نویسندگانی که در ۲۰۲۴ قلم خود را زمین گذاشتند؛ از پل آستر تا اسماعیل کاداره


به گزارش خبرگزاری مهر، جهان ادبیات سال ۲۰۲۴ شماری از چهره‌های مطرح خود را از دست داد.

در گزارشی که در ادامه می‌آید، اسامی و سابقه مختصری از این نویسندگان مرور می‌شود:

آلیس مونرو

آلیس مونرو نویسنده کانادایی و برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۳ که از سوی آکادمی نوبل به عنوان «استاد داستان کوتاه معاصر» توصیف شده بود، ۱۰ جولای در ۹۲ سالگی درگذشت.

اسماعیل کاداره

اسماعیل کاداره نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار آلبانیایی که سال ۱۹۹۶ به عضویت فرهنگستان علوم اخلاقی و سیاسی فرانسه درآمد و نشان لژیون دونور را گرفت، بیش از ۸۰ رمان، فیلمنامه، نمایشنامه، شعر، مقاله و مجموعه داستان نوشته بود که به ۴۵ زبان دنیا ترجمه شده‌اند. وی که جوایز بین‌المللی من بوکر و جایزه پرنس آستوریاس را در کارنامه داشت و همواره به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی جایزه نوبل ادبی مطرح بود، یکم جولای در ۸۸ سالگی از دنیا رفت.

پل آستر

پل آستر، نماد ادبی نیویورک که برای «سه گانه نیویورک»، «۴ ۳ ۲ ۱» و کتاب‌های دیگرش تحسین شده بود، ۳۰ آوریل در ۷۷ سالگی درگذشت.

دنیل کانمن

روانشناس برنده جایزه نوبل که بیشتر به خاطر کتاب «تفکر، سریع و آهسته»، بررسی سوگیری‌های شناختی و تصمیم گیری شهرت داشت و یافته‌های تجربی او فرض رایج عقلانیت انسان در نظریه اقتصاد مدرن را به چالش می‌کشید، ۲۷ مارس در ۹۰ سالگی درگذشت.

نلسون دمیل

او که به خاطر رمان‌های پرتعلیق مانند «ساحل طلایی» و مجموعه «جان کوری» شناخته شده بود، ۱۷ سپتامبر در ۸۱ سالگی درگذشت.

باربارا تیلور برادفورد

این نویسنده پرفروش که در لیدز در شمال انگلستان به دنیا آمد و کارش را به عنوان یک تایپیست برای روزنامه محلی شروع کرد و پس از آن خبرنگار همان روزنامه شد، با «زنی از مواد» در سال ۱۹۷۹ به موفقیت رسید. «نیروگاه» از دیگر رمان‌های اوست که سال ۱۹۸۵ به یک مینی سریال بدل و ۲ بار نامزد جایزه امی شد. از کتاب‌های وی بیش از ۳۰ میلیون نسخه فروخته شده است. وی ۲۴ نوامبر در ۹۱ سالگی درگذشت.

نیکی جیووانی

شاعر مشهور آمریکایی و چهره برجسته جنبش هنرهای سیاه، که به خاطر اثر مشهورش «اگو-تریپینگ» و دیگر اشعار برای جوانان شناخته شده و برنده جوایزی همچون جایزه کتاب آمریکا شده بود، ۹ دسامبر در ۸۱ سالگی درگذشت.

آدل فابر

یکی از نویسندگان کتاب کلاسیک فرزندپروری با عنوان «چگونه صحبت کنیم تا کودکان گوش کنند» ۲۴ آوریل در ۹۶ سالگی درگذشت. کار او ارتباطات والدین و فرزندان را متحول کرد و میلیون‌ها نسخه در سراسر جهان فروخت.

مایک تالر

نویسنده «پادشاه معما» و خالق بیش از ۲۲۰ کتاب برای کودکان، از جمله مجموعه محبوب «بلک لاگون» ۲۳ مارس در ۸۷ سالگی دار فانی را وداع گفت.

ورنور وینگ

نویسنده داستان‌های علمی تخیلی برنده جایزه هوگو که بیشتر با «آتشی برفراز اعماق» شناخته می‌شد، ۲۰ مارس در ۷۹ سالگی درگذشت.

الیاس خوری

الیاس خوری رمان‌نویس لبنانی که بسیاری از نوشته‌های خود را وقف آرمان فلسطین کرد و در دانشگاه‌های سراسر جهان به تدریس پرداخت و به عنوان یکی از برجسته‌ترین روشنفکران لبنان شناخته می‌شد، ۱۵ سپتامبر از دنیا رفت. او ۷۶ ساله بود.

آرتور فرومر

این نویسنده که در سفرنامه‌نویسی پیشگام بود، کتاب‌های راهنمای تأثیرگذار متعددی را تحت نام تجاری فرومر نوشت. او ۱۸ نوامبر در ۹۵ سالگی درگذشت.

ماریس کنده

نویسنده مشهور گوادلوپی که به خاطر رمانش «سگو، کونده» شهرت داشت و همواره به عنوان یکی از برندگان احتمالی نوبل مطرح بود، ۲ آوریل در ۹۰ سالگی درگذشت.

کیت بنکس

نویسنده کتاب کودک که برای آثارش درباره طبیعت و حس دوست داشتن طبیعت شناخته می‌شد و آثاری چون «کلمات مکس» و «پرنده زمستانی» را در کارنامه داشت؛ ۲۴ فوریه در ۶۴ سالگی از دنیا رفت.

ادنا اوبراین

نویسنده پیشگام ایرلندی که به خاطر آثار انقلابی‌اش مانند اولین رمانش «دختران روستایی» تحسین می‌شد، ۲۷ جولای در ۹۳ سالگی درگذشت.

