانه‌ای، بصیرت می‌باید و می‌تواند فیک نیوزها و جریان سازی‌های برساخته از آن را پالایش کند؛ هر چند حکمرانی در عصر جدید نیز در این زمینه، بی‌مسئولیت نیست.

با اصول حاکم بر رسانه سنتی نمی‌توان در رسانه اجتماعی سیاستگذاری کرد

معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه سخنانش گفت: درمان بسیاری از دردها شفافیت است. «رسانه اجتماعی» و «رسانه جمعی» دو پارادایم متفاوت هستند؛ در پارادایم نظریه‌ها تعریف می‌شوند و هر یک از این رسانه‌ها پارادایم و نظریه خودشان را دارند. به عنوان مثال در پارادایم رسانه‌های جمعی با توده، طرف هستیم و رسانه‌ها امکان تأثیرگذاری بیشتر دارند. در پارادایم رسانه‌های اجتماعی دیگر چیزی به اسم دروازه‌بانی نداریم. اگر با اصول حاکم بر رسانه‌های سنتی بخواهیم برای رسانه‌های اجتماعی سیاستگذاری کنیم، با اختلال مواجه می‌شویم.

انتظامی در پایان گفت: درمان بسیاری از دردها از نظر من شفافیت است. شفافیت به این معناست که پیش بینی پذیری داشته باشیم. در فضای رسانه اجتماعی به راحتی می‌شود با اسم مستعار کار کرد. در این حالت مسؤولیت پذیری کاهش پیدا می‌کند. هر چقدر به شفافیت دامن بزنیم نگرانی مسؤولیت ناپذیری کمتر می‌شود. شفافیت موجب می‌شود، اعتماد عمومی ایجاد شود و سرمایه اجتماعی به عنوان متغیر بحرانی فعلی کشور بالا برود. یکی از ویژگی‌های جدید فضای رسانه‌ای این است که به راحتی با اسم مستعار می‌شود کار کرد و می‌دانیم که وقتی اسم مستعار باشد مسوولیت‌پذیری به طور اتوماتیک کاهش پیدا می‌کند.



منیع: خبرگزاری مهر

«عمو حیدر» به کتابفروشی‌ها آمد؛ روایتی از زندگی هم‌دوره‌ای‌ تختی


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «عمو حیدر» نوشته سعیده خان زاده میرکوهی به تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار نشر شده است. این‌کتاب دربرگیرنده قصه زندگی پهلوان کشتی‌گیر سید علی‌اکبر حیدری است.

«عمو حیدر» زندگی سیدعلی اکبر حیدری پیشکسوت کشتی و هم‌دوره جهان پهلوان تختی را در ۱۳ فصل روایت می‌کند. «بنز ۱۷۰»، «قهوه‌خانه میرزا»، «دژبان ارتش»، «المپیک توکیو ۱۹۶۴»، «پسر سید محمدحسین»، «بازگشت بدون آقا تختی»، «طلای شیشه‌ای»، «یوشیدای ژاپنی»، «چهارصد گرم تا مدال طلا»، «ماه داماد»، «زمزمه انقلاب»، «عمامه زیرقبا» و «خون‌بها» ازجمله عناوین فصل‌های این‌کتاب است، دو بخش پایانی کتاب نیز به فعالیت‌ها و افتخارآفرینی‌های سید علی‌اکبر حیدری و عکس‌ها اختصاص داده شده است.

در مقدمه این‌کتاب به قلم نویسنده می خوانیم:

«آقای سیدعلی اکبر حیدری، از قهرمانان سال‌های پیش در عرصه کشتی، با حضور در میادین، افتخارهای بسیاری را به ارمغان آورده‌اند. ایشان پدرانه ساعت‌ها پای مصاحبه نشستند و صبورانه خاطراتشان را به اشتراک گذاشتند. در این بین، علاوه بر جنبه قهرمانی، ابعاد انسانی و پهلوانی این ورزشکار بااخلاق هم عیان شد که البته تا به امروز هم ادامه داشته است. همچنین حضور در منزل شخصی ایشان گفت وگو با همسر نازنینشان، خانم فرشته شکراللهی، این مطلب را بیش‌ازپیش مسجل کرد که همیشه پشت هر مرد موفق، زنی صبور و فداکار ایستاده است. آقای حیدری از دوستان نزدیک جهان‌پهلوان غلامرضا تختی بوده‌اند که همین رفاقت ماجرای بسیار جذابی را رقم می‌زند.»

به گفته راوی، جهان پهلوان تختی، او را با نام «عمو حیدر» خطاب می‌کرده که وجه تسمیه کتاب هم به همین دلیل است.

این‌کتاب با ۱۵۲ صفحه، شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه و قیمت ۱۳۵ هزار تومان عرضه شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

مهلت جشنواره شعر جوان سوره تمدید شد


محمدسعید میرزایی دبیر علمی جشنواره شعر جوان سوره در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: مهلت ارسال آثار به جشنواره شعر جوان سوره تمدید شد.

وی افزود: دبیرخانه این جشنواره در حال دریافت آثار شاعران است. با توجه به پویایی شعر جوان کشور و علاقه‌مندی مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری به پوشش بیشتر شعر شاعران جوان، تصمیم گرفتیم مهلت ارسال آثار این جشنواره را تا آخر دی ۱۴۰۳ تمدید کنیم.

