دلاوران به تشهد رسیده‌اند، مباد؛ که من هنوز گنهکار و بی وضو باشم


به گزارش خبرنگار مهر، رضا شیبانی شاعر جوان تبریزی، شعر تازه‌ای برای حاج قاسم سلیمانی سروده است.

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

نگاه اگر نکند، زنده با چه رو باشم؟

دعا کنید شهیدِ نگاه او باشم

دعا کنید پس از این دو راهیِ تردید

سری به سویی و جسمی به چارسو باشم

مرا به تیغ شفا چارپاره کن ای عشق!

که من چقدر غزل‌باف و یاوه‌گو باشم

بریز خون مرا در پیاله‌ی دوران

روا مدار که یک عمر در سبو باشم

روا مدار که چشمش خمار باشد و من

چو می به ساغر و چون بغض در گلو باشم

از این فسردن آرام، دوست‌تر دارم

به باد رفته‌ی طوفانِ تندخو باشم

بگیر دست مرا ای شهید تازه نفس!

رها مکن که در این کهنگی فرو باشم

دلاوران به تشهد رسیده‌اند، مباد

که من هنوز گنهکار و بی وضو باشم

مرا شهید کن ای عشق! من نمی‌خواهم

که تن سپرده به دنیای مرده‌شو باشم…



منیع: خبرگزاری مهر

تمدید مهلت پنجمین کنگره شعر «مکتب گمنامی»


به گزارش خبرگزاری مهر، طبق اعلام دبیرخانه پنجمین کنگره ملی شعر مکتب گمنامی، مهلت ارسال آثار به این کنگره تا ۲۷ دی ۱۴۰۳ تمدید شد.

این کنگره با محوریت تکریم چهل سال مجاهدت خاموش مدافعان امنیت وطن و سربازان گمنام امام زمان(عج) در اولویت‌های موضوعی «چهل سال مجاهدت خاموش در پایگاه عظیم مبارزه و جهاد، در دفاع از تمامیت ملی، سرزمینی و تمدنی ایران»، «چهل سال اقتدار و امنیت با مشارکت مردم»، «گمنامیِ مدافعان امنیت وطن، حتی در میان اطرافیان و خانواده» و «مدافعانِ پنهانِ امنیت؛ پدرانی برای تمام کودکان ایران» برگزار می‌شود.

شاعران برای شرکت در این کنگره می‌توانند آثارشان را در بخش‌های «شعر سنتی»، «شعر نو و سپید»، «شعر کودک و نوجوان» و «ترانه، سرود و تصنیف» تا ۲۷ دی ۱۴۰۳ به دبیرخانه کنگره ملی مکتب گمنامی ارسال کنند. همچنین سایت کنگره مکتب گمنامی به نشانی الکترونیکی https://maktabegomnami.ir برای کسب اطلاعات بیشتر پاسخگوی شاعران خواهد بود.

جوایز این کنگره در هر بخش از قالب‌ها، برای نفر اول ۱۵ میلیون تومان، نفر دوم ۱۲ میلیون تومان، نفر سوم ۸ میلیون تومان و برای اثر شایسته تقدیر ۵ میلیون تومان می‌باشد.

پنجمین کنگره ملی مکتب گمنامی، هفته آخر بهمن ۱۴۰۳ با برگزاری اختتامیه و معرفی برگزیدگان، به کار خود پایان می‌دهد.



منیع: خبرگزاری مهر

بعد از شهادت حاج قاسم دی‌ماه برایم تلخ است؛ درود حضرت عالی‌مقام! فرمانده!


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: فاطمه عارف‌نژاد در چند سال گذشته شاعر پرکاری بوده است. او بین شاعران فارسی‌زبان تنها کسی است که بیشترین شعرها را برای حاج قاسم سلیمانی، طوفان الاقصی و جبهه مقاومت سروده است. ویژگی شعرهای عارف‌نژاد درهم‌تنیدگی با دغدغه‌ها و عواطف عمیق شاعر است. همین ارتباط روحی و عاطفی شاعر با این موضوعات است که باعث شده عارف‌نژاد بیشترین شعرها را در حوادث و وقایع یکی دو سال اخیر جبهه مقاومت بنویسد و مورد توجه جامعه ادبی قرار گیرد.

چندی پیش بود که کتاب «در رکاب صبح»‌ از او توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد؛ کتابی که همه شعرهای آن، یعنی ۴۵ غزل، درباره جبهه مقاومت بود و همه آنها از هفت اکتبر به بعد سروده شده بودند. این کتاب بود که عارف‌نژاد را بیش از پیش به جامعه ادبی معرفی کرد و آخرین موفقیت او هم عنوان برگزیده ویژه کنگره ملی شعر «شهید القدس» با موضوع فلسطین و حاج قاسم بود.

به بهانه سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی به سراغ فاطمه عارف‌نژاد رفتیم تا درباره شعرهای او در فضای جبهه مقاومت و حاج قاسم با این شاعر گفتگو کنیم.

در ادامه متن شروح این گفتگو را می‌خوانید؛

* خانم عارف نژاد، شما غیر از اینکه در یک سال گذشته در مورد جبهه مقاومت شعرهای زیادی نوشتید، در مورد حاج قاسم هم شعرهای زیادی دارید و در کنگره شهید القدس هم عنوان برگزیده ویژه را به دست آوردید. ظاهرا با چند شعر در این کنگره برگزیده شده بودید. توضیح می‌دهید؟

بله، این کنگره با محوریت شخص حاج قاسم بود و البته شعرهای پیرامون موضوع فلسطین هم در این جشنواره دیده می‌شدند. با توجه به اینکه حاج قاسم به عنوان فرمانده سپاه قدس خدمات زیادی به آرمان قدس داشتند، دوستان به این نتیجه رسیده بودند که دایره مضمونی بیشتری را در نظر بگیرند و فلسطین هم در موضوعات کنگره باشد. به همین خاطر من با تعدادی از شعرهایم درباره فلسطین و حاج قاسم در آن شرکت کرده بودم. اما عنوان برگزیده ویژه برای خود من هم یک غافلگیری بزرگ بود، چون چنین بخشی پیش از این برای جشنواره اعلام نشده بود. یعنی عنوان برگزیده ویژه در فراخوان کنگره نبود و بنا بود ۱۰ نفر برگزیده اعلام شود. این از ابتکار عمل بزرگواران بود که چنین بخشی را به خاطر من به اختتامیه اضافه کردند.