اسکات مامادی

اسکات مومادی نویسنده و شاعر برنده جایزه پولیتزر که برای آثارش در ادبیات بومی آمریکا شناخته می‌شود و کتاب‌های تاثیرگذاری مانند «خانه ساخته شده از سپیده دم» و «راه به کوه بارانی» را خلق کرده بود، ۲۴ ژانویه در ۸۹ سالگی درگذشت.

لوری سگال

او که سال ۱۹۳۸ به عنوان یک کودک یهودی به پناهگاه امن در انگلستان منتقل شد، مضامین آوارگی را با هوشیاری نافذ در داستان‌های زندگی‌نامه‌ای مانند «خانه‌های مردم دیگر» بررسی کرد و در آثارش به داستان زندگی مهاجران پرداخت، در ۹۶ سالگی درگذشت.

جان بارت

جان بارت نویسنده، و رمان‌نویس آمریکایی که آثارش در گونه پسانوگرایی و فراداستان طبقه‌بندی می‌شود و برنده جوایزی همچون جایزه کتاب ملی و جایزه قلم مالامود شده بود، ۲۷ می در ۹۳ سالگی از دنیا رفت.



منیع: خبرگزاری مهر

تنها ۴ درصد دانش‌آموزان کشور عضو کتابخانه‌های کانون هستند


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با داشتن بیش از 60 سال سابقه فعالیت، امروزه توانسته‌اند به مدلی برای فعالیت در حوزه کودک و نوجوان تبدیل شوند. این کتابخانه‌ها که در سراسر کشور تأسیس شده‌اند، ضمن پوشش حداکثری کودکان و نوجوانان، تلاش دارند با محوریت کتاب، فعالیت‌های فرهنگی دیگر را پیگیری کرده و به ارتقا و رشد فکری مخاطبان خود کمک کنند. 

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با توجه به عدم دسترسی به کتاب در مناطق دورافتاده طی سال‌های گذشته تلاش کرده با راه‌اندازی کتابخانه‌های سیار به ویژه در مناطق روستایی و عشایرنشین، این کودکان را نیز تحت پوشش خود قرار دهد و عدالت فرهنگی را ایجاد کند. از این منظر، کتابخانه‌های این مرکز با داشتن مربیانی که صرفاً کتابدار نیستند، رشد فرهنگی را در کنار توسعه کتابخوانی در میان کودکان و نوجوانان طی دهه‌های مختلف را پیگیری کرده است.

هرچند کانون همچنان در انتخاب برنامه‌های فرهنگی خانواده‌ها، جزو اولین انتخاب‌هاست، اما به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر در رقابت با دیگر رقبا نیازمند درانداختن طرحی نو است تا بتواند همگام با کودک و نوجوان امروز گام بردارد و همچنان مخاطبان خود را حفظ کند. در دنیایی که فضای مجازی و جاذبه‌های آن، توانسته مخاطبان از اقشار مختلف به ویژه نوجوانان را جذب خود کند و ورود بخش خصوصی به حوزه کودک و نوجوان، حرکت در مدار جذب حداکثری در مراکزی مانند کانون بیش از هر زمان دیگری دشوار به نظر می‌رسد.

کانون پرورش فکری , کتاب , کتاب کودک و نوجوان ,

مؤید این مطلب، آمارهایی است که از تعداد اعضای کتابخانه‌های کانون در دست است. بنا به گفته فروهر معدنی، مدیرکل آفرینش‌های فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان؛ در حال حاضر تعداد مراکز کانون 1053 مرکز شامل مراکز ثابت، مراکز فراگیر(برای اعضای با نیازهای ویژه)، مراکز سیار روستایی و سیار شهری و پستی است و 749548 نفر عضو کودک و نوجوان دارد. 

به‌عبارت دیگر اگر تعداد دانش‌آموزان در سراسر کشور را 16 میلیون و 700 هزار نفر در نظر بگیریم(آمار رسمی اعلام شده)؛ تنها 4.4 درصد از این تعداد عضو کتابخانه‌های کانون هستند. بدیهی لست که اگر به این تعداد، مخاطبان خردسال و پیش از دبستان را هم اضافه کنیم_که بخشی از مخاطبان تعریف‌شده کانون هستند_ دایره اعضای کتابخانه‌ها کوچک‌تر خواهد شد.

به گفته معدنی؛ مخاطبان ما از گروه‌های مختلف هستند از جمله: کودکان و نوجوانان که مخاطبان مستقیم برنامه‌ها و فعالیت‌های کانون هستند و گروه‌های دیگر شامل والدین و اولیای تربیتی و همچنین گروه‌های مردمی که به دلیل مشابهت‌های فعالیت‌هایشان در انجام برخی برنامه‌های کانون با نظارت مستقیم مسئولین استانی کانون مشارکت دارند.

به‌روزرسانی منابع کتابخانه‌های کانون؛ 428 عنوان در 6 سال

به‌روزرسانی کتابخانه‌ها با منابع جدید، از جمله نکاتی است که نویسندگان و فعالان فرهنگی کودک و نوجوان در گفت‌وگوهای متعدد به آن اشاره کرده و بر لزوم آن برای جذب حداکثری مخاطبان کتابخانه‌های کانون تأکید کرده‌اند. به نظر می‌رسد هرچند کانون در سال‌های گذشته تلاش کرده در این راستا گام بردارد، اما کمبود منابع مالی سبب شده تا این حرکت شتاب لازم را نداشته باشد. با این حال، معدنی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی تسنیم، این موضوع را رد کرد و گفت: متاسفانه این خبر صحت ندارد و کانون از سال 98 با سرعت بسیار زیادی در حال به روز رسانی منابع مطالعاتی مراکز است و در این بازه زمانی، 428 عنوان در 1279934 تعداد جلد کتاب کانونی و انتشارات غیر کانونی به مراکز کانون در سراسر کشور ارسال شده است.