میرزایی گفت: ‌جشنواره شعر جوان سوره مثل هرسال با اهداف شناسایی استعدادهای شعر جوان، تبادل اندیشه و تجربه‌های شاعران جوان انقلاب اسلامی، جریان‌سازی در شعر جوان امروز و معرفی و برجسته‌سازی چهره‌های ممتاز عرصه شعر جوان انقلاب و حمایت از آنها برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

ابومهدی المهندس: خبرنگاران شریک اساسی پیروزی حشدالشعبی هستند


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «جمال» نوشته شهلا پناهی چندی است توسط انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار نشر شده که به بخشی از زندگی مبارزاتی و سال‌ها جهاد شهید جمال جعفر محمد علی آل ابراهیم معروف به «ابومهدی المهندس» از فرماندهان ارشد جبهه مقاومت اسلامی و نایب رئیس حشدالشعبی عراق می‌پردازد که همراه حاج‌قاسم سلیمانی در فرودگاه بین‌المللی بغداد به شهادت رسید. شهید ابومهدی المهندس یکی از چهره‌های برجسته و اثرگذار مقاومت اسلامی بود که نقش بی‌بدیلی در مبارزه با تروریسم و دفاع از مردم منطقه داشت.

نویسنده کتاب پیش‌رو در مقدمه آن می‌گوید:

«قدردان نخست وزیران و اعضای پارلمان عراق در دوره‌های گوناگون، مدیران مدیریت‌های متعدد حشدالشعبی، فرماندهان گروه‌های متعدد مقاومت، نمایندگان محترم علمای شیعه و سنی، فرماندهان و مسئولان ایرانی همراه این شهید، مسئولان و نمایندگان عرب، کُرد، شبک، ایزدی و مسیحی هستم که در طی این نزدیک به سه سال، ساعت‌ها به احترام شهید ابومهدی المهندس به اینجانب فرصت ملاقات و مصاحبه دادند.»

«جمال» خواننده را با ابعاد گوناگونی از زندگی ابومهدی المهندس، از دوران کودکی تا دوران مبارزه و فعالیت‌های انقلابی او آشنا می‌کند و نویسنده، روحیه، انگیزه‌های شخصی و اجتماعی شهید المهندس را روایت و سعی کرده شخصیت او را فراتر از میدان نبرد، به عنوان یک انسان تأثیرگذار و محبوب به خوانندگان معرفی کند.

راویان اصلی کتاب دو نفر از همراهان شهید حاج ابومهدی (منشی و پزشک خصوصی) هستند که سال‌های آخر حیات این شهید همراه او بودند.

۱۳ دی سالروز شهادت حاج‌قاسم و ابومهدی بهانه خوبی برای تورق و مرور این‌کتاب است.

در ادامه پنج بُرش از کتاب «جمال» را می‌خوانیم؛

جاسم بعد از پخش صوت حاج ابومهدی گوشی اش را توی جیبش گذاشت و گفت: «توی همون لحظه‌ها، حاج ابومهدی با ابوایمان تماس گرفت و ازش خواست که کار نام نویسی و سامون دادن نیروهای داوطلب مردمی رو که به تاجی اومدن به کسی بسپاره و سریع به دفتر حاج ابومهدی بیاد. وقتی ابوایمان رسید، با هم تو اتاق عملیات روی نقشه جاده بغداد به سامرا آخرین وضع رو بررسی کردن. حاج ابومهدی به ابوایمان گفت که با فرمانده عملیات بغداد که از شمال بغداد تا جنوب دجیل تو محدوده فرماندهی شه، یه گروه بردارید و به سمت سامرا حرکت کنید.»

تو باهاشون رفتی؟

نه اما دکتر علی از کسانی بود که این مسیر رو رفته و می شه ازش بپرسیم. من هم خیلی دوست دارم بدونم چطوری تا سامرا رفتن.

باشه یه قرار می ذاریم و با هم به دیدنش می ریم. البته اگه تو بتونی بیای.

مثل الان می شه یه وقت خالی پیدا کنم. الان بریم که من باید سر ساعت دفتر حاج ابومهدی باشم.

قبل از خداحافظی، به جاسم گفتم: «من یه روزه می رم کربلا، کمی کارای خونه رو هماهنگ می‌کنم و آم.»

باشه مشکلی نیست. برگشتی بهم خبر بده.

همان روز به کربلا و یک راست برای زیارت رفتم. بین الحرمین که رسیدم، دو رکعت نماز شکر خواندم و برای شروع کارم از امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) کمک خواستم. بعد هم به خانه سری زدم، کارهای عقب مانده ام را انجام دادم و به بغداد برگشتم.

یکی از کارهای مهمی که باید قبل از رفتن به مجموعه حاج ابومهدی انجام می‌دادم برگزاری یادواره دانشجویی در یکی از دانشکده‌های علوم پزشکی بود. تمام مراحل را پیگیری کرده بودم و دوست داشتم قبل از رفتن، کارهای اجرا را انجام دهم. برای همین باید به یکی دو مدیریت مرتبط سر می‌زدم و کار را نهایی می‌کردم.

