حضور «مهمان حبیب» در کتابفروشی‌ها


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «مهمان حبیب» به قلم جمعی از نویسندگان به تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب دربرگیرنده سی وشش روایت از مراسم چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی در کرمان است.

«مهمان حبیب» ۳۶ روایت از مشاهدات ده‌ها نویسنده از اتفاقات مراسم چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی است که با حضور در گلزار شهدا، منازل شهدا، بیمارستان‌ها، مراکز انتقال خون، کوچه‌ها و خیابان‌های کرمان روایت‌های دست اولی از پیش از واقعه ترورریستی و پس آن را نوشته‌اند.

پیش از برگزاری چهارمین سالگرد سردار سلیمانی قرار بود ویژه برنامه‌ای با عنوان رویداد «روایت‌نویسی رسم وفا» با حضور ده‌ها نویسنده در این مراسم برگزار شود اما با وقوع واقعه تروریستی در عصر ۱۳ دی رخدادها و روایت‌ها طور دیگری رقم می‌خورد.

این‌اثر توسط حوزه هنری کرمان با همراهی احسان قائدی راهبر رویداد روایت نویسی، محمدمهدی رحیمی مسئول دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری کشور و علیرضا اسلامی مسئول دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری کرمان و جمعی از نویسندگان تهیه و تولید شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«- با سوز بخون
این «با سوز بخون» ش را طوری گفت که انگار توی دلش کوره‌ای هزار درجه‌ای است. سرم را برگرداندم سمت تی‌وی وال بزرگی که ابتدای گلزار قرار داشت. دیدم پدر شهید سلطانی‌نژاد که هشت نفر از اعضای خانواده‌اش را از دست داده از مداح چنین تقاضایی دارد.

دوباره مداح میکروفون رو در دست گرفت:

– صبر کنید. صبر کنید. فعلاً جنازه رو توی قبر نذارید. پدر شهید می‌خواد یه صوتی از دخترش پخش کنه.
نیمی از افراد حاضر در گلزار خودشان را رساندند روبروی تلویزیون.

– سلام، مریم سلطانی‌نژاد هستم، شش ساله. پیش‌دبستانی حضرت رقیه. شهر کرمان. می‌خوام یکی از وصیت‌های حاج قاسم را براتون بخونم.»

این‌کتاب با ۲۵۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه، و قیمت ۲۳۵ هزار تومان عرضه شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

تو خویشاوندی دیرینه‌ای با رودها داری؛ به دریای تو می‌ریزند جریان‌های بسیاری


به گزارش خبرنگار مهر، فاطمه عارف‌نژاد که شعرها و غزل‌های بسیاری برای جبهه مقاومت سروده، در جدیدترین شعرش غزلی برای شهید حاج قاسم سلیمانی و شهدای گلزار شهدای کرمان سروده است.

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

رسیدند از غروبِ جاده مهمان‌های بسیاری

ببین! جمع‌اند اطرافت پریشان‌های بسیاری

هوا بوی جدایی می‌دهد در موسم دیدار

افق ابری‌ست، در راهند باران‌های بسیاری

تو خویشاوندی دیرینه‌ای با رودها داری

به دریای تو می‌ریزند جریان‌های بسیاری

نگاهت چلچراغ مسجد و دیر و کلیسا بود

به تو روشن شده چشم شبستان‌های بسیاری

از آن روزی که شهر آمادهٔ تشییع زخمت شد

چراغانِ غمت مانده خیابان‌های بسیاری

تو ای تا بوده و هست آشنا با سبزِ فروردین!

گذشت از باغِ ما بی تو زمستان‌های بسیاری

چرا گلدان شکست و گل‌ترین‌ها سرخ پوشیدند؟

چرا در خون خود غرق‌اند ریحان‌های بسیاری؟

به شوق آسمان از غزه تا بیروت، تا کرمان

کبوتر می‌شوند این‌روزها جان‌های بسیاری

بگو با دشمنان از اقتدار آه مظلومان

کماکان پیش رو دارند طوفان‌های بسیاری…



منیع: خبرگزاری مهر

«سردار ایرانی» قدم به کتابفروشی ها گذاشت


به گزارش خبرگزاری مهر، رمان نوجوان «سردار ایرانی» به قلم سید میثم موسویان و تصویرگری هادی اسدی به تازگی درباره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این کتاب تصویرکننده روزهایی است که سردار سلیمانی در گوشه‌ای از لبنان به تدبیر جنگ سی و سه روزه مشغول بود.