شاخص‌های خرید کتاب 

معدنی با بیان اینکه خرید منابع جدید براساس شاخص‌هایی انجام می‌شود، به مؤلفه‌های انتخاب کتاب برای خرید در کتابخانه‌های کانون اشاره کرد و آنها را اینطور برشمرد: نیاز کودکان و نوجوانان؛ اعلام نیاز مراکز؛ جبران کسری برخی عناوین کتاب قبلی مراکز؛ رده‌های موضوعی موردنیاز جامعه و موضوعات روز و جدید مثل هوش مصنوعی.

مدیرکل آفرینش‌های فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان در پاسخ به این پرسش که یکی از معضلات اصلی در حوزه کودک و نوجوان، عدم تمایل آنها به سمت مطالعه و شوق بیشتر به سمت استفاده از فضای مجازی است، با توجه به این امر، کانون چه رویکردی برای جذب مخاطب بیشتر در کتابخانه‌ها انجام داده است، گفت: ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی بین کودکان و نوجوانان به دلایل مختلفی از جمله تقویت مهارت‌های زبانی، افزایش خلاقیت و تفکر انتقادی و توسعه اجتماعی اهمیت زیادی دارد برای ترویج کتاب و کتابخوانی پیشنهاد می‌شود:

تقویت سواد خواندن در کودکان  و نوجوانان؛ سواد خواندن روی مهارت شنیداری-گفتاری-دیداری و  نوشتاری تاثیر مثبت دارد که باعث می شود هر فرد از کتابخوانی لذت ببرد و مطالعه تبدیل به عادت در او شود.

دسترسی آسان به کتاب در ژانرهای (نوع های) مختلف، به­‌گونه‌ای که هر کودک و نوجوان بتواند علاقمندی خود را پیدا کند.

توسعه فرهنگ کتابخوانی در خانواده با توجه به نقش موثر والدین در ترویج فرهنگ کتابخوانی

پشتیبانی مدارس و معلمان: معلمان می‌توانند با معرفی کتاب‌های جذاب و تشویق به خواندن کتاب‌ها در کلاس‌های درس، نقش مهمی در ترویج کتابخوانی ایفا کنند. آن‌ها همچنین می‌توانند برنامه‌های داستان‌خوانی و بحث درباره کتاب‌ها را در برنامه‌های آموزشی خود قرار دهند.

برگزاری مسابقات و چالش‌های کتابخوانی؛ مسابقات و چالش ها می‌توانند انگیزه‌ای برای خواندن کتاب ایجاد کند. این برنامه‌ها می‌توانند با جوایز و امتیازهای خاص همراه باشند تا جذابیت بیشتری برای شرکت‌کنندگان داشته باشند.

استفاده از فناوری‌های جدید: استفاده از اپلیکیشن‌ها و پلتفرم‌های دیجیتال برای کتابخوانی مانند کتاب‌های صوتی و الکترونیکی می‌تواند روشی جدید و جذاب برای کتابخوانی باشد، به خصوص برای نوجوانانی که به تکنولوژی علاقه دارند.

ساخت برنامه‌های تلویزیونی و دیجیتال جذاب: تولید محتواهای تلویزیونی یا دیجیتال که به کتاب‌ها و داستان‌های محبوب کودکان پرداخته و آن‌ها را به شکلی جذاب و تعاملی ارائه دهند، می‌تواند باعث ترغیب به خواندن کتاب‌ها شود.

کانون پرورش فکری , کتاب , کتاب کودک و نوجوان ,

تشویق به مطالعه گروهی: تشکیل گروه‌های مطالعه در مدارس/مساجد/خانه‌ها و… به کودکان این امکان را می‌دهد که کتاب‌ها را با هم بخوانند و نظرات و دیدگاه‌های خود را به اشتراک بگذارند. این فعالیت می‌تواند احساس تعلق به یک گروه اجتماعی را تقویت کرده و انگیزه‌ای برای خواندن بیشتر فراهم کند.

فعالیت قصه‌گویی از جمله فعالیت‌هایی است که به صورت غیرمستقیم اعضا را به مطالعه تشویق می‌کند چرا که هر قصه‌گو می‌بایست کتاب‌های زیادی بخواند تا بتواند یک کتاب را برای قصه‌گویی آماده کند. قصه‌گویی با وجود همه تکنولوژی‌ها و بازی‌های رایانه‌ای هنوز جایگاه خود را حفظ کرده و هنوز هم اعضا گوش شنوا برای شنیدن قصه‌ها دارند چرا که ارتباط مستقیم چهره به چهره را می‌توانند برقرار کنند و در دنیای امروز این نوع ارتباط ها بسیار کم دیده می‌شود.کانون پرورش فکری برای اولین بار در ایران جشنواره قصه گویی را برگزار کرد که تا امروز 26 جشنواره را پشت سر گذاشتیم. نوجوانان نیز بخشی از جشنواره را به عهده داشتند.

فعالیت بحث کتاب: این فعالیت نیز در کتابخانه‌ها توانسته است اعضای کتابخانه را به کتاب و کتابخوانی علاقمند کند. وقتی مربی کتابی را معرفی می‌کند  و اعضا پس از مطالعه کتاب با مربی خود به بحث می‌نشینند باعث می‌شود به صورت غیر مستقیم به مطالعه کتاب تشویق و ترغیب شده و به نقد کتاب مسلط شوند.

معرفی کتاب: مربیان در کتابخانه‌های کانون معرفی کتاب را به شکل‌های مختلف انجام می‌دهند از جمله معرفی دیواری به شکل دیواری که کتاب‌ها را در ابعاد بزرگ طراحی و روی دیوار نصب کرده و قسمتی از محتوای کتاب را می‌نویسند و مطالعه بقیه را کتاب را به عهده اعضا می‌گذارند و همین حس کنجکاوی برای فهمیدن پایان ماجرای کتاب باعث مطالعه اعضا می شود.