***

ابوجعفر شبکی با اشتیاق از آشنایی و کمک‌های حاج ابومهدی تعریف می‌کرد.

اجداد ما دوره نادرشاه از شمال ایران وارد عراق و تو موصل مستقر شدن. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سنیای افراطی مناطق نینوا و موصل به ما بچه‌های خمینی می‌گفتن. به این معنا که شیعه و ایرانی هستیم. دقیقاً برای همین اسم، سال‌ها بهمون هجوم می‌کردن.

گمون کنم بین سالای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۴ یعنی قبل از سقوط موصل ما به جرم شیعه و طرفدار امام خمینی بودن بیشتر از ۱۷۳۵ شهید دادیم.

_هیچ وقت گزارشی از وضعیتتون به مقامای دولتی دادید تا به کمک شما بیان؟

تو انتخابات سال ۲۰۰۵ برادرم نماینده شبکیا شد. برای یه دوره کوتاه کمی فشار و ظلمی که روی ما بود کمتر شد، اما با بی تفاوتی مسئولان سیاسی رده اول عراق، تصمیم جدی برای بهبود وضعیتمون گرفته نشد. اوضاع ما شبکیا درست مثل زخمی بود که فقط یه پانسمان ساده داشت و با کوچک‌ترین اشاره خون ریزی می‌کرد. سنیای افراطی منطقه به هر بهونه ای بهمون تعرض می‌کردن و می‌گفتن باید از زمینتون برید.

سال ۲۰۱۱ اون قدر مستاصل و بی پناه مونده بودیم که واقعاً نمی دونستیم باید چه کار کنیم. دنبال کسی بودیم که جلوی این ظلم ازمون حمایت کنه و به دادمون برسه. به هر دری زدم تا کسی رو پیدا کنم که ما رو نجات بده. همون موقع یکی از دوستام بهم گفت تو بغداد یه نفر به اسم ابومهدیه که میتونه کمک کنه، یه نامه بنویس و به دیدنش برو. یه گزارش از وضعمون نوشتم و رفتم بغداد. اطلاعاتم خیلی مختصر بود و طبق همین شنیده‌ها می دونستم تردد و دیدارای ابومهدی به سبب تهدید آمریکاییا به شدت با حساسیت و مراقبت انجام می شه. شبی که به بغداد رسیدم، دوستم بهم نشونی یه خونه تو جادریه رو داده بود. یادمه همه راه اشتیاق داشتم که ابومهدی رو ببینم و مشکلاتمون رو بگم و امید داشتم که ابومهدی حتماً برای مبارزه با این ظلم بهمون کمک می کنه. به در خونه که رسیدم، گفتن ابومهدی نیست. انگار که ظرف امیدم یه باره از دستم افتاد و شکست. حس پدری رو داشتم که دست خالی به خونه برگشته.

***

حاج ابومهدی خیلی مواقع درست مثل حاج قاسم خودش با یه راننده برای شناسایی یا سرکشی به نیروها می‌رفت. یه روز صبح قرار شد با حاج ابومهدی برای بازدید از خط مقدم و وضعیت نیروهای مستقر در اون به عمق یکی از محورا بریم. وقتی سوار شدیم، راننده به من گفت که خدا خیلی بهمون رحم کرد و ما دیشب همراه حاجی تو دل دشمن رفتیم. حسابی جا خوردم و پرسیدم حاجی جان موضوع چیه؟ حاج ابومهدی با خنده گفت: خب ما برای بازدید خط راه افتادیم و من به راننده گفتم به سمت آخرین سنگر یا خاکریز نیروهامون برو. همین طور که رفتیم، من با توجه به اطلاعاتم حس کردم از خط خودی عبور کردیم و نزدیک دشمن هستیم. قبل از اینکه بخوایم تصمیمی بگیریم، چندتا از نیروهاشون رو دیدیم. خب از نوع لباس، محاسن و ظاهرشون، مطمئن شدم که داعشی ان. اونا مارو نشناختن و بهترین کار این بود که بدون اینکه واکنشی نشون بدیم، دور بزنیم و ازشون دور بشیم.

بعد هم حاجی خندید و گفت: «ما باهم سلام و علیک هم کردیم و گفتم سلام علیکم دواعش! راننده می‌گفت سریع دور زدم و چشمم به آینه بود. وقتی از تیر رسشون دور شدیم، خدا رو هزار بار شکر کردم که حاج ابومهدی رو برای همه ما حفظ کرد. من مونده بودم که اون لحظه راننده رو سوال و جواب کنم یا نه اما حاج ابومهدی با خنده جوری موضوع رو مدیریت کرد که هیچ حرفی نتونستم بزنم.

***

ما مجموعه عکسایی داریم که حاج ابومهدی و حاج قاسم با نیروها تو مناطق مختلف انداختن عکس و فیلمایی هم از مدیریتا و نیروهای تحت امرشون داریم. در حقیقت این بایگانی میتونه کمک بزرگی برای تولید محتوا و ساخت مستند با موضوع مقاومت باشه. تو فضای مجازی هم خوب فعالیت بودیم. تعداد زیادی کاربر داریم که روی معرفی حشدالشعبی و انعکاس اخبار و اطلاعاتش کار می کنن. حسابای فعال زیادی تو توئیتر، فیس بوک، اینستاگرام، یوتیوب و … داریم که با به اشتراک گذاشتن و بارگذاری اطلاعات دسته بندی شده، برای جذب مخاطب فعالیت می‌کنیم.