* آقای کاظمی دلیلش را در اختتامیه کنگره توضیح داد، اما از زبان شما هم بشنویم چه شد که چنین عنوانی برای شما در نظر گرفتند؟

داوری‌ شعرهای کنگره بدون اسم شاعران انجام می‌شد؛ یعنی شعرها کدگذاری شده بودند و داورها اسم شاعر را نمی‌دانستند. وقتی که داوران شعرهای نهایی را انتخاب می‌کنند، ۱۰ شعر را به عنوان برگزیدگان نهایی به دبیرخانه ارسال می‌کنند تا اسم شاعران مشخص شود. می‌گفتند وقتی که اسامی برگزیدگان را به ما دادند، فقط اسم پنج نفر بود؛ در حالی که باید ۱۰ شاعر معرفی می‌کردند. سوال کرده بودند بقیه اسم‌ها کجاست؟ جواب داده بودند که ۵ تا شعر از یک شاعر برگزیده شده است. آنجا متوجه شده بودند که بنده با ۵ شعرم به مرحله نهایی رسیده‌ام. همین اتفاق داوران را به این نتیجه رسانده بود که عنوان برگزیده ویژه را برای جشنواره تعریف کنند.

* پس شما باعث شدید چند شاعر به برگزیده‌ها اضافه شود!

بله. بعد سراغ دیگر شاعران رفته بودند و چند شاعر دیگر را که امتیازهای بیشتری آورده بودند، به برگزیده‌ها اضافه کردند. با این حال در اختتامیه ۸ نفر را معرفی کردند؛ یعنی باز هم برگزیده‌ها کامل نشدند.

* خودتان هم در اختتامیه حضور نداشتید و مادرتان به نمایندگی از شما جایزه را تحویل گرفت. چرا؟

کم سعادتی من بود. دوستان شاعر می‌دانند که من به خاطر معلولیتی که دارم، نمی‌توانم در شب شعرها و برنامه‌های زیادی شرکت کنم. متاسفانه سالن اختتامیه کنگره شهید القدس برای حضور من شرایط استانداردی نداشت. البته قرار بود اختتامیه در محل دیگری برگزار شود، اما در نهایت در سالنی برگزار شد که به خاطر پله‌های زیاد من نمی‌توانستم در آن شرکت کنم. من حتی تا جلوی سالن رودکی هم آمدم، اما چون امکان آمدن به داخل سالن نبود، برگشتم.

* می‌خواهم سوالی در مورد حاج قاسم بپرسم. زمانی را که حاج قاسم شهید شد، به یاد دارید؟ دوست دارم از حس و حال آن لحظه شما بپرسم. چون تأثیر زیادی بر شعرهای بعدی که نوشتید داشت. درست است؟

بله. به خوبی آن لحظه را به یاد دارم. روز شهادت حاج قاسم خیلی سخت گذشت. یعنی برای ما که از بچگی با حاج قاسم بزرگ شده بودیم، خیلی سخت بود. پدر من پاسدار است و زمان جنگ هم از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله و جزو نیروهای حاج قاسم بود. به خاطر همین همیشه اسم حاج قاسم در خانه ما بود. خبر شهادت سردار را هم خیلی بی‌مقدمه و ناگهانی شنیدم. تلویزیون ما روشن نبود و اصلا خبر نداشتیم چه شده است. برادرم آمد و بدون مقدمه گفت «حاج قاسم شهید شد». به برادرم گفتم «نه، خبر تکذیب می‌شه». تلویزیون را روشن کردیم و دیدیم که خبر شهادت سردار در زیرنویش شبکه خبر اعلام شد. آن موقع بود که مطمئن شدم و اولین شعری هم که برای شهادت سردار گفتم، یکی دو ساعت بعد از شهادت ایشان بود. البته من از قبل هم برای ایشان شعر داشتم؛ یعنی حتی زمان حیات حاج قاسم هم توفیق داشتم که برای ایشان شعر بنویسم. آن قدر این شخصیت الهام بخش بود که همان موقع هم ما شعر داشتیم، ولی اولین شعرم را همان لحظات بعد از شهادت نوشتم.

* شعری که چند ساعت بعد از شهادت حاج قاسم نوشتید چه شعری بود؟ به یاد دارید؟

این غزل بود:

درود حضرت عالی‌مقام! فرمانده!

سلام تازه‌شهیدا! سلام فرمانده!

چقدر زخمِ نبودت عمیق و جان‌فرساست

کجاست داغ تو را التیام فرمانده؟

خوشا به حال دل پاره‌پاره‌ات که رسید

به وصل دوست _علیه السلام_ فرمانده

تو صبح شب‌شکنی کی غروب خواهی کرد؟

شب است و غرق خیالات خام فرمانده

کجا شعاع شهادت به خون کشیده شود؟

کِی آفتاب شود قتل عام فرمانده؟

بتاب از افق انتقام بر عالم

که خواب خوش به حرامی حرام فرمانده

از آن‌طرف که تویی رمز حمله‌ای دیگر

از این‌طرف همگی احترام فرمانده

قسم به خون تو که ذوالفقار ما امروز

برون کشیده شده از نیام فرمانده

ببین که ما همه پا در رکاب خون توییم

سپاهیان پیاده‌نظام فرمانده

بیا دوباره که فرماندهی کنی یارا

بخوان، بخوان رجز انتقام فرمانده

شهید زندۀ قوم مقاومت بودی

شهادتت شده حسن ختام فرمانده

تویی تمام‌ترین آرزوی هر شاعر

و من همین غزل ناتمام فرمانده…

* شعر نوشتن در آن وضعیت حالت عجیبی است. یعنی غلیان احساسات و غلبه عواطف عمیق به قلم شاعر. اولین شعر بعد از حاج قاسم را چه طور نوشتید؟

احتمال می‌دهم این شعر جزو اولین شعرهایی است که برای سردار گفته شد. من هم می‌دیدم که از مطلع آن جاهای مختلفی استفاده شد. در کل از این شعر استقبال خوبی شد و در برنامه‌های مختلف تلویزیونی خوانده می‌شد. نوشتن در آن شرایط واقعاً سخت است اما شاید تنها کاری بود که آن موقع از دستم بر می‌آمد. آن هم نه برای اینکه شعر بگویم تا منتشر شود و دیده شوم. آن موقع اصلا به فکر انتشارش هم نبودم؛ تنها به فکر این بودم که شاید با نوشتن شعر یک مقدار آرام‌تر شوم.

* با اینکه شعرهای زیادی برای فلسطین و حاج قاسم و جبهه مقاومت نوشتید، هیچ‌کدام آنها تصنعی و تکراری و کلیشه‌ای نیستند. این نشان می‌دهد خانم عارف‌نژاد یک ارتباط قلبی و روحی با این موضوعات برقرار کرده است. درباره درباره رابطه‌ای که با این موضوعات دارید، کمی توضیح می‌دهید؟

حقیقت این است که شعر مقاومت همیشه برای من جدی بوده است. یعنی من شعر را اصلا با شعری برای شهدای غواص شروع کردم. اولین شعری که گفتم شعر برای شهدای غواص بود؛ به همین خاطر فکر می‌کنم شعر یک جورهایی هدیه شهدا به من بوده است. اما بعد از طوفان الاقصی اتفاق دیگری افتاد. یعنی انگار طوفان الاقصی نه فقط در سرزمین‌های اشغالی، بلکه در خانه ما هم اتفاق افتاد. طوفان الاقصی همه زندگی ما را متأثر کرد و من بعد از طوفان الاقصی توفیق داشتم که شعرهای بیشتری بنویسم. هم شعرهایم بیشتر شد، هم مطالعاتم بیشتر شدند. من قبل از طوفان الاقصی برای حاج قاسم ده دوازده تا شعر داشتم، اما برای فلسطین شعری نداشتم.