دعوت از مهمان: از نویسندگان، شاعران و دیگر دست‌اندر کاران کتاب دعوت می‌شود تا به شکل حضوری بین اعضای کتابخانه آمده و با آنها به گفت‌وگو بنشینند و طبق آمار ثابت شده تا مدت‌ها کتاب‌های همان نویسنده بیشتر به امانت برده می‌شود.

برنامه‌های جدید برای نوجوانان

مسابقات و پویش‌های  کتابخوانی: وقتی اعضا در موقعیت رقابت قرار می‌گیرند باعث می‌شود تا در امر مطالعه کردن از یکدیگر سبقت بگیرد. همین امر نیز موجب مطالعه بیشتر آنها می شود که به روش های مختلف اجرا می‌شود.

توجه به مخاطب نوجوان از جمله ضرورت‌های حوزه فرهنگ در سال‌های گذشته بوده است. ویژگی‌های خاص دوران نوجوانی از یک سو و پر بودن بازار کالای وارداتی فرهنگی برای این گروه سنی در کشور از سوی دیگر، بر حساسیت‌ها بر این بخش  را افزوده است. در این میان، حرکت به‌روز که اقتضائات زمانه را در نظر گرفته باشد و از سوی دیگر جذابیت‌های لازم برای جذب مخاطب را داشته باشد، از اولویت‌های کار فرهنگی برای نوجوانان است.

معدنی در پاسخ به این سوال که کانون برای جذب بیشتر اعضای نوجوان چه برنامه‌هایی طراحی کرده است، توضیحاتی داد و افزود: برنامه‌هایی مانند «کافنا(کانون فناوری‌های نوین)» در راستای طراحی برنامه‌های جدید، تأسیس و راه‌اندازی شده است، همچنین فعالیت‌های دیگری نیز در این راستا انجام شده است که از این جمله می‌توان به این برنامه‌ها اشاره کرد: «برگزاری رویداد کتابال ویژه نوجوانان در راستای ترویج کتابخوانی»، «استفاده از ظرفیت کانون‌یاران و تشکیل شورای نوجوانان در مراکز برای بهره‌گیری از ظرفیت نوجوانان در انجام امور مراکز در جهت جذب مخاطب» و «ارسال کتاب‌های جدید به‌منظور به‌روزرسانی منابع مطالعاتی مراکز».

کانون پرورش فکری , کتاب , کتاب کودک و نوجوان ,

به گفته وی؛ همچنین استفاده از ظرفیت نیروهای جهادی و گروه‌های مردمی و همین‌طور حضور خانواده‌ها در مراکز و بهره‌مندی از نظرات ایشان جهت پویایی و پیشبرد برنامه‌های مراکز در حال انجام است. علاوه بر این می‌توان از اجرای طرح یاسمن در همین راستا یاد کرد. 

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهه‌های گذشته با استفاده از نیروی متخصص توانسته علی‌رغم رفت‌وآمدهای پیاپی مدیران، به مرجعی برای فعالیت‌های فرهنگی کودکان و نوجوانان تبدیل شده است. با این حال، به نظر می‌رسد استمرار این مرجعیت در گروِ تغییر نگاه مدیران و طراحی ررنامه‌های جذاب و به‌روز است. 

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

غلاف کرده شیاطین مقابل یمنی که؛ کمی به رقص در آورده خنجر یمنی را


به گزارش خبرنگار مهر، علی مقدم شاعر مشهدی و متخلص به «عاصی خراسانی»، در واکنش به تصویری از مجاهد یمنی که با لحظه تجاوز هوایی آمریکا و انگلیس به یمن سلفی گرفته، شعر تازه‌ای سروده و در مقدمه آن نوشته :«اینجا یمن است، جایی که مردمان دلیرش، موشک‌های آمریکایی را به بازی گرفته و به آن‌ها می‌خندند. تصویری از سِلفی یک یمنی زیر خط آتش».

متن این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

نه باج می دهد امروز دشمنان دنی را

نه التفات کند هجمه و فرافکنی را

در این زمان که شیوخ عرب ذلیل نشستند

بنازم این جگر و جرئت مثل زدنی را

غلاف کرده شیاطین مقابل یمنی که

کمی به رقص در آورده خنجر یمنی را

به دستِ خالی و قلبی پر اعتقاد شکستند

ز دشمنان خود آن دست و پنجه چدنی را

ببین چگونه محقق نموده‌اند به عالم

در اوج همّت‌شان کارهای ناشدنی را

بدون ترس به قلب سپاهِ خصم زدند و

رقم زدند به جرئت مسیر خط‌شکنی را

به جرئت علوی‌شان، به خاتم یمنی‌شان

شکسته‌اند به غیرت، طلسم اهرمنی را

کجا ز جنگ هراسد؟ کجا ز مرگ بترسد؟

کسی که داشته باور «فمن یمت یرنی» را



منیع: خبرگزاری مهر

احوال حج_۲۸/ زندگی پس از حج؛ روایت گشایش‌های عجیب


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حامد عسگری، نویسنده کتاب خال سیاه عربی در ادامه روایت‌های خود از تجربه سفر حج و نگارش سفرنامه‌ گفت: 

از غذا، لباس، یخچال و شکمتان بزنید و حج را تجربه کنید. تا یک سال بعد از حج اگر بی‌وضو بودم حس می‌کردم نجس هستم، حج طوری شما را صفرشویی و موتورشویی می‌کند که پرهیزهایی که در شما درونی شده حیرت‌آور می‌شود.