حاج ابومهدی گفت: کار فرهنگی خیلی مهمه. من یه بار هم به یکی از خبرنگارا گفتم که شما شریک اساسی پیروزی حشدالشعبی هستید. این گروه جوونای دختر و پسری که این طور تلاش رسانه‌ای می کنن و این نقش بزرگ رو ایفا می کنن، تأثیر مهمی تو تثبیت روحیه جهادی و نشر و معرفی اون دارن و کارشون باعث تضعیف دشمن میشه. این در حقیقت شرکت توی جنگ روانی بر ضد داعشه. من از همه شما تشکر می‌کنم.

***

حاج قاسم به سبب عهد رفاقتش با حاج ابومهدی، در حالی که اوضاع داخلی عراق متشنج شده بود، برای هم فکری و کمک به حاج ابومهدی و سامان دادن به وضع موجود، سفرهای متعددی به عراق داشت و هر دو ساعت‌های طولانی درگیر جلسه‌ها و هماهنگی کارها بودند. پهپاد و بالگردهای آمریکایی دائم بالای سرمان بودند و نگرانی همه ما برای حفظ جان حاج ابومهدی و حاج قاسم را چند برابر کرده بودند. فشار کاری و روانی خلی زیادی روی همه ما بود.

در کنار همه این اتفاق‌ها هر وقت فرصتی پیش می‌آمد حاج ابومهدی به ایست بازرسی‌ها و درمانگاه‌ها سر می‌زد و جویای حال نیروهایی می‌شد که شبانه روز در حال خدمت بودند.شبی با هم وارد منطقه خضراء شدیم. با اینکه اعلام کد شده بود، افسری که تازه نوبت خدمتش را تحویل گرفته بود، به من گفت: «باید کمی صبر کنید تا دوباره مجوز ورودتون رو نگاه کنم. من خواستم حرفی بزنم که حاج ابومهدی گفت: باشه باباجان، ما منتظر می مونیم. کمی از دست حاجی عصبانی شده بودم که در آن اوضاع چرا این قدر زود کوتاه می‌آید؟ ته دلم گفتم: برای همگی ما حفظ جون حاج ابومهدی از هر چیزی مهم تره اما تنها کسی که اصلاً به این موضوع اهمیت نمی ده خود حاجیه. منتظر اعلام کد بودیم که دیدم حاجی در ماشین را باز کرد و پیاده شد. مانده بودم الان در این وضعیت که هزار چشم بد به دنبال فرصتی برای زدن حاجی هستن، برای چه از ماشین پیاده شده، که دیدم خیلی خونسرد رفت جلوی ایست بازرسی و کنار سربازانی نشست که برای گرم کردن خودشان داخل پیت حلبی آتش روشن کرده بودند.



منیع: خبرگزاری مهر

شعر فارسی از شاهنامه تا امروز با حمایت حاکمان رشد کرده است


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: محمدسعید میرزایی دبیر علمی جشنواره شعر جوان سوره در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه هدف جشنواره جوان سوره تثبیت و سامان‌بخشی به جریان شعر جوان انقلاب است، گفت: ما اگرچه در این جشنواره موضوع مناسبتی نداریم، نگاه‌مان به طور کلی به مقوله شعر انقلاب است. یعنی شعری که در بستر گفتمان انقلاب اسلامی توسط نسل جوان سروده شده است. ممکن است یک مجموعه‌شعر عاشقانه باشد ولی فضایی که از عشق و شعر عاشقانه و لطیف ترسیم می‌کند، در گفتمان انقلاب قرار بگیرد.

میرزایی با بیان اینکه ارزش‌های جامعه برای ما مهم هستند، درباره نحوه ارزیابی آثار ارسالی به جشنواره شعر جوان سوره توضیح داد: تنها این نیست که این ارزش‌ها برای ما از نظر موضوعی و محتوایی مهم هستند، بلکه این ارزش‌ها باعث ارتقای شعر و محورهای عاطفی شعر می‌شوند. این موضوعات خودشان باعث لطیف شدن شعر می‌شوند و به شعر شاعران عمق و جهت می‌دهند. شعری است که در بستر گفتمانی جامعه امروز ما، به خصوص گفتمان ایمانی، ارزشی و آرمان‌گرایانه ایران سروده می‌شود، خود دارای ارزش‌هایی است که توجه به آن باعث می‌شود شعر امروز ما به تعالی بیشتری برسد.