«سردار ایرانی»، ماجرای سه پسربچه شیعه است که با یک بمباران زندگیشان عوض می‌شود. وقتی قرار بوده زیر آوار بمانند، سر از دالان عجیبی در می‌آورند که پای ایرانی‌ها را به ماجرای کتاب می‌کشد. اما این همه ماجرا نیست. پیرمردی که مراقب آنهاست، کارهای عجیبی می‌کند. بچه‌ها با فکر اینکه نکند این پیرمرد جاسوس اسرائیل باشد سر ازماجراهای تازه‌ای درمی‌آورند. باز هم وارد آن دالان می‌شوند و گره خیلی از مشکلات را وقتی باز می‌کنند که با حاج قاسم گره می‌خورند. «سردار ایرانی»، نه تنها رمانی برای پیوند خوردن نوجوانان با سردار است بلکه فرصت جرأت ورزی و حل مساله را هم پیش روی مخاطب می‌گذارد تا خودش را وسط تاریخ امروزش ببیند.

سید میثم موسویان که سابقه نگارش آثاری همچون بی‌نام‌پدر، به‌نام‌مادر، تفنگمو زمین نذار و… را دارد و برنده جوایز قلم زرین، جایزه جلال، کتاب سال جمهوری اسلام و… بوده، با نگارش رمان «سردار ایرانی» تجربه جدیدی در ارائه اثر برای رده سنی نوجوان داشته است.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

آنها اصلاً حرف‌های من را نمی‌شنیدند. به خودم جرئت دادم و رفتم و دست حاج قاسم را کشیدم و باز فریاد کشیدم: «این‌جا لو رفته.» بعد گریه کردم و گفتم: «توروخدا حاج قاسم! گوش بده» حاج قاسم سرش را بلند کرد و به سید حزب الله گفت: «حس می‌کنم، اینجا را هم الان می‌زنند.»

سید سرش را بلند کرد و به حاج قاسم لبخند زد. حاج قاسم گفت: «بهتره همین حالا شما ساختمان رو ترک کنید!»

سیدحسن سر تکان داد و گفت: «بذار کارمان را بکنیم، انتقال این همه تجهیزات خیلی سخته!» من دست سیدحسن را گرفتم و بوسیدم و فریاد کشیدم: «توروخدا! به حرفش گوش کنید» …

این کتاب با ۱۷۸ صفحه و قیمت ۱۵۷ هزارتومان عرضه شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

دلاوران به تشهد رسیده‌اند، مباد؛ که من هنوز گنهکار و بی وضو باشم


به گزارش خبرنگار مهر، رضا شیبانی شاعر جوان تبریزی، شعر تازه‌ای برای حاج قاسم سلیمانی سروده است.

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

نگاه اگر نکند، زنده با چه رو باشم؟

دعا کنید شهیدِ نگاه او باشم

دعا کنید پس از این دو راهیِ تردید

سری به سویی و جسمی به چارسو باشم

مرا به تیغ شفا چارپاره کن ای عشق!

که من چقدر غزل‌باف و یاوه‌گو باشم

بریز خون مرا در پیاله‌ی دوران

روا مدار که یک عمر در سبو باشم

روا مدار که چشمش خمار باشد و من

چو می به ساغر و چون بغض در گلو باشم

از این فسردن آرام، دوست‌تر دارم

به باد رفته‌ی طوفانِ تندخو باشم

بگیر دست مرا ای شهید تازه نفس!

رها مکن که در این کهنگی فرو باشم

دلاوران به تشهد رسیده‌اند، مباد

که من هنوز گنهکار و بی وضو باشم

مرا شهید کن ای عشق! من نمی‌خواهم

که تن سپرده به دنیای مرده‌شو باشم…



منیع: خبرگزاری مهر

ماجرای علاقه حاج قاسم به یک شعر؛ فیلم منتشرنشده از شعرخوانی سردار


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سیدمحمدمهدی شفیعی شاعر اهوازی و متولد ۱۳ شهریور ۱۳۷۰ است. از این شاعر پیش از این کتاب «مرز ما عشق است» توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. اسم اولین کتاب شفیعی برگرفته از غزلی درباره مدافعان حرم است که بارها مورد توجه حاج قاسم قرار گرفته بود. غزلی با ردیف «چه فرقی می‌کند» که از زمان انتشار تا امروز به بهانه‌ها و مناسبت‌های مختلف زمزمه اهل شعر و ادبیات می‌شود.