خیلی از خدا معذرت‌خواهی کردم بابت اینکه می‌گفتم من فقط کربلا می‌روم البته که در مفاخره کربلا و کعبه، کربلا دست بالا را دارد اما حج خیلی کارها می‌کند.

یک برکت و فراوانی و گشایش‌هایی در زندگی ایجاد می‌کند که اصلاً باور نمی‌کنید.

من در این فکر بودم که چهل روز باید بروم و قسط وام و خرج زندگی و وام مسکن و اجاره خانه چه می‌شود، اما  خدا می‌داند اصلاً نفهمیدم چطور حل شد.

فروشنده خانه‌‌ای که خریدم، می‌گفت مقداری بیشتر بده و پارکینگ را هم بردار، اما وقتی رفتم حج و برگشتم، گفت پول نمی‌خواهم همینجوری به نامت می‌زنم. به بنگاهی مقداری بابت کمیسیون بدهکار بودم و قرار بود بعد از حج پول را بدهم، اما گفت کمیسیون را نمی خواهم.

از این دست گشایش‌ها به دفعات در موارد دیگری مثل کتاب‌ها و تولیداتم ایجاد شد.

 

.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

جشنواره ناداستان «پلک» و فرصت ارائه دیدگاه مخاطب درباره مساله پوشش


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: اولین‌جشنواره ناداستان «پلک» بناست با محوریت پوشش اجتماعی برگزار شود.

معصومه امیرزاده دبیر این‌رویداد است که به بهانه شکل‌گیری و فعالیت این‌جشنواره ادبی درباره یک‌موضوع اجتماعی با او به گپ و گفت نشستیم.

مشروح این‌گفتگو در ادامه می‌آید؛

* خانم امیرزاده بستر تمام محورهای تعیین شده جشنواره پلک، پیرامون بحث پوشش اجتماعی است. چرا این موضوع را انتخاب کردید؟

در چند سال اخیر به‌دلیل تحولات اجتماعی و مطالبه‌ها، سؤال‌ها و شبهات مطرح شده پیرامون حجاب و پوشش، شاهد تغییری چشمگیر در فضای اجتماع هستیم. هیچ فردی در عرصه‌ها و جایگاه‌های مختلف اجتماعی نمی‌تواند نسبت به این تغییر بی‌تفاوت باشد. به همین دلیل جشنواره ادبی پلک این فرصت را برای نویسنده‌ها و دیگر مردم فراهم کرده تا احساس و تفکر خود را نسبت به بحث حجاب و تحولات اجتماعی اخیر در جامعه بیان کنند.

* منظور شما از پوشش اجتماعی چیست؟ آیا منظور حجاب ظاهری است؟

منظور ما حتی صرفاً حجاب ظاهری هم نیست. بلکه منظور، پوشش در اجتماع است؛ به هر شکلی که وجود دارد. به‌عنوان مثال وقتی می‌گوییم یکی از محورهای ما پوشش اجتماعی و طبیعت‌گردی است، این‌مفهوم را در دایره گسترده‌ای جا داده‌ایم. به این‌معنا که حتی کسی که حجاب اسلامی ندارد ولی باحیا است و تعهداتی دارد، تمایل ندارد با هر شکل و ظاهری در اجتماع حضور پیدا کند.

یا در مثالی دیگر، خانم‌هایی هستند که ظاهر محجبه‌ای ندارند و بعضاً پایبند به حجاب ظاهری نیستند، اما به‌دلیل حیا و حفظ حریم شخصی مایل نیستند در بیمارستان پزشک، دستیار پزشک و حتی کمک پرستار آنها مرد باشد. چه بسا خانمی دوست دارد بر اساس قومیت خودش، پوششی متفاوتی را تجربه کند. حال سوال اینجاست که، آیا پوشش‌های مختلف بر اساس اقوام به اندازه لزوم در بازار موجود است؟ از آن مهم‌تر آیا جامعه پذیرای این تنوع پوشش بوده و از آن استقبال می‌کند؟ در حقیقت مسئله ما عمیق‌تر و فراتر از مسئله حجاب است. مسئله ما این است که وقتی شما به‌عنوان شهروند یک جامعه از خانه بیرون می‌آیید چه می‌بینید. آن نگاه مهم است. آنچه به عنوان پوشش در جامعه می‌بینید می‌تواند به‌عنوان یک مسئله مطرح شود و در برابر آن واکنش ایجاد شود؛ مثبت یا منفی.

* در یکی از محورها به بایدها و نبایدهای پوشش اجتماعی در مکان‌های تفریحی و طبیعت‌گردی پرداخته‌اید، چرا مراکز اداری و شرکت‌های خصوصی را جزو محورهای جشنواره قرار ندادید؟

پیشنهاد خوبی است و می‌شود در سال‌های بعد این موضوع را به محورهای دیگر اضافه کرد. اما طبیعت‌گردی به این دلیل انتخاب شد که در منظر عام و در دیدرس عموم است و هر رهگذری که مثلاً از کنار یک پارک عبور می‌کند یا حتی کسی که در وسیله نقلیه خودش نشسته شاهد پوشش دیگران است. این عام بودن و در معرض دید بودن برای ما مهم است.