* قبل از طوفان الاقصی برای حاج قاسم ده دوازده شعر داشتید؟ نه؟

بله. قبل از طوفان الاقصی.

* بعد طوفان الاقصی چند شعر اضافه شد؟

بعد از طوفان الاقصی هم دو سه تا شعر دیگر کار کردم. می‌خواستم بگویم با اینکه برای حاج قاسم شعرهای زیادی داشتم، برای فلسطین تا قبل از طوفان الاقصی شعری نداشتم. یکی دو تا شعر بود که خودم از آنها راضی نبودم و دوست‌شان نداشتم. یعنی از نظر خودم شعرهای قابلی نبودند. اما برای فلسطین اولین شعر جدی‌ام را دقیقا بعد از طوفان الاقصی نوشتم؛ چند ساعت بعد از اینکه خبر طوفان الاقصی رسانه‌ای شد. بعدش هم من احساس کردم که باید جور دیگری به محور مقاومت پرداخته شود. متاسفانه فضای شعری ما گاهی شعارزده و کلیشه‌ای است. شکستن این کلیشه‌ها کار دشواری است. من خودم ادعا ندارم که موفق شدم این کار را انجام بدهم، اما دست کم تلاشم این بود که در این مسیر حرکت کنم. به همین دلیل مطالعاتی داشتم و شعرهای پیش از این را خواندم و سعی کردم ارتباط نزدیکتری با موضوعات مرتبط با فلسطین برقرار کنم. امیدوارم که این مسیر ادامه داشته باشد و به جاهای بهتری برسد.

* نکته دیگری درباره شعر یا حاج قاسم دارید که اضافه کنیم؟

دی‌ماه من هر سال به خاطر شهادت حاج قاسم سخت و تلخ است. تلخ است. من خودم متولد دی‌ماه هستم، ولی دی‌ آنقدر برایم تلخ و سنگین می‌گذرد که تولد خودم را از یاد می‌برم و فرصتی برای جشن و خنده نیست. احساس می‌کنم پرداختن به حاج قاسم در شعر، هنوز خیلی جای کار دارد. اینکه می‌گویم نزدیک پانزده تا شعر برای ایشان دارم، به نظرم قدم خیلی کوچکی است و این کارها برای سردار خیلی ناچیز است. شخصیت حاج قاسم خیلی جای کار دارد و باید خیلی جلوتر برویم.



منیع: خبرگزاری مهر

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ است؛ مهمان هر امام شوم، میزبان تویی!


به گزارش خبرنگار مهر، ادبیات و شعر فارسی همواره و همیشه ادبیاتی الهی، توحیدی و سرشار از معارف اسلام و اهل بیت (ع)‌ بوده است؛ چنان که مرتضی امیری اسفندقه، شاعر و محقق، از «ادبیاتِ پارسایِ پارسی»‌ برای شعر فارسی استفاده می‌کند. با این‌همه، شعرها در مدح و منقبت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت گرامی‌اش، هیچگاه همچون دوره پس از انقلاب اسلامی تا این حد پرشمار و متنوع نبوده است؛ هم در قالب و هم در مضمون و محتوا. شعرهای فراوانی که شاعران در این ۴۵ سال درباره پیامبر (ص)، امیرالمومنین (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س)، امام حسین (ع) و شهدای کربلا، امام رضا (ع) و حضرت حجت (عج) سروده‌اند، گواه این ادعا است.

اما در همین دوران باشکوه برای شعر اهل بیتی و آیینی، شخصیت‌هایی هستند که درباره آنها کمتر شعر نوشته شده است. بعضی امامان همچون امام هادی (ع) از آن جمله‌اند که اگرچه نسبت به پیش از انقلاب شعرهای بسیاری برای ایشان سروده شده، اما در مقام مقایسه می‌توان گفت نسبت این شعرها با شعرهایی که برای بعضی حضرات معصومین سروده شده، بسیار کمتر است.

به مناسبت سالروز شهادت امام هادی (ع) مروری به چند شعر برای امام هادی (ع) داریم که بیشتر آنها در سال‌های اخیر و توسط شاعران جوان سروده شده‌اند.

مرتضی حیدری آل کثیر

باور کنید از عشق هادی سینه‌ها پر بود

مدحش اگر کمتر نوشتیم از تحیر بود

از بس جناس نام او را با علی دیدیم

از بس که بدرش با محمد در تبادر بود

هرچند قدری از زلال کوثرش دوریم،

در ما عطش هرچند درگیر تکاثر بود،

با هر زیارت کربلایی می‌کند ما را

از ما مسافت تا حریمش قدر یک «حُر» بود

صد شکر ما هم سوختیم از داغ آن گنبد

در عشق ما آتش گرفتن یک تبلور بود

بیهوده بود از غیر او اجری اگر بردیم

بی برکتش نانی اگر پختیم، آجر بود

حس می‌کنم در معرض آبادی است این دل

وقتی خراب ماجرای هادی است این دل…

*

سیده فرشته حسینی

بارها مهر اجابت را از این وادی گرفتم

هر چه حاجت خواستم از حضرت هادی گرفتم

من درختی خشک بودم در مسیر باد غم‌ها

با نسیم گنبدش گل غنچه‌ شادی گرفتم

او اجابت می‌کند بی‌آنکه حتی خوانده باشد

نامه‌هایی را که من از اهل آبادی گرفتم

در سکوت سهمگین سامرا تا پا نهادم

از حصار غصه‌هایم برگ آزادی گرفتم

بیت آخر را نوشتم از نگاهش تا همین‌جا

حاجتی را باز هم از حضرت هادی گرفتم

*

میلاد عرفان‌پور

گفت: «سُرِّ مَن رَأیٰ»، ترجمان «سامرا»ست

من ولی دلم گرفت… این حرم چه آشناست

چون نجف شکوهمند، چون مدینه رازدار

داستان آن ولی داستان کربلاست…

ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!

ذکر ما علی الدّوام، گریه‌های بی‌صداست

آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست

آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست

از زمان کودکی، در پی‌ات دویده‌ایم

از همه شنیده‌ایم، گرد راه تو شفاست

باغ‌هایی از بهشت، گوشه عبای توست

این عبای مصطفی، این عبای مرتضاست

مجلس شراب را چشم تو به هم زده است

چشم تو هنوز هم، مستی مدام ماست

ما شهید می‌شویم، روسفید می‌شویم

روزگار، بی‌وفا… عاشق تو باوفاست

ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!

مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟

*

اعظم سعادتمند

بارانِ با خورشید توأم! دوستت دارم

با آسمان، با خاک مَحرم! دوستت دارم

اسم تو هادی، رسمِ تو، رفتارِ تو هادی

شهر خدا! آدم به آدم دوستت دارم

وقتی که می‌خوانم زیارت‌نامه‌هایت را

گاهی شدید و گاه نم‌نم دوستت دارم

با خاطرات سامرایم عالمی دارم

ای خاطرات خوب عالم! دوستت دارم

لبخند تو یعنی که صبح عید در راه است

محبوب من! در شادی و غم دوستت دارم

در وحشت این چاه، در اعماق این ظلمت

ای ریسمان نور! محکم دوستت دارم

در ساحل یک برکه -پیش از آفرینش بود-

آن اولین باری که گفتم «دوستت دارم»

از معجزت در ذره‌ای گمنام، مهر توست

ای آشنای اسم اعظم! دوستت دارم…

*

زهرا بشری موحد

نمی‌خواهد غلامی و ندیمی

برقصان پرده‌ها را با نسیمی

خودت در آسمان‌ها دست داری

خودت در باد و باران‌ها سهیمی

نگاهت رام کرده شیرها را

تو ای با هرچه در عالم صمیمی

بگو با من حدیثی از غمت را

عطایم کن دلی عبدالعظیمی

گرفتم نان و خرمای غزل را

علی هستی و من بچه یتیمی

همیشه در خیالم سیب دارم

که نیمی هادی و مهدی است نیمی

*

حسین منزوی

ای چارمین علیِّ ولی و دهم امام

وی بر فراز عرش ولایت تو را مقام

آه ای به کُنیه بوالحسن و در لقب نقی

خورشید و ماه آینه‌دارِ تو صبح و شام

خصمانِ تو که یکسره خصم ولایت‌اند

انداختند سنگ شقاوت تو را به جام

می‌خواستند تا تو نباشی و بستُرند

از لوح روزگار تو را، نقش هر چه نام

پس زهر سینه‌سوز به کام تو ریختند

پس تیغ کینه‌ساز کشیدند از نیام

غافل که آن قلم که حدیث ولا نوشت

حتی به نقطه‌ای نزدت رنگ انهدام

«هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق»

ای زنده‌ی همیشه و ای جان مستدام

ای با همه جوانیِ خود آن چه «خضر» دید

در آینه پدید، تو دیده به خشت خام

ای رهنمای گمشدگان! هادی البشر!

وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام

ای دهُّمین ستاره‌ی این آسمان پاک

این دودمان بیخته خورشید بر ظُلام

ماییم و زخم‌های گرانی که تا ابد

در سینه‌های‌مان نپذیرند التیام

زخم عمیق سینه‌ی سوزان کربلا

این خون‌چکان که تازه نماید، علی‌الدّوام

ماییم و انتظار، اماما! که کی کِشَد

از آستین، نواده‌ی تو، تیغ انتقام…

*

محمدمهدی سیار

خورشید سامرا و کریم جهان تویی

ما را بده پناه که کهف امان تویی

هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس

گم‌گشته‌ایم و مشعله‌ی کاروان تویی

کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق

حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی

مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک

مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی

جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست

جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ است

مهمان هر امام شوم، میزبان تویی!

*

قاسم صرافان

رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد

نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد

ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین می‌چرخید

صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد

دهمین بار هوالحق متجلی شده بود

چارمین بار علی بود امامت می‌کرد

درد را نسخه خال تو شفا می‌بخشید

عاشقان را دل نرم تو شفاعت می‌کرد

«و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو می‌خواندی و … آه!

آه از آن شهر که بی‌قبله عبادت می‌کرد

جامعه حرف دلت را که به خود باخته بود

«طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد»

متوکل به تماشای شرابت آورد

به دل مست تو از بس که حسادت می‌کرد

و نفهمید که مستی اثری بود که داشت

با طلوع تو به هر ذره سرایت می‌کرد…

کوه هر صبح به صبر تو سلامی می‌داد

ماه هر شب به رخت عرض ارادت می‌کرد

ری پُر از عطر سخن‌های تو می‌شد وقتی،

سید عارف ری، از تو روایت می‌کرد

«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»

وقتی از پنجره شعر صدایت می‌کرد…

*

مهدی جهاندار

دهمین چشمه‌ی جوشنده‌ی این آبادی

آیه‌ی نور علی نور، حدیث شادی

چارمین نام علی، صبر و وقار علوی

خلق و خوی رضوی، معرفت سجادی

هرکه گمراه شد از عشق، “فلا هادی له”

هرکه دنبال شما بود، “و انت الهادی”

کی شود مژده‌ی قدقامت فرزند تو را

جبرئیل آرد و آید به مبارک بادی

ای که باران به اشارات شما می‌بارد

تشنه لب چشم به راهند هزاران وادی…

*

محمد بیابانی

شده‌ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی‌النقی!

سفری کنم وَ سری زنم به سرات یا علی‌النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مأمن آسمانِ رهات یا علی‌النقی

هله‌ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سردر مشق‌های سیات یا علی‌النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آب‌های جهان اگر که دوات یا علی‌النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم؟

که دمیده «جامعه»‌ای بدان جلوات یا علی‌النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده‌ای غزل از زبان خدات یا علی‌النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده‌اید رب جلی، ولی به صفات یا علی‌النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی‌النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام می‌دهمت به شوقِ لقات یا علی‌النقی

نبُوَد به بودن تو غمم، به خدا که حر جهنمم

که گرفته‌ام به ولات برگ برات یا علی‌النقی

بگذار کعبه‌ی سامرا، قدمی طواف کنم تو را

سر خویش را بزنم به کوی مِنات یا علی‌النقی…

*

محسن عرب خالقی

بگذار کمی عرض ارادت بنویسم

دور از تو و با نیت قربت بنویسم

سجاده‌ی شب پهن شده، حیّ علی شعر

بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم

بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر

یا هادی و یا هادیِ امت بنویسم

شاید که چنان رود، سر راه بیایم

بر صفحه‌ی صحرای جنون خط بنویسم

مقصود من از «یا مَن ارجوهِ» رجب‌ها

غیر از تو، که را وقت عبادت بنویسم؟

با ذره‌ای از مهر تو، ‌ای چشمه‌ی خورشید

از نور تو، تا روز قیامت بنویسم

با این همه آلودگی،‌ ای آیه تطهیر

از سوره‌ی انفاق و کرامت بنویسم

از سنگ زدن بر دل آئینه بگویم

از سوختن پرده‌ی حرمت بنویسم

دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز

چیزی اگر از حد جسارت بنویسم

من آمده‌ام نقطه سر خط بنویسم

از جامعه، از شرح زیارت بنویسم‌

ای مهبط وحی، ‌ای نفست معدن رحمت

بگذار که از چشمه‌ی حکمت بنویسم

وقتی که تویی راه رسیدن به خداوند

این قافیه را نیز هدایت بنویسم

آه‌ ای دهمین ذکر مُجیبُ الدَّعَواتم

مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم

حالا که نوشتند «و کُنتُم شُفَعائی»