شعر عاشقانه عصر انقلاب، انسانی‌تر و نجیبانه‌تر است

میرزایی با اشاره به ویژگی‌های شعر عاشقانه امروز و تفاوت آن با شعرهای دهه‌های چهل و پنجاه گفت: طبیعتاً شعر عاشقانه‌ای که ما در ابتدای دهه حاضر شاهدش هستیم با شعر عاشقانه‌ای که در دهه ۴۰ یا ۵۰ سروده می‌شد، متفاوت است. یعنی نگاه این شعر انسانی‌تر است. و ما یک نگاه نجیبانه به عشق داریم. در این شعر ارزش‌های دینی ما به شعر عاشقانه ما تزریق شده است و جلوه دیگری به شعر عاشقانه در روزگار ما داده است. پنجره‌هایی که امروز در شعر عاشقانه گشوده شده، خیلی وسیع‌تر از قبل و خیلی آسمانی‌تر است. به خاطر همین ویژگی است که ما در شعر چهار دهه اخیر رگه‌های مفهومی پیچیده‌تری را شاهد هستیم.

دبیر کنگره ملی شعر جوان سوره ادامه داد: شما می‌بینید مثلاً در حوزه شعر آئینی و در زیرشاخه آن در حوزه شعر فاطمی، چقدر مضامین لطیف و پیچیده داریم که این مضامین را در تاریخ شعر مذهبی نداشته‌ایم. گفتمان شعر شیعی ما در گذشته به هیچ‌وجه تا این مقدار برجسته و شاخص نبوده است. در گذشته ما فقط مرثیه داشتیم، در حالی که شعر آئینی امروز شاخه‌های زیادی دارد و در هر شاخه‌ای نیز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

صاحب کتاب «عقیق سرخ» کشف استعدادهای خوب و تازه در شعر جوان کشور را یکی از اهداف اصلی این جشنواره عنوان کرد و گفت: یکی از ویژگی‌های این جشنواره، نوع برخورد آن با آثار است. یعنی از یک سمت موضوعات شعری جشنواره آزاد است ولی از طرفی در نوع بررسی ما یک‌سری دقت‌های ویژه‌ای وجود دارد که کمتر در دیگر جشنواره‌ها شاهد هستیم. در انتخاب داوران هم این ظرافت‌ها در نظر گرفته شده و بنا داریم شاعرانی را به عنوان داور انتخاب کنیم که بتوانند ارزش‌های درونی متن و تجربه‌های شاعر را کشف کنند و برای آن ارزش قائل شوند. شعر ندای فطرت است و ما از این دریچه هم به شعرها توجه خواهیم کرد.

دلیل افزایش بازه سنی شعر جوانان در شعر جوان سوره

میرزایی جشنواره ملی شعر جوان سوره را از نظر نوع پرداخت به آثار ارسالی جزو جشنواره‌های موفق دانست و ادامه داد: ما در این جشنواره نه تنها کتاب‌های منتشرشده را بررسی می‌کنیم، بلکه کتاب‌های منتشرنشده و همچنین تک‌اثرها را نیز داوری خواهیم کرد تا شعرها و شاعران گسترده‌تر و بیشتری را در نظر بگیریم. ما در بخش تک‌اثر از هر شاعر ۵ شعر دریافت می‌کنیم و نمره‌ای که آن شاعر دریافت می‌کند، معدلی از آن ۵ اثر است. این هم خودش در ساختار جشنواره‌هایی که در سطح کشور برگزار می‌شود، ویژه است. ضمن اینکه امسال اولین سالی است که جشنواره شعر جوان سوره به همت و ابتکار مرکز آفرینش‌های حوزه هنری، از بخش داستان جدا شده و به صورت مستقل برگزار می‌شود. این باعث می‌شود حق شعر در این جشنواره بیشتر و بهتر ادا شود.

وی افزود: یکی دیگر از ویژگی‌های جشنواره امسال، بازه سنی است که برای شاعران جوان در نظر گرفته‌ایم و شاعران می‌توانند تا بازه ۴۰ سال، آثارشان را برای ما ارسال کنند. معمولاً در جشنواره‌ها تا ۳۰ یا ۳۵ سال را پوشش می‌دادند و کمتر کنگره و جشنواره‌ای بود که سن ۴۰ سال را برای شاعران جوان در نظر بگیرد. اما از آن جهت که شعر یک فرایند ذهنی دارد و سن خلاقیت ذهن و مغز انسان با دیگر رشته‌ها مثل رشته‌های ورزشی متفاوت است، تصمیم گرفتیم آثار شاعران را تا سن ۴۰ سالگی پذیرا باشیم.

میرزایی ضمن توصیه به شاعران جوان برای عجله نکردن در انتشار مجموعه‌شعر، گفت: من به دوستان جوان‌تر و نسل امروز توصیه می‌کنم این فرصت را غنیمت بشمارند و پیش از آنکه کتاب‌شان منتشر شود، آن را در جشنواره‌ای مثل جشنواره شعر جوان سوره محک بزنند. امروز می‌بینیم شاعران جوان با نوعی شتاب‌زدگی کتاب چاپ می‌کنند. یعنی وقتی ۳۰ تا شعر می‌گویند، سریع آن را برای چاپ آماده می‌کنند و کتاب چاپ می‌کنند. قبل از آنکه به یک ثبات نسبی و تجربه‌های ویژه‌ای رسیده باشند، کتاب چاپ می‌کنند و بعد از مدتی هم فراموش می‌شوند. من فکر می‌کنم شاعران جوان باید در شرایطی کتاب چاپ بکنند که آن کتاب حداقل یکی دو دهه از آنها نمایندگی بکند و به سرعت فراموش نشود. چه بهتر که به جای این کار مجموعه شعرشان را در جشنواره‌ای مثل جشنواره شعر جوان سوره در معرض داوری و محک قرار بدهند. چون این جشنواره تجربه‌های شاعران امروز را توسط چند تن از منتقدان جدی و مطرح کشور بررسی می‌کند که هم شاعر هستند و هم در دانشگاه حضور دارند. ضمن اینکه جشنواره شعر جوان سوره امکان چاپ آثار برگزیده را به صورت کتاب فراهم می‌کند و در این مسیر هم یاریگر آنها خواهد بود.