به بهانه روزهای سالگرد شهادت شهید سلیمانی گفتگویی با این شاعر داشتیم تا درباره بهانه سرایش این شعر و توجه خاص حاج قاسم به شعر شفیعی گفتگو کنیم.

در ادامه متن شروح این گفتگو را می‌خوانید؛

* آقای شفیعی، شما یک بخت بزرگ در زندگی ادبی دارید و آن هم توجه خاص شهید سلیمانی به غزلی از شماست. از اینجا شروع کنیم که چه شد این غزل را نوشتید؟

نوشتن این غزل به جلسه‌ای به اوایل ماجرای شهدای مدافع حرم برمی‌گردد. خوزستان به این دلیل که مردم آن عرب‌زبان هستند، زودتر از استان‌های دیگر با ماجرای سوریه اشنا شده بودند. به همین خاطر جزو استان‌های پیشتاز در ماجرای دفاع از حرم بود و بچه‌های اهواز از کسانی بودند که خیلی زود به قافله دفاع از حرم پیوسته بودند. در آن دوره‌ای که مظلومیت شهدای مدافع حرم بیشتر از امروز بود، جمعی از هم‌رزمان این شهدا برنامه‌ی کوچک و محدودی برای یکی از شهدای مدافع حرم اهوازی گرفته بودند. در آن جلسه هم تنها خانواده شهدا دعوت بودند. این عزیزان من را برای شعرخوانی دعوت کردند و من دلم می‌خواست کار تازه‌ای را در آن جمع بخوانم. توسلی به خود شهدا کردم و خدا لطف کرد و این شعر به این مناسبت سروده شد. سال ۹۴ بود که این شعر سروده شد.

* پس نزدیک ده سال از زمان سرودن این شعر گذشته است.

بله. سال ۱۳۹۵ بود که من این شعر را در دیدار شاعران با رهبری خواندم. نیمه دوم سال ۹۴ این شعر سروده شد و خرداد ۹۵ هم خدمت آقا خواندم.

* شعرخوانی در دیدار چگونه بود؟ واکنش رهبر انقلاب چه‌طور بود؟

خدا لطف کرد و شعرخوانی خوبی شد. رهبری هم محبت داشتند. همانطور که در فیلم شعرخوانی مشخص است، هم آقا و هم اساتید و دوستان حاضر در جلسه شعر را تحسین می‌کردند. بعد از این دیدار هم از جهت رسانه‌ای یک توجه ویژه‌ای به شعر شد و خیلی گل کرد.

* این شعر از اشعاری بود که درباره حضور ایران در سوریه، یک گفتمان را شکل دادند. یا به عبارتی گفتمان حضور ایران در سوریه را به فضای فرهنگی و رسانه‌ای کشور به زبان شعر درآورد و به جامعه منتقل کرد. شعر دیگری هست که به اندازه این شعر درباره مدافعان حرم شنیده شده باشد؟

البته قبل از آن هم کارهای موفقی نوشته شده بود و خوانده شده بود، منتهی شاید هیچ‌کدام‌شان این توفیق رسانه‌ای و اجتماعی را نداشتند که به اندازه این شعر دست به دست بشوند و به شکل‌های مختلف بازنشر شوند. ضمن اینکه این شعر زبان و گفتمانی داشت که به بهانه‌های مختلف مثل شهدای آتش‌نشان هم دست به دست می‌شد. چون به مسأله شهادت یک نگاه جهان‌وطنی داشت، در هر مناسبتی که این نگاه تکرار می‌شد، این شعر دوباره خودی نشان می‌داد. یادم است که این شعر آن موقع روی سنگ قبر بعضی شهدای مدافع حرم هم حک شد. دو یا سه شهید مدافع حرم هستند که این شعر روی سنگ قبرشان نوشته شده است و یکی از آنها را از نزدیک دیده‌ام.

* شاید قبور بیشتری هم باشد که این شعر روی آنها حک شده باشد. از قبور این شهدا عکس ندارید؟

نه متاسفانه. ولی یکی از آنها از دوستان شهید صدرزاده است و کنار شهید صدرزاده هم دفن شده است. دو بیت از این شعر روی سنگ قبر این شهید عزیز نوشته شده است.