بگذار ز اسباب شفاعت بنویسم…



منیع: خبرگزاری مهر

ماجرای علاقه حاج قاسم به یک شعر؛ فیلم منتشرنشده از شعرخوانی سردار


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سیدمحمدمهدی شفیعی شاعر اهوازی و متولد ۱۳ شهریور ۱۳۷۰ است. از این شاعر پیش از این کتاب «مرز ما عشق است» توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. اسم اولین کتاب شفیعی برگرفته از غزلی درباره مدافعان حرم است که بارها مورد توجه حاج قاسم قرار گرفته بود. غزلی با ردیف «چه فرقی می‌کند» که از زمان انتشار تا امروز به بهانه‌ها و مناسبت‌های مختلف زمزمه اهل شعر و ادبیات می‌شود.

به بهانه روزهای سالگرد شهادت شهید سلیمانی گفتگویی با این شاعر داشتیم تا درباره بهانه سرایش این شعر و توجه خاص حاج قاسم به شعر شفیعی گفتگو کنیم.

در ادامه متن شروح این گفتگو را می‌خوانید؛

* آقای شفیعی، شما یک بخت بزرگ در زندگی ادبی دارید و آن هم توجه خاص شهید سلیمانی به غزلی از شماست. از اینجا شروع کنیم که چه شد این غزل را نوشتید؟

نوشتن این غزل به جلسه‌ای به اوایل ماجرای شهدای مدافع حرم برمی‌گردد. خوزستان به این دلیل که مردم آن عرب‌زبان هستند، زودتر از استان‌های دیگر با ماجرای سوریه اشنا شده بودند. به همین خاطر جزو استان‌های پیشتاز در ماجرای دفاع از حرم بود و بچه‌های اهواز از کسانی بودند که خیلی زود به قافله دفاع از حرم پیوسته بودند. در آن دوره‌ای که مظلومیت شهدای مدافع حرم بیشتر از امروز بود، جمعی از هم‌رزمان این شهدا برنامه‌ی کوچک و محدودی برای یکی از شهدای مدافع حرم اهوازی گرفته بودند. در آن جلسه هم تنها خانواده شهدا دعوت بودند. این عزیزان من را برای شعرخوانی دعوت کردند و من دلم می‌خواست کار تازه‌ای را در آن جمع بخوانم. توسلی به خود شهدا کردم و خدا لطف کرد و این شعر به این مناسبت سروده شد. سال ۹۴ بود که این شعر سروده شد.

* پس نزدیک ده سال از زمان سرودن این شعر گذشته است.

بله. سال ۱۳۹۵ بود که من این شعر را در دیدار شاعران با رهبری خواندم. نیمه دوم سال ۹۴ این شعر سروده شد و خرداد ۹۵ هم خدمت آقا خواندم.

* شعرخوانی در دیدار چگونه بود؟ واکنش رهبر انقلاب چه‌طور بود؟

خدا لطف کرد و شعرخوانی خوبی شد. رهبری هم محبت داشتند. همانطور که در فیلم شعرخوانی مشخص است، هم آقا و هم اساتید و دوستان حاضر در جلسه شعر را تحسین می‌کردند. بعد از این دیدار هم از جهت رسانه‌ای یک توجه ویژه‌ای به شعر شد و خیلی گل کرد.

* این شعر از اشعاری بود که درباره حضور ایران در سوریه، یک گفتمان را شکل دادند. یا به عبارتی گفتمان حضور ایران در سوریه را به فضای فرهنگی و رسانه‌ای کشور به زبان شعر درآورد و به جامعه منتقل کرد. شعر دیگری هست که به اندازه این شعر درباره مدافعان حرم شنیده شده باشد؟

البته قبل از آن هم کارهای موفقی نوشته شده بود و خوانده شده بود، منتهی شاید هیچ‌کدام‌شان این توفیق رسانه‌ای و اجتماعی را نداشتند که به اندازه این شعر دست به دست بشوند و به شکل‌های مختلف بازنشر شوند. ضمن اینکه این شعر زبان و گفتمانی داشت که به بهانه‌های مختلف مثل شهدای آتش‌نشان هم دست به دست می‌شد. چون به مسأله شهادت یک نگاه جهان‌وطنی داشت، در هر مناسبتی که این نگاه تکرار می‌شد، این شعر دوباره خودی نشان می‌داد. یادم است که این شعر آن موقع روی سنگ قبر بعضی شهدای مدافع حرم هم حک شد. دو یا سه شهید مدافع حرم هستند که این شعر روی سنگ قبرشان نوشته شده است و یکی از آنها را از نزدیک دیده‌ام.

* شاید قبور بیشتری هم باشد که این شعر روی آنها حک شده باشد. از قبور این شهدا عکس ندارید؟

نه متاسفانه. ولی یکی از آنها از دوستان شهید صدرزاده است و کنار شهید صدرزاده هم دفن شده است. دو بیت از این شعر روی سنگ قبر این شهید عزیز نوشته شده است.

* درباره ماجرای حاج قاسم و توجه و علاقه‌ای که به این شعر داشت صحبت کنیم. چه زمانی فهمیدید حاج قاسم به این شعر علاقه دارد؟

سال ۹۶ بود که یکی از دوستان کرمانی به من خبر داد که حاج قاسم در یک یادواره شهدا این شعر را خوانده و با آن گریه کرده است. به من گفت که فیلم شعرخوانی حاج قاسم وجود دارد ولی تصمیم دارند آن را فعلاً منتشر نکنند. یادم است که به من قول دادند که در یک فرصت فیلم را به من نشان بدهند، اما هیچوقت این فرصت فراهم نشد. بعد از شهادت حاج قاسم بود که دیدم در یک پست تگ شده‌ام. آنجا اولین‌بار بود که خودم شعرخوانی حاج قاسم را می‌دیدم. البته کلیپ ترکیبی بود از شعرخوانی خودم در دیدار با رهبری و شعرخوانی حاج قاسم.

وقتی این کلیپ منتشر شد، دوباره یک توجه رسانه‌ای نسبت به شعر رقم خورد و خیلی گل کرد. بعدها فیلم خام و کامل این شعرخوانی هم به دستم رسید که در آن فیلم خام حاج قاسم یکی دو جمله درباره شعر دارد که تا امروز جایی منتشر نشده است.