رقابت شاعرانه برای ارتقا شعر جوانان مفید است

میرزایی در پاسخ به این سوال که «اگر شاعری قبلاً کتاب چاپ کرده باشد، می‌تواند گزیده‌ای از شعرهای چاپ‌شده‌اش را همراه با شعرهای جدید به جشنواره ارسال کند؟» توضیح داد: اگر شاعر در حد دو سه تا شعر از تجربه‌های گذشته و چاپ‌شده‌اش را به همراه شعرهای جدیدش و در یک تدوین تازه برای ما بفرستد، مشکلی برای داوری نیست. ولی اگر غالب شعرهایی که به جشنواره می‌فرستند از شعرهایی باشد که قبلاً چاپ شده و استقلال مجموعه‌شعر جدید را از بین می‌برد، ما امکان بررسی آن مجموعه را نداریم.

میرزایی درباره ضرورت و اهمیت برگزاری جشنواره‌هایی از جنس جشنواره شعر جوان سوره و کمک آنها به رشد و پیشرفت شعر جوانان، گفت: من فکر می‌کنم رقابت شاعرانه برای ارتقا شعر شاعران جوان خیلی مفید باشد. در طول تاریخ هم این تجربه را داشته‌ایم که ائمه (ع) صله‌ها و جوایزی را به شاعران یاریگر دین اهدا می‌کردند و آنها را به ادامه این مسیر تشویق می‌کردند. تشویق و تقدیم صله به شعرهای خوب و آسمانی از سیره امامان ما و پیامبر ماست. پیامبر در مورد شاعر صدر اسلام «حسان بن ثابت» می‌فرماید «تا زمانی که درباره ما شعر می‌سرایی، مورد تأیید روح القدس هستی». جدا از این، ما رقابت‌های شاعرانه را در طول تاریخ ادبیات فارسی هم داشته‌ایم که تا همین اواخر و تا عصر صفوی ادامه داشته است.

شعر فارسی با حمایت رشد کرده است

وی با اشاره به حمایت‌های حاکمان فارس‌زبان هندوستان در قرن‌های گذشته، افزود: می‌بینیم شاعرانی مثل کلیم کاشانی در جشنواره‌هایی که در آن روزگار برگزار می‌شد، جوایز شایسته‌ای دریافت کرده که در تذکره‌های سبک هندی ثبت شده است. انگیزش و سفارش و حمایت، سبب زایش شعر می‌شود و سبب جریان‌های خلاقانه می‌شود. ما در طول جریان سرودن شاهنامه فردوسی تا روزگار صفوی، شاهد برگزاری نوعی از همین جشنواره‌ها هستیم. مثلاً محتشم کاشانی ترکیب‌بند عاشورایی خودش را با حمایت شاه طهماسب می‌سراید. با بررسی تاریخ ادبیات فارسی می‌بینیم که شعر فارسی همواره در بستر نوعی حمایت شکل گرفته و پیش رفته است. جدا از وجود شاعر و تعهد خود شاعر و دریافت آسمانی او، من فکر می‌کنم باید قدر این موج شعری را که در کشور و در این دهه به راه افتاده، دانست. جشنواره‌های تأثیرگذار هرچقدر بیشتر باشد به شعر خدمت بیشتری می‌کند. با بررسی تاریخ ادبیات فارسی، از زمان سرودن شاهنامه تا عصر صفوی و امروز، می‌بینیم که شعر فارسی همواره در بستر نوعی حمایت شکل گرفته و پیش رفته است.



منیع: خبرگزاری مهر

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ است؛ مهمان هر امام شوم، میزبان تویی!


به گزارش خبرنگار مهر، ادبیات و شعر فارسی همواره و همیشه ادبیاتی الهی، توحیدی و سرشار از معارف اسلام و اهل بیت (ع)‌ بوده است؛ چنان که مرتضی امیری اسفندقه، شاعر و محقق، از «ادبیاتِ پارسایِ پارسی»‌ برای شعر فارسی استفاده می‌کند. با این‌همه، شعرها در مدح و منقبت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت گرامی‌اش، هیچگاه همچون دوره پس از انقلاب اسلامی تا این حد پرشمار و متنوع نبوده است؛ هم در قالب و هم در مضمون و محتوا. شعرهای فراوانی که شاعران در این ۴۵ سال درباره پیامبر (ص)، امیرالمومنین (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س)، امام حسین (ع) و شهدای کربلا، امام رضا (ع) و حضرت حجت (عج) سروده‌اند، گواه این ادعا است.