* درباره ماجرای حاج قاسم و توجه و علاقه‌ای که به این شعر داشت صحبت کنیم. چه زمانی فهمیدید حاج قاسم به این شعر علاقه دارد؟

سال ۹۶ بود که یکی از دوستان کرمانی به من خبر داد که حاج قاسم در یک یادواره شهدا این شعر را خوانده و با آن گریه کرده است. به من گفت که فیلم شعرخوانی حاج قاسم وجود دارد ولی تصمیم دارند آن را فعلاً منتشر نکنند. یادم است که به من قول دادند که در یک فرصت فیلم را به من نشان بدهند، اما هیچوقت این فرصت فراهم نشد. بعد از شهادت حاج قاسم بود که دیدم در یک پست تگ شده‌ام. آنجا اولین‌بار بود که خودم شعرخوانی حاج قاسم را می‌دیدم. البته کلیپ ترکیبی بود از شعرخوانی خودم در دیدار با رهبری و شعرخوانی حاج قاسم.

وقتی این کلیپ منتشر شد، دوباره یک توجه رسانه‌ای نسبت به شعر رقم خورد و خیلی گل کرد. بعدها فیلم خام و کامل این شعرخوانی هم به دستم رسید که در آن فیلم خام حاج قاسم یکی دو جمله درباره شعر دارد که تا امروز جایی منتشر نشده است.

* درباره شعر چه می‌گوید؟

حاج قاسم در آن شعرخوانی درباره شعر می‌گوید «این شعر یک رساله جامع سیاسی است». هرجایی که این شعر از زبان حاج قاسم پخش شده، همراه با موزیک و یا شعرخوانی خود من است و این جمله از حاج قاسم تا حالا جایی بیان نشده است.

* چه احساسی داشتید وقتی فهمیدید حاج قاسم این شعر را دوست داشته است؟

تجربه خیلی خوبی بود. خیلی خوب بود ببینی شعری که با همه باورت در یک موضوعی نوشته‌ای، حالا ورد زبان کسی شده است که بیش از همه استحقاق آن را داشته. واقعاً حق حاج قاسم بود که این ابیات را به زبان بیاورد؛ چون این نگاه و فهم از شهادت و جهان‌وطن بودن، از همه بیشتر در گفتار و رفتار حاج قاسم بود و اصلاً این موضوع را زندگی کرده بود. وقتی چنین فردی این شعر را می‌خواند، انگار این شعر از اول مال تو نبوده است. مال او بوده است و حالا صاحب اصلی‌اش دارد این شعر را می‌خواند. خلاصه اینکه حاج قاسم شعر را خواند و خیلی به آن توجه شد. بعداً یک اتفاق جالب هم افتاد و شهید امیرعبداللهیان هم این شعر را در یک جلسه قرائت کرد و خاطره‌ای از حاج قاسم درباره آن تعریف کرد.

* ماجرای شعرخوانی شهید امیراعبداللهیان و این خاطره چیست؟

بعد از شهادت حاج قاسم در یکی از فرهنگسراهای تهران جلسه‌ای با موضوع شعر مقاومت برگزار می‌شد که سخنران آن شهید امیرعبداللهیان بود. آقای امیرعبداللهیان «بسم‌الله الرحمن الرحیم» گفت و گفت که من می‌خواهم صحبتم را با شعری شروع کنم که حاج قاسم این شعر را خیلی دوست داشت و چند جا بودم که حاج قاسم این شعر را می‌خواند و با آن ارتباط برقار می‌کرد. بعد از این حرف‌ها هم غزل من را خواند. همان جا سیدمحمدجواد شرافت که اجرای برنامه را به عهده داشت، به ایشان گفت شاعر این شعر الآن در جلسه است! شهید امیرعبداللهیان هم خوشحال شد و گفت که بعد از جلسه همدیگر را ببینیم. بعد از جلسه همدیگر را دیدیم و امیرعبداللهیان به من گفت یکبار در سوریه با حاج قاسم جلسه داشتیم. این جلسه خیلی سخت گذشت و جلسه تلخی بود.