* درباره شعر چه می‌گوید؟

حاج قاسم در آن شعرخوانی درباره شعر می‌گوید «این شعر یک رساله جامع سیاسی است». هرجایی که این شعر از زبان حاج قاسم پخش شده، همراه با موزیک و یا شعرخوانی خود من است و این جمله از حاج قاسم تا حالا جایی بیان نشده است.

* چه احساسی داشتید وقتی فهمیدید حاج قاسم این شعر را دوست داشته است؟

تجربه خیلی خوبی بود. خیلی خوب بود ببینی شعری که با همه باورت در یک موضوعی نوشته‌ای، حالا ورد زبان کسی شده است که بیش از همه استحقاق آن را داشته. واقعاً حق حاج قاسم بود که این ابیات را به زبان بیاورد؛ چون این نگاه و فهم از شهادت و جهان‌وطن بودن، از همه بیشتر در گفتار و رفتار حاج قاسم بود و اصلاً این موضوع را زندگی کرده بود. وقتی چنین فردی این شعر را می‌خواند، انگار این شعر از اول مال تو نبوده است. مال او بوده است و حالا صاحب اصلی‌اش دارد این شعر را می‌خواند. خلاصه اینکه حاج قاسم شعر را خواند و خیلی به آن توجه شد. بعداً یک اتفاق جالب هم افتاد و شهید امیرعبداللهیان هم این شعر را در یک جلسه قرائت کرد و خاطره‌ای از حاج قاسم درباره آن تعریف کرد.

* ماجرای شعرخوانی شهید امیراعبداللهیان و این خاطره چیست؟

بعد از شهادت حاج قاسم در یکی از فرهنگسراهای تهران جلسه‌ای با موضوع شعر مقاومت برگزار می‌شد که سخنران آن شهید امیرعبداللهیان بود. آقای امیرعبداللهیان «بسم‌الله الرحمن الرحیم» گفت و گفت که من می‌خواهم صحبتم را با شعری شروع کنم که حاج قاسم این شعر را خیلی دوست داشت و چند جا بودم که حاج قاسم این شعر را می‌خواند و با آن ارتباط برقار می‌کرد. بعد از این حرف‌ها هم غزل من را خواند. همان جا سیدمحمدجواد شرافت که اجرای برنامه را به عهده داشت، به ایشان گفت شاعر این شعر الآن در جلسه است! شهید امیرعبداللهیان هم خوشحال شد و گفت که بعد از جلسه همدیگر را ببینیم. بعد از جلسه همدیگر را دیدیم و امیرعبداللهیان به من گفت یکبار در سوریه با حاج قاسم جلسه داشتیم. این جلسه خیلی سخت گذشت و جلسه تلخی بود.

وقتی در ماشین نشستیم، حاج قاسم با یک حسرتی مدام تکرار می‌کرد «هر که را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست…». انگار که حسرت شهادتش را این‌طور بیان می‌کرد و می‌گفت ترسی از شهادت نداریم و به آن مشتاقیم. شهید امیرعبداللهیان ادامه داد من چند جا خودم شاهد بودم که حاج قاسم این شعر را زمزمه می‌کرد و می‌خواند. جالب اینکه من علاقه حاج قاسم به این شعر را از زبان دیگران هم شنیده‌ام. یکی از سرداران سپاه در یک جلسه شعرخوانی دیگر، همین حرف را به من گفت. می‌گفت من چندجا حضور داشتم که حاج قاسم این شعر را در آنجا خواند.

* این غزل شما ورد حاج قاسم شده بود؟

بله.

* توجه یک شخصیت نظامی در آن مقام و منسب، و با آن مشغله‌ها، به یک شعر خیلی جالب است. آن هم چنین ارتباط عمیق و عاطفی که حاج قاسم با این شعر برقرار کرده! نکته دیگری درباره این شعر یا حاج قاسم دارید؟

بله. اتفاقاً همین را دوست دارم بگویم. برای خود من شخصیت حاج قاسم خیلی جالب است. یعنی این تک‌بعدی نبودن حاج قاسم و حاج قاسم‌ها واقعاً دارای ارزش و محل توجه است. آدم‌هایی که به حسب ظاهر غالباً آدم‌های خشکی هستند و با ادبیات و هنر و لطافت سر و کار چندانی ندارند، کسانی که عمرشان با اسلحه و سلاح و جنگ گذشته است؛ اینها طوری در مکتب انقلاب اسلامی تربیت شده‌اند که تا این حد به شعر و هنر نزدیک هستند. آدم‌هایی مثل شهید چمران در نسل قبل و حاج قاسم را در نسل حاضر داریم که در اوج جنگاوری و دلاوری و شجاعت، حواس‌شان به شعر و هنر هم هست. همان حاج قاسمی که روی خاکریز، با دست‌های توی جیب و بدون اسحه راه می‌ورد و باکی از مرگ ندارد، به شعر و ادبیات هم علاقه دارد و این علاقه در اوج است.

این حال خوش عاطفی و معنوی، به خاطر لطافت روح این آدم‌ها است. چیزی که در مورد حاج قاسم برای خود من خیلی جالب و دوست داشتنی است، این است که جنگ این آدم‌ها را زمخت نکرده و نه تنها ظرافت‌ها و لطافت‌های انسانی را از آنها نگرفته، بلکه می‌بینی روز به روز شخصیت‌شان لطیف‌تر و حساس‌تر شده است. علی‌رغم اینکه در خشن‌ترین معرکه‌ها حضور داشتند، این‌طوری با یک شعر ارتباط برقرار می‌کنند و آن را زمزمه وجودشان می‌کنند. من بعید می‌دانم جز در مکتب مقاومت بتوان شبیه این آدم‌ها را پیدا کرد و حاج قاسم به معنای واقعی گل سرسبد آنها بود.



منیع: خبرگزاری مهر

جشنواره شعر جوان سوره فرصت خوبی برای معرفی استعدادهاست


به گزارش خبرنگار مهر، علی داودی مدیر دفتر شعر حوزه هنری جشنواره شعر جوان سوره را فرصتی برای استعدادیابی و حمایت از شاعران جوان دانست و گفت: از شاعران و محققان جوان دعوت می‌کنم حضور در این جشنواره را از دست ندهند. به ویژه شاعران جوان که برای ابتدای مسیر ادبی‌شان نیاز به حمایت‌های ویژه دارند.

وی افزود: جشنواره سوره یکی از جشنواره‌های شناخته شده در عرصه شعر است که بسیاری از اساتید و چهره‌های شاخص شعر امروز سابقه حضور در این جشنواره را داشته‌اند. این جشنواره بعد از چند سال تعطیلی دوباره برپا شده و فرصتی مغتنم برای گردهمایی شاعران و حضور در یک همایش بزرگ ادبی است.