* تأثیر رسانه و پوشش اجتماعی یکی از محورهای این‌جشنواره است. سؤالی که ایجاد می‌شود این است که چرا بحث رابطه مستقیم پوشش اجتماعی با حکومت و نیز نقش مسئولین و ارائه راهکارهای متفاوت از سمت آنها را از محورهای جشنواره در نظر نگرفتید؟

مسئله رسانه و پوشش به این دلیل مطرح شد که بخشی از رسانه‌هایی که با آنها در ارتباط هستیم، تحت لوای حاکمیت تعریف می‌شوند اما بخش دیگری از رسانه‌ها اصلاً تحت مدیریت حاکمیت قرار نمی‌گیرند. به این معنی که تنها حضور و اختیاری که حاکمیت در آن رسانه‌ها دارد بحث فیلترینگ است، یا رصد برای پیگرد تخلفات در فضای مجازی. یعنی گردانندگان آن رسانه‌ها اکثراً مردم ایران و بخشی از آن هم از کشورهای دیگر هستند. پس نمی‌شد مستقیماً به یک بُعد از رسانه اشاره داشت. در کل ما به مجموع آنچه که به‌عنوان رسانه در کل دنیا تعریف می‌شود و نسبتش با بحث پوشش، اشاره داریم به این خاطر که مخاطب عام در سراسر دنیا از آن تأثیر می‌گیرد به همین خاطر علاوه بر نویسندگان، از دیگر افراد جامعه هم خواستیم دیدگاهشان را در ارتباط با پوشش اجتماعی در قالب تجربه‌نگاری با ما به اشتراک بگذارند.

* هدف نهایی شما از برگزاری این جشنواره ادبی چیست؟

می‌خواهیم جشنواره پلک در مقام تماشا ایستاده و مثل یک آینه عمل کند و همچنین به مخاطب خود در سراسر کشور فرصت بیان دیدگاهش را نسبت به تحولات اجتماعی در خصوص امر پوشش بدهد؛ چون به نظر می‌رسد مطالباتی از سمت مردم در مورد پوشش اجتماعی وجود دارد که همیشه در تقابل مردم با مردم تعریف می‌شود اما در پلک این فرصت وجود دارد که هر فرد از منظر و نگاه خودش تجربیاتش را در قالب کلمه بیان کند و در دسترس سایرین قرار بدهد چون برای ما مهم است یک بار شنونده و خواننده حرف و سخن مردم باشیم و احساسات و ادراکات آنها را از وضعیت پیرامونشان بخوانیم.

* جشنواره پلک تحت حمایت ارگان خاصی برگزار می‌شود؟

بله مرکز آفرینش‌های حوزه هنری تهران و روایت‌خانه شهر اصفهان دو مرکزی هستند که از جشنواره حمایت می‌کنند.

*آیا این جشنواره فقط در تهران برگزار می‌شود؟ یا استان‌های دیگر هم در آن دخیل‌اند؟

این جشنواره ملی است و تمام هموطنان از سطح کشور می‌توانند در آن شرکت کنند. همچنین شرکت در این جشنواره محدودیت سنی ندارد و تمامی افراد با هر گروه سنی می‌توانند در آن شرکت کنند.

الهام قاسمی



منیع: خبرگزاری مهر

تویی چراغ هدایت جواد آل محمد


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جمعی از شاعران کشور همزمان با فرارسیدن سالروز شهادت امام جواد(ع)، تازه‌ترین سروده‌های خود را به پیشگاه مقدس این امام همام تقدیم کردند. تعدادی از این سروده‌ها را می‌توانید در ادامه بخوانید:

محمدعلی یوسفی:

تویی چراغ هدایت جواد آل محمد
تویی تداوم عصمت جواد آل محمد

تو‌یی نماد رسالت تویی نمود امامت
تویی تجلی عزت جواد آل محمد

سخاوت تو عیان و کرامت تو‌ هویدا
تو خاستگاه نجابت جواد آل محمد

تو وارث صلحایی تو هادی علمایی
تو بارگاه سخاوت جواد آل محمد

تویی امام معظم، تویی ولی مسلم
تویی فروغ ولایت جواد آل محمد

نیاز ما به تحول به اعتصام و توسل
تو پایگاه شفاعت جواد آل محمد

 

عارفه دهقانی: 

جانِ رضا! تاجِ سرِ جمعِ جوانان!
مجموعه‌ای از عشق و عقل و علم و احسان 

هر کس هوای کاظمینت را به سر داشت
مشهد مُشرَّف شد، صدا زد: یا رضاجان 

جانِ جوادت ما گرفتاریم آقا
آری! گرفتارِ دو تا خورشیدِ تابان

خورشیدهایی که دو چشمانِ شمایند
شد کاظمین، آرامگاهِ جان و جانان 

بابابزرگ و نوه‌اش همسایه با هم
مهمانسرای قلب‌ها، هم این و هم آن!

جان جوادت…هم نجف هم کربلا را
هم کاظمین و سامرا و هم خراسان،

امشب نصیب ما کن…از دوری…صبوری،
دیوانه هستیم! از شما آقا چه پنهان!

نگین نقیبی:

یادش شده نور دل و ماه تمامم
مجذوب خصلت‌های ناب این امامم

تسبیح لب‌های من امشب یا جواد است
دل‌خسته‌ام، نام قشنگش التیامم

خواندم زیارتنامه باور داشتم من
باد صبا تا مرقدش برده سلامم

از لحظه‌ای که گفته‌ام باب‌الحوائج
عطر اجابت جان گرفته در مشامم

در حسرت بیتوته در باب‌المرادم
ای کاش دیدارش شود حُسن ختامم

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

اندیشمندان ایرانی چراغ امید را روشن نگه داشتند؛ نیمی از تاریخ جهان برای ماست


به گزارش خبرنگار مهر، جلسه رونمایی و معرفی کتاب «فیلسوفان امید» شامل مجموعه گفتگوهای سارا فرجی خبرنگار اندیشه با اساتید فلسفه، با حضور نجفقلی حبیبی، منوچهر صدوقی سها، نادیا مفتونی، مالک شجاعی، علیرضا منجمی و علی درستکار در خبرگزاری مهر برگزار شد.