وقتی در ماشین نشستیم، حاج قاسم با یک حسرتی مدام تکرار می‌کرد «هر که را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست…». انگار که حسرت شهادتش را این‌طور بیان می‌کرد و می‌گفت ترسی از شهادت نداریم و به آن مشتاقیم. شهید امیرعبداللهیان ادامه داد من چند جا خودم شاهد بودم که حاج قاسم این شعر را زمزمه می‌کرد و می‌خواند. جالب اینکه من علاقه حاج قاسم به این شعر را از زبان دیگران هم شنیده‌ام. یکی از سرداران سپاه در یک جلسه شعرخوانی دیگر، همین حرف را به من گفت. می‌گفت من چندجا حضور داشتم که حاج قاسم این شعر را در آنجا خواند.

* این غزل شما ورد حاج قاسم شده بود؟

بله.

* توجه یک شخصیت نظامی در آن مقام و منسب، و با آن مشغله‌ها، به یک شعر خیلی جالب است. آن هم چنین ارتباط عمیق و عاطفی که حاج قاسم با این شعر برقرار کرده! نکته دیگری درباره این شعر یا حاج قاسم دارید؟

بله. اتفاقاً همین را دوست دارم بگویم. برای خود من شخصیت حاج قاسم خیلی جالب است. یعنی این تک‌بعدی نبودن حاج قاسم و حاج قاسم‌ها واقعاً دارای ارزش و محل توجه است. آدم‌هایی که به حسب ظاهر غالباً آدم‌های خشکی هستند و با ادبیات و هنر و لطافت سر و کار چندانی ندارند، کسانی که عمرشان با اسلحه و سلاح و جنگ گذشته است؛ اینها طوری در مکتب انقلاب اسلامی تربیت شده‌اند که تا این حد به شعر و هنر نزدیک هستند. آدم‌هایی مثل شهید چمران در نسل قبل و حاج قاسم را در نسل حاضر داریم که در اوج جنگاوری و دلاوری و شجاعت، حواس‌شان به شعر و هنر هم هست. همان حاج قاسمی که روی خاکریز، با دست‌های توی جیب و بدون اسحه راه می‌ورد و باکی از مرگ ندارد، به شعر و ادبیات هم علاقه دارد و این علاقه در اوج است.

این حال خوش عاطفی و معنوی، به خاطر لطافت روح این آدم‌ها است. چیزی که در مورد حاج قاسم برای خود من خیلی جالب و دوست داشتنی است، این است که جنگ این آدم‌ها را زمخت نکرده و نه تنها ظرافت‌ها و لطافت‌های انسانی را از آنها نگرفته، بلکه می‌بینی روز به روز شخصیت‌شان لطیف‌تر و حساس‌تر شده است. علی‌رغم اینکه در خشن‌ترین معرکه‌ها حضور داشتند، این‌طوری با یک شعر ارتباط برقرار می‌کنند و آن را زمزمه وجودشان می‌کنند. من بعید می‌دانم جز در مکتب مقاومت بتوان شبیه این آدم‌ها را پیدا کرد و حاج قاسم به معنای واقعی گل سرسبد آنها بود.



منیع: خبرگزاری مهر

سلیمانی نباشد، کشورت اشغال خواهد شد


به گزارش خبرگزاری مهر، مهدی جهاندار شاعر اصفهانی، شعر تازه‌ای با عنوان «سلیمانی تویی» برای شهید حاج قاسم سلیمانی سروده است.

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*
سلیمانی نباشد، کشورت اشغال خواهد شد

سلیمانی نباشد، پرچمت پامال خواهد شد

سلیمانی نباشد، عزّتت بر باد خواهد رفت

سلیمانی نباشد، فتنه و جنجال خواهد شد

سلیمانی نباشد، غنچه‌ها در خواب می‌سوزند

سلیمانی نباشد، غصه مالامال خواهد شد

حواشی‌پیشگان در خدمت سرمایه‌سالاران

وطن تاراجِ مُشتی دلقک و دلّال خواهد شد!

سلیمانی تویی! پروانه در آتش اگر باشی

به رسم شعله از پروانه استقبال خواهد شد

هنوز از عبرت تاریخ می‌پرسی؟ چه می‌پرسی!

سلیمانی نباشی، فتنه‌ها دجّال خواهد شد

نمی‌بینی نشان‌ها را؟ زمان آبستن جنگ است

نمی‌بینی تکان‌ها را؟ زمین غربال خواهد شد

سلیمانی می‌آید، جاءَ نصرُالله می‌خواند

سلیمانی بمان! شاید همین امسال خواهد شد!

سلیمانی بمانی، کودکت آسوده می‌خوابد

سلیمانی بمانی، مادرت خوشحال خواهد شد



منیع: خبرگزاری مهر