اما در همین دوران باشکوه برای شعر اهل بیتی و آیینی، شخصیت‌هایی هستند که درباره آنها کمتر شعر نوشته شده است. بعضی امامان همچون امام هادی (ع) از آن جمله‌اند که اگرچه نسبت به پیش از انقلاب شعرهای بسیاری برای ایشان سروده شده، اما در مقام مقایسه می‌توان گفت نسبت این شعرها با شعرهایی که برای بعضی حضرات معصومین سروده شده، بسیار کمتر است.

به مناسبت سالروز شهادت امام هادی (ع) مروری به چند شعر برای امام هادی (ع) داریم که بیشتر آنها در سال‌های اخیر و توسط شاعران جوان سروده شده‌اند.

مرتضی حیدری آل کثیر

باور کنید از عشق هادی سینه‌ها پر بود

مدحش اگر کمتر نوشتیم از تحیر بود

از بس جناس نام او را با علی دیدیم

از بس که بدرش با محمد در تبادر بود

هرچند قدری از زلال کوثرش دوریم،

در ما عطش هرچند درگیر تکاثر بود،

با هر زیارت کربلایی می‌کند ما را

از ما مسافت تا حریمش قدر یک «حُر» بود

صد شکر ما هم سوختیم از داغ آن گنبد

در عشق ما آتش گرفتن یک تبلور بود

بیهوده بود از غیر او اجری اگر بردیم

بی برکتش نانی اگر پختیم، آجر بود

حس می‌کنم در معرض آبادی است این دل

وقتی خراب ماجرای هادی است این دل…

*

سیده فرشته حسینی

بارها مهر اجابت را از این وادی گرفتم

هر چه حاجت خواستم از حضرت هادی گرفتم

من درختی خشک بودم در مسیر باد غم‌ها

با نسیم گنبدش گل غنچه‌ شادی گرفتم

او اجابت می‌کند بی‌آنکه حتی خوانده باشد

نامه‌هایی را که من از اهل آبادی گرفتم

در سکوت سهمگین سامرا تا پا نهادم

از حصار غصه‌هایم برگ آزادی گرفتم

بیت آخر را نوشتم از نگاهش تا همین‌جا

حاجتی را باز هم از حضرت هادی گرفتم

*

میلاد عرفان‌پور

گفت: «سُرِّ مَن رَأیٰ»، ترجمان «سامرا»ست

من ولی دلم گرفت… این حرم چه آشناست

چون نجف شکوهمند، چون مدینه رازدار

داستان آن ولی داستان کربلاست…

ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!

ذکر ما علی الدّوام، گریه‌های بی‌صداست

آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست

آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست

از زمان کودکی، در پی‌ات دویده‌ایم

از همه شنیده‌ایم، گرد راه تو شفاست

باغ‌هایی از بهشت، گوشه عبای توست

این عبای مصطفی، این عبای مرتضاست

مجلس شراب را چشم تو به هم زده است

چشم تو هنوز هم، مستی مدام ماست

ما شهید می‌شویم، روسفید می‌شویم

روزگار، بی‌وفا… عاشق تو باوفاست

ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!

مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟

*

اعظم سعادتمند

بارانِ با خورشید توأم! دوستت دارم

با آسمان، با خاک مَحرم! دوستت دارم

اسم تو هادی، رسمِ تو، رفتارِ تو هادی

شهر خدا! آدم به آدم دوستت دارم

وقتی که می‌خوانم زیارت‌نامه‌هایت را

گاهی شدید و گاه نم‌نم دوستت دارم

با خاطرات سامرایم عالمی دارم

ای خاطرات خوب عالم! دوستت دارم

لبخند تو یعنی که صبح عید در راه است

محبوب من! در شادی و غم دوستت دارم

در وحشت این چاه، در اعماق این ظلمت

ای ریسمان نور! محکم دوستت دارم

در ساحل یک برکه -پیش از آفرینش بود-

آن اولین باری که گفتم «دوستت دارم»

از معجزت در ذره‌ای گمنام، مهر توست

ای آشنای اسم اعظم! دوستت دارم…

*

زهرا بشری موحد

نمی‌خواهد غلامی و ندیمی

برقصان پرده‌ها را با نسیمی

خودت در آسمان‌ها دست داری

خودت در باد و باران‌ها سهیمی

نگاهت رام کرده شیرها را

تو ای با هرچه در عالم صمیمی

بگو با من حدیثی از غمت را

عطایم کن دلی عبدالعظیمی

گرفتم نان و خرمای غزل را

علی هستی و من بچه یتیمی

همیشه در خیالم سیب دارم

که نیمی هادی و مهدی است نیمی

*

حسین منزوی

ای چارمین علیِّ ولی و دهم امام

وی بر فراز عرش ولایت تو را مقام

آه ای به کُنیه بوالحسن و در لقب نقی

خورشید و ماه آینه‌دارِ تو صبح و شام

خصمانِ تو که یکسره خصم ولایت‌اند

انداختند سنگ شقاوت تو را به جام

می‌خواستند تا تو نباشی و بستُرند

از لوح روزگار تو را، نقش هر چه نام

پس زهر سینه‌سوز به کام تو ریختند

پس تیغ کینه‌ساز کشیدند از نیام

غافل که آن قلم که حدیث ولا نوشت

حتی به نقطه‌ای نزدت رنگ انهدام

«هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق»

ای زنده‌ی همیشه و ای جان مستدام

ای با همه جوانیِ خود آن چه «خضر» دید

در آینه پدید، تو دیده به خشت خام

ای رهنمای گمشدگان! هادی البشر!

وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام

ای دهُّمین ستاره‌ی این آسمان پاک

این دودمان بیخته خورشید بر ظُلام

ماییم و زخم‌های گرانی که تا ابد

در سینه‌های‌مان نپذیرند التیام

زخم عمیق سینه‌ی سوزان کربلا

این خون‌چکان که تازه نماید، علی‌الدّوام

ماییم و انتظار، اماما! که کی کِشَد

از آستین، نواده‌ی تو، تیغ انتقام…

*

محمدمهدی سیار

خورشید سامرا و کریم جهان تویی

ما را بده پناه که کهف امان تویی

هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس

گم‌گشته‌ایم و مشعله‌ی کاروان تویی

کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق

حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی

مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک

مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی

جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست

جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ است

مهمان هر امام شوم، میزبان تویی!

*

قاسم صرافان

رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد

نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد

ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین می‌چرخید

صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد

دهمین بار هوالحق متجلی شده بود

چارمین بار علی بود امامت می‌کرد

درد را نسخه خال تو شفا می‌بخشید

عاشقان را دل نرم تو شفاعت می‌کرد

«و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو می‌خواندی و … آه!

آه از آن شهر که بی‌قبله عبادت می‌کرد

جامعه حرف دلت را که به خود باخته بود

«طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد»

متوکل به تماشای شرابت آورد

به دل مست تو از بس که حسادت می‌کرد

و نفهمید که مستی اثری بود که داشت

با طلوع تو به هر ذره سرایت می‌کرد…

کوه هر صبح به صبر تو سلامی می‌داد

ماه هر شب به رخت عرض ارادت می‌کرد

ری پُر از عطر سخن‌های تو می‌شد وقتی،

سید عارف ری، از تو روایت می‌کرد

«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»

وقتی از پنجره شعر صدایت می‌کرد…

*

مهدی جهاندار

دهمین چشمه‌ی جوشنده‌ی این آبادی

آیه‌ی نور علی نور، حدیث شادی

چارمین نام علی، صبر و وقار علوی

خلق و خوی رضوی، معرفت سجادی

هرکه گمراه شد از عشق، “فلا هادی له”

هرکه دنبال شما بود، “و انت الهادی”

کی شود مژده‌ی قدقامت فرزند تو را

جبرئیل آرد و آید به مبارک بادی

ای که باران به اشارات شما می‌بارد

تشنه لب چشم به راهند هزاران وادی…

*

محمد بیابانی

شده‌ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی‌النقی!

سفری کنم وَ سری زنم به سرات یا علی‌النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مأمن آسمانِ رهات یا علی‌النقی

هله‌ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سردر مشق‌های سیات یا علی‌النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آب‌های جهان اگر که دوات یا علی‌النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم؟

که دمیده «جامعه»‌ای بدان جلوات یا علی‌النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده‌ای غزل از زبان خدات یا علی‌النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده‌اید رب جلی، ولی به صفات یا علی‌النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی‌النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام می‌دهمت به شوقِ لقات یا علی‌النقی

نبُوَد به بودن تو غمم، به خدا که حر جهنمم

که گرفته‌ام به ولات برگ برات یا علی‌النقی

بگذار کعبه‌ی سامرا، قدمی طواف کنم تو را

سر خویش را بزنم به کوی مِنات یا علی‌النقی…

*

محسن عرب خالقی

بگذار کمی عرض ارادت بنویسم

دور از تو و با نیت قربت بنویسم

سجاده‌ی شب پهن شده، حیّ علی شعر

بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم

بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر

یا هادی و یا هادیِ امت بنویسم

شاید که چنان رود، سر راه بیایم

بر صفحه‌ی صحرای جنون خط بنویسم

مقصود من از «یا مَن ارجوهِ» رجب‌ها

غیر از تو، که را وقت عبادت بنویسم؟

با ذره‌ای از مهر تو، ‌ای چشمه‌ی خورشید

از نور تو، تا روز قیامت بنویسم

با این همه آلودگی،‌ ای آیه تطهیر

از سوره‌ی انفاق و کرامت بنویسم

از سنگ زدن بر دل آئینه بگویم

از سوختن پرده‌ی حرمت بنویسم

دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز

چیزی اگر از حد جسارت بنویسم

من آمده‌ام نقطه سر خط بنویسم

از جامعه، از شرح زیارت بنویسم‌

ای مهبط وحی، ‌ای نفست معدن رحمت

بگذار که از چشمه‌ی حکمت بنویسم

وقتی که تویی راه رسیدن به خداوند

این قافیه را نیز هدایت بنویسم

آه‌ ای دهمین ذکر مُجیبُ الدَّعَواتم

مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم

حالا که نوشتند «و کُنتُم شُفَعائی»

بگذار ز اسباب شفاعت بنویسم…



منیع: خبرگزاری مهر