داودی در پایان، موضوع‌محور نبودن این جشنواره را یکی دیگر از ویژگی‌های جشنواره شعر جوان سوره معرفی کرد و گفت: بسیاری از شاعران دوست دارند بدون موضوع‌بندی آثارشان را در محک داوری قرار دهند. از این نظر این جشنواره اتفاق خوبی است و شاعران می‌توانند با هر رویکرد و قالب و ساختاری که دوست دارند در این جشنواره حضور پیدا کنند. دوباره از شاعران جوان که پیگیر جریانات ادبی هستند، دعوت می‌کنم این جشنواره را با حضورشان مزین کنند و از این فرصت به خوبی برای معرفی شعرشان استفاده کنند. این جشنواره فرصت بسیار خوبی برای معرفی استعدادهای جوان به شعر کشور است و امیدوارم خود شاعران جوان هم به خوبی از این فرصت بهره ببرند.

علاقه‌مندان برای حضور در جشنواره شعر جوان سوره می‌توانند پس از ثبت نام اینترنتی طریق پایگاه artfest.ir، آثار خود را به دبیرخانه مرکزی جشنواره‌ها به نشانی تهران، خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، طبقه سوم، مرکز آفرینش‌های ادبی ارسال کنند.



منیع: خبرگزاری مهر

عصر شعر سوره ویژه شهدای مقاومت برگزار می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، عصر شعر سوره ویژه برنامه شهدای مقاومت فردا دوشنبه ۱۷ دی در دانشگاه بین‌المللی سوره برگزار می‌شود.

در این برنامه شاعرانی چون سید وحید سمنانی، محمدرضا وحیدزاده،‌ سیدضیا موسوی، میثم یوسفی، هادی ملک‌پور، رباب کلامی، راضیه مظفری، حسین هدایتی،‌ حسین زحمتکش، صادق غریب، علی حسنی، سیدجعفر حیدری، پارسا مهدی‌زاده و سمانه خلف‌زاده حضور داشته و شعرخوانی می‌کنند.

میزبانی این جلسه را میرحامد فلاحی‌راد برعهده دارد و حاضران در طول برنامه شاهد اجرای زنده نقاشی خواهند بود.

این‌برنامه فردا دوشنبه ۱۷ دی‌ از ساعت ۱۶ در نگارخانه آیه دانشگاه سوره واقع در خیابان آزادی، بین خیابان خوش و خیابان آذربایجان، نبش کوچه کامباران برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

اهمیت بیشتر جشنواره سوره از جشنواره شعر فجر


محمود حبیبی کسبی شاعر و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار مهر، با اشاره به برگزاری هجدهمین جشنواره شعر جوان سوره، گفت: این جشنواره سال ۸۳ راه اندازی شد و آن زمان بخش‌های شعر و داستان با همدیگر در یک جشنواره برگزار می‌شد. اما امسال این دو بخش از همدیگر جدا شده‌اند و به صورت مستقل برگزار می‌شوند. به همین دلیل شرایط خیلی بهتر است؛ می‌توان تخصصی‌تر به شعر پرداخت و در کل یک موقعیت تازه‌ای برای شاعران جوان کل گرفته است.

وی افزود: می‌توانم بگویم تقریباً همه چهره‌های شناخته‌شده شعر امروز کشور، از شاعرانی هستند که در طول این دو دهه‌ای که جشنواره شعر جوان سوره برگزار شده است، در آن شرکت کرده و برگزیده شده‌اند. یعنی همه آن بچه‌هایی که در چهار پنج دوره اول شرکت کردند و برگزیده بودند، از سکان‌داران شعر امروز ایران هستند. اگر بخواهیم اسم بیاوریم، شاید تمام چهره‌هایی که در فضای امروز شعر فعال هستند، سابقه حضور در جشنواره شعر جوان سوره را دارند؛ اعم از کسانی که در شعر انقلاب فعال هستند یا در شعر آیینی، شعر دفاع مقدس و مقاومت، شعر عاشقانه و شعر اجتماعی. همه بچه‌هایی که در این حوزه‌ها فعال هستند، در دوره‌های ابتدایی جشنواره شعر سوره برگزیده شده‌اند.

این شاعر در ادامه گفت: جشنواره شعر جوان سوره در طول این دو دهه همواره جشنواره جریان سازی بوده است. به‌ویژه در ادوار گذشته که این جشنواره در سه چهار روز برگزار می‌شد و در حاشیه آن کارگاه‌های شعر داشتیم، بچه‌های شاعر هم از کارگاه‌ها استفاده می‌کردند و هم در این کارگاه‌ها ارتباطات دوستانه شکل می‌گرفت. من خودم قدیمی‌ترین دوستانم در عرصه شعر را در همین جشنواره شعر جوان سوره پیدا کردم. به همین دلیل معتقدم علاوه بر اینکه جشنواره سوره فرصتی برای آموختن است، فرصتی برای یافتن ارتباطات ادبی و شاعرانه بین بچه‌ها هم هست. خود این ارتباطات هم باعث پیشرفت سطح کیفی شاعران نوقلم می‌شود. علاوه بر همه اینها جشنواره شعر جوان سوره فرصتی برای معرفی شاعران جوان به جامعه ادبی است. پس از برگزیده شدن در جشنواره، آثار آنها جدی‌تر دیده می‌شود و مورد توجه اهالی شعر و ادبیات قرار می‌گیرد.

جشنواره سوره از جشنواره شعر فجر راهبری‌تر و مهم‌تر است

حبیبی کسبی جشنواره شعر جوان سوره را از جشنواره شعر فجر مهم‌تر و راهبردی‌تر دانست و گفت: این جشنواره به دلیل اینکه کار عمیق‌تر و بنیانی‌تری انجام می‌دهد، از جشنواره‌های دیگر مثل جشنواره شعر فجر مهم‌تر است. به جهت اینکه جشنواره شعر فجر صرفاً ویترین شعر امروز ایران است و قصد دارد آنهایی را که در جریان شعر امروز بالیده‌اند و به سطح عالی رسیده‌اند، به سطح جامعه معرفی می‌کند. اما جشنواره شعر سوره یک مرحله قبل از جشنواره‌هایی مثل جشنواره شعر فجر است و تمرکزش بر کشف استعدادهای نوقلم شعر، پرورش و معرفی آنها به فضاهای شعر کشور است.