نجفقلی حبیبی استاد فلسفه و مصحح آثار فلسفه اسلامی در ابتدای این نشست گفت: وجود نویسندگان جوان در حوزه اندیشه ما را به آینده امیدوار می‌کند و نوید آینده روشن در این کشور را می‌دهد. وی افزود: در گفتگویی که با خانم فرجی داشتم و در کتاب چاپ شد بیشتر قصدم این بود که بگویم جوانان باید با همه دشواری‌ها و سختی‌های زمانه روی پای خود بایستند و راهی برای حل مشکلات پیدا کنند.

وی افزود: عموم بزرگان ما مانند دکتر زرین کوب همگی بر سختی‌های بسیاری فائق آمدند. درباره خودم می‌توانم بگویم خداوند چراغی را در دلم روشن نگاه داشت تا به سختی‌ها فائق آیم. تصور می‌کنم دعای پدر و مادر در این زمینه بسیار تأثیرگذار است و به عقیده من جز توکل و عنایت الهی هیچ‌چیز نمی‌توانست به من در حل مشکلات کمک کند. زمانی که به سراغ کتابخانه‌های جهان می‌روید خواهید دید که بزرگترین بخش کتابخانه ها در اختیار آثار ایرانی است. ما اندیشمندان بزرگی مثل ابن سیناها که چراغ امید را روشن نگه داشتند داریم. فارابی با همه عظمتش سختی‌های بسیاری داشته و کم می‌بینید کسانی را که سختی نکشیده باشند و جزو مفاخر باشند. بنابراین تاریخ ما از این نظر درخشان است و مردم ایران، مردم بزرگی هستند.

این‌پژوهشگر فلسفه در پایان گفت: جوانان ما نباید امیدشان از ایران قطع شود. بیش از نیمی از تاریخ جهان متعلق به ایران است و مردمان ایران بزرگ و باهوش‌اند. ایران تمدن باشکوهی دارد بنابراین این فرهنگ ایران است که غنی بوده است. امروز اگر می‌خواهیم در دنیا بزرگ شویم باید دانشمندان مان را بزرگ و کوشش کنیم که دلسردی‌ها به وجود نیاید. امیدوارم در کتاب‌های مان امید را پرورش دهیم چون گاهاً نویسنده‌هایی داریم که با کتاب‌هایشان ناامیدی را تزریق می‌کنند که این خیانت بزرگی است.

سخنران دوم جلسه نادیا مفتونی استاد فلسفه دانشگاه تهران بود که گفت: فارابی در بحث مدینه فاضله‌ش از پنج طبقه سخن گفته است؛ طبقه اول، طبقه انبیا و حکماً، طبقه دوم، طبقه نویسندگان و شعرا که من آن را اهل هنر و رسانه نامیدم و قصدم این است که بگویم شأن رسانه و هنر در مدینه فاضله این است که برنامه ریزی حاکمیت الهی و حکمی را برای جمهور منتقل می‌کند و به طور خلاصه قصدم این است که بگویم رسانه و خبرنگار در مدینه فاضله فارابی جایگاه و شأن بسیار بالایی دارد. البته هنر و رسانه فاضله.

اندیشمندان ایرانی چراغ امید را روشن نگه داشتند؛ نیمی از تاریخ جهان برای ماست

مالک شجاعی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هم در این‌برنامه گفت: در مجموعه آثار سهروردی که از عجایب تاریخ ما هستند، رساله‌ای به نام کلمه التصوف وجود دارد که سهروردی در آنجا عبارتی دارد با این مضمون که در روز قیامت که خلایق محشور می‌شوند، از هر هزار نفر ۹۹۹ نفر قتیل العبارات و کشته عبارات هستند. شاید یکی از راه‌های عبور از این بحران، دامن زدن به گفتگو باشد و از این منظر کتاب «فیلسوفان امید» نجات بشر از بحران قتیل العبارات است و نتیجه اینکه ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند گفتگوهای ثمربخشی هستیم که منتج به امید شود.

وی افزود: به نظر من کتاب عنوان بسیار هوشمندانه انتخاب شده و همانطور که در مقدمه هم اشاره شده مشخص است که «امید» از دغدغه‌های ایشان است. حاصل گفتگوهای ایشان ایجاد نوعی «امید اجتماعی» است که خلأ آن به شدت در جامعه امروز احساس می‌شود. ریچارد رورتی از فیلسوفان معاصر هم کتابی با نام «فلسفه و امید اجتماعی» دارد و غیر از ایشان افراد دیگری که در گفتمان فلسفی چپ قرار دارند نوعی نگاه معطوف به امید اجتماعی دارند و البته قبل از آنها (در گفتمان چپ) در سنت اسلامی و مسیحی هم بحث امید را در سنت اتوپیا اندیشی و سنت نگارش رساله‌های ناظر به مدینه فاضله می‌بینیم. چون اهل مدینه فاضله به دنبال امید هستند منتها فیلسوفانی که به دنبال امید هستند نمی‌خواهند به هر قیمتی امید را به دست بیاورند بلکه می‌خواهند از راه‌های عقلانی و معرفت بخش به «امید» برسند.

این نویسنده و پژوهشگر فلسفه ادامه داد: فقط هم رورتی نیست که به بحث امید پرداخته افراد دیگری چون فارابی، گابریل مارسل و آگوستین نیز به این موضوع پرداختند و درباره عشق و امید صحبت کردند. بنابراین به خانم فرجی، خانواده و خودمان باید بابت انتشار این کتاب تبریک بگویم.

شجاعی گفت: به نظر می‌رسد فضای فکری‌فرهنگی ایران در اینجا و اکنون بیش از هر وقت دیگری به آرای دیلتای نیاز دارد چون دیلتای برای اولین بار در فلسفه غرب این بحث را پیش کشیده که علوم انسانی برای انسان امروز چه معنایی دارد و چه جایگاه و کارکردی دارد؟ دیلتای در برابر هجمه علوم طبیعی از علوم انسانی دفاع می‌کند و می‌گوید: ما عالمان علوم انسانی، فقیران غنی هستیم. و این یعنی عالمان علوم انسانی دستشان پُر از مفاهیم است ولی کاربست این علم در جامعه غایب است.