وی در پایان گفت: بنابراین من به همه شاعران نوقلم و دوستان شاعر که در انجمن‌های ادبی شرکت می‌کنند و فکر می‌کنند شعرشان به آن مرحله رسیده که محک بخورد، پیشنهاد می‌کنم که حتماً در جشنواره شعر سوره شرکت کنند. خوبی این جشنواره این است که در هر مرحله‌ای از شاعری که هستند، می‌توانند در این جشنواره شرکت کنند. اگر یک مجموعه‌شعر آماده چاپ دارند، می‌توانند در این جشنواره شرکت کنند. اگر شعرهای چاپ‌شده در قالب کتاب دارند، می‌توانند شرکت کنند. حتی اگر به اندازه یک کتاب شعرِ قابل طبع خودشان ندارند، می‌توانند در بخش ۵ اثر شرکت کنند و شانس خودشان را برای برگزیده شدن در این جشنواره امتحان کنند. به هرحال در مرحله‌ای که از شاعری هستند، دعوت می‌کنم که شعر جوان سوره را از دست ندهند.

علاقه‌مندان برای حضور در جشنواره شعر جوان سوره می‌توانند پس از ثبت نام اینترنتی از طریق پایگاه artfest.ir، آثار خود را به دبیرخانه مرکزی جشنواره‌ها به نشانی تهران، خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، طبقه سوم، مرکز آفرینش‌های ادبی ارسال کنند.



منیع: خبرگزاری مهر

نقد ادبی در کشور مورد کم‌توجهی واقع شده است


فریبا یوسفی شاعر و دبیر علمی جشنواره شعر فجر در گفتگو با خبرنگار مهر، با اشاره به برگزاری هجدهمین جشنواره شعر جوان سوره گفت: جشنواره‌ها فرصت و دریچه خوبی برای دیده شدن شاعران هستند. در این‌جشنواره‌ها هم کار شاعر دیده شود و هم شاعر با فضاهای تازه‌ای در عرصه شعر روبرو می‌شود. در واقع جشنواره‌های ادبی فضای مناسبی برای رشد شاعر فراهم می‌کنند و شاعران جوان می‌توانند از این فرصت برای معرفی آثارشان به جامعه ادبی استفاده کنند.

وی افزود: شاعران جوان به دلیل اینکه ذهن‌های بسیار آماده‌ و انگیزه‌های زیادی برای تجربه‌های تازه در شعر دارند، ممکن است در مسیری قرار بگیرند که شعرشان را منحرف کند و انرژی و تلاش آنها را از بین ببرد. جشنواره‌هایی از جنس جشنواره شعر جوان سوره به شاعران نوقلم کمک می‌کنند که از این انرژی و انگیزه و توان مضاعف، به بهترین شکل ممکن استفاده کنند و در مسیر درستی حرکت کنند. در واقع این جشنواره‌ها از این جهت که راه را به شاعر جوان نشان می‌دهند و ارتباطات شعری خوبی در حاشیه این جشنواره‌ها برقرار می‌شود، از اهمیت زیادی برای شاعران مستعد و نوقلم برخوردار هستند. ضمن اینکه شاعر با حضور در این جشنواره‌ها خودش را محک می‌زند و به درک و دریافت بهتری از شعر خودش و هم‌نسلانش می‌رسد.

دبیر علمی جشنواره شعر فجر در ادامه درباره بخش نقد ادبی در هجدهمین جشنواره شعر جوان سوره گفت: متأسفانه حوزه نقد ادبی یکی از حوزه‌های مغفول واقع‌شده شعر جوان کشور است. جشنواره سوره با توجه به همین خلأ تصمیم گرفته نگاه ویژه‌ای به حوزه نقد ادبی داشته باشد و شاعران جوان را تشویق کند که به این حوزه هم ورود پیدا کنند. ورود به حوزه نقد ادبی برای شاعران جوان از این جهت اهمیت دارد که هم اشراف خوبی به شعر امروز کشور پیدا می‌کنند و هم می‌توانند با آن نگاه نقادانه شعر خودشان را هم محک بزنند و اصلاح کنند. توجه به نقد ادبی باعث می‌شود شاعر جوان پیش از آنکه شعرش را در کتاب یا شبکه‌های اجتماعی منتشر کند، خودش به عنوان اولین منتقد آن را بررسی کرده و اگر ایرادی دارد، آن را رفع کند.

یوسفی ادامه داد: به همین دلیل من به شاعران جوان توصیه می‌کنم این جشنواره را بهانه‌ای برای ورود به حوزه نقد ادبی قرار بدهند و شعر هم‌نسلان خودشان را نقد کنند و با این نقدها در جشنواره شعر جوان سوره شرکت کنند. شاید همین جشنواره سبب شد که آنها نقد ادبی را هم در کنار سرودن شعر جدی بگیرند و در این حوزه هم به شعر کشور کمک کنند. همان‌طور که گفتم، این کار به رشد شعر خودشان هم کمک می‌کند؛ چون باعث می‌شود نگاه حرفه‌ای و نقادانه به شعر خودشان پیدا کنند و پیش از هر منتقدی، کم و کاستی‌های شعرشان را دریابند و نقاط قوت آن را تقویت کنند.

وی در پایان گفت: در فضای شعر امروز منتقدهای توانمند کم داریم. منتقدان خوبی داریم اما تعداد آنها کم است. به ویژه با توجه به تعداد روزافزون شاعران جوانی که امروز شعر می‌گویند و حضور فعالی در جامعه ادبی دارند، حضور منتقدهای حرفه‌ای و جوان و باانگیزه کاملا احساس می‌شود. امیدوارم جشنواره شعر سوره با توجهی که به حوزه نقد ادبی دارد، شاعران جوان را به نوشتن نقد ادبی ترغیب کند و تعداد منتقدهای ادبی در کشورمان را افزایش دهد.



منیع: خبرگزاری مهر

میهن به اهریمن نمی‌بخشیم اگر روزی؛ گردد فدا اینگونه جانِ تک تکِ ما هم


به گزارش خبرنگار مهر، احمد رفیعی وردنجانی شاعر جوان و طنزپرداز، به‌تازگی شعری برای شهید سپهر روشنی، مرزبان کردستانی کشورمان سروده و آن را به تمام مرزبانان غیور ارتش، سپاه و نیروی انتظامی تقدیم کرده است.

در ادامه این غزل را می‌خوانیم؛

*

او لشکری مَرد است، اگر تنهایِ تنها هم

کوهی که در برف است مستحکم، شکیبا هم

گرمایِ عشقی را به جان دارد که اینگونه

مانده است پایِ عهدِ خود در اوج سرما هم

مانده است با جان پایِ حفظ میهنش ایران

با اعتقادِ «جانِ بی ایران نمی‌خواهم»

اُمّید قلب مردمان میهن خود شد

تیری از آتش گشته در چشمانِ اعدا هم

امروزمان را قصه ایثار او پُر کرد

در یادها باقی است یادش هرچه فردا هم

بَر عزت و عزمِ سپهر روشنی سوگند

در راه او هستیم محکم، هم نفس با هم

میهن به اهریمن نمی‌بخشیم اگر روزی

گردد فدا اینگونه جانِ تک تکِ ما هم…



منیع: خبرگزاری مهر