وی در پایان گفت: اهمیت کتاب خانم فرجی هم در این است که فلسفه چه نقشی در سبک زندگی ایرانیان دارد و کجای جامعه قرار دارد. ۱۲ استادی که در کتاب «فیلسوفان امید» با آنها گفتگو شده هرکدام مثال نقض جدی برای هجمه نیهیلیسم و نسبی گرایی در جامعه معاصر هستند.



منیع: خبرگزاری مهر

معرفی ۹ ستون تاریخی مسجد‌النبی


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ یکی از سفرنامه‌های حج نگاشته‌شده در سال‌های پس از انقلاب «غوغای غبار» نوشته گلعلی بابایی است،‌  بابایی سال 1387 به سفر حج رفت و حاصل این سفر را به‌صورت سفرنامه در انتشارات سوره مهر منتشر کرد.

سفرنامه حج بابایی در «غوغای غبار» از مرداد 87 در تهران شروع می‌شود و تا آذر ماه همان سال در مکه ادامه پیدا می‌کند. وی در جایی درباره اینکه چرا اسم این کتاب را «غوغای غبار» گذاشته گفته است: «در حین طواف و نیز حضور در مسجدالنبی(ص) احساس می‌کردم گم‌شد‌ه‌ای هستم در غبار، البته این شعر میرشکاک هم در اندیشه‌ام بود که گفته: در تکاپوی سراغ بی‌نشان معشوق خویش، جاده‌ها خواندیم و غوغای غبار آموختیم.»

در بخشی از این سفرنامه بابایی به معرفی و شرح تاریخچه‌ای درباره مسجد النبی می‌پردازد که خواندنش خالی از لطف نیست،‌ او می‌نویسد:

«همان روز/ ظهر / مدینه

چند دقیقه‌ای تا اذان ظهر وقت داریم که از دارالرحمه به سمت مسجد‌النبی راهی می‌شویم، اولین پیچ خیابان را که رد می‌کنیم قبة‌الخضراء گنبد یکدست سبز و باشکوه بارگاه نبوی نمایان می‌شود.

درجا تصویر بزرگ همین گنبد و بارگاه در نظرم تداعی می شود که اواسط دهه هفتاد به همت هنر مرد شهید و برادر عزیزم حاج سعید جان بزرگی، عکس برداری شده بود و در راهرو ستاد فرماندهی لشکر 27 چشم‌های آدم‌ها را جلا می‌داد. یاد سعید شهیدمان به خیر!

همین که چشمم به مناره‌های مسجدالنبی و خصوصاً گنبد خضرای حرم نبوی می‌افتد، بی‌اختیار اشک است که در چشمانم حلقه می‌زند. نفسم در سینه حبس می‌شود و پاهایم می‌لرزد با خود می‌گویم: «خدایا من که می‌دانم لایق این سفر، نبودم اما لطف و کرم تو و شفاعت شهیدان آبرومند درگاه تو مرا به این بهشت ​​زمینی روانه کرد پس برای همه این نعمت‌ها تو را شکر می‌گویم.

هرم گرمای آفتاب، مثل موج عظیمی برآمده از اقیانوسی جوشان و نامرئی بر بدن‌های زائران و سنگ فرش‌های زیبای حرم نبوی فرود می‌آید، اما جلوه زیبای حرم پیامبر(ص) به هرکسی اجازه نمی‌دهد این همه گرما را احساس کند. آن قدر از خود بی‌خود شده‌ام که حتی از رعایت آداب نماز خواندن به سبک مسلمین اهل سنت غافل می‌شوم و همین امر باعث می‌شود که در آداب نماز چند تا سوتی هم بدهم مات و متحیر، فقط به اطرافم نگاه می‌کنم. خدایا! مسجد پیغمبر(ص) که می‌گویند، همین است؟  یعنی من الان زائر حرم نبوی هستم؟  نه خیر….. هنوز هم باورم نمی‌شود!

همان روز / داخل مسجد النبی / نماز عصر

تا چشم کار می‌کند،‌ مسلمان‌ها زن و مرد، پیر و جوان، با ملیت‌ها و زبان و فرهنگ و چهره‌های مختلف، صف به صف، کنار هم به نماز ایستاده‌اند. آنها را نمی‌شناسی. زبانشان را هم بلد نیستی، اما احساس می‌کنی که حرفهایشان را می‌فهمی. از جنس خودت هستند. یکی از اروپا آمده،‌ آن دیگری از آفریقا،‌ آن یکی از آسیای میانی و جماعتی دیگر از آسیای جنوب شرقی؛ سیاه زرد و سفید؛ همه در کنار هم حمد یک خدا را می‌گویند. نماز که تمام می‌شود، می‌نشینم به تماشای فضای داخلی مسجد؛ فضایی بسیار مجلل با ستون‌هایی صیقلی، دیوارهایی با نقش و نگارها و ظرافت کاری‌های تحسین برانگیز، فرش‌های پربها و قندیل‌های آویخته. احساس می‌کنی در و دیوارها با تو سخن می‌گویند. ستون‌های هلالی شکل سبک بیزانسی که امویون حاکم بر شامات، آن را از رومیان تار و مار شده به میراث بردند و در معماری اماکن مقدسه وارد کردند در کنار ستون‌های کلفت و ساده سبک معماری مصریان باستان، پشت به پشت هم در همه سالن‌ها به چشم می‌آیند.

به مطالعات پراکنده تاریخی که در ذهن تلنبار کرده‌ام، مراجعه می‌کنم تا دانسته‌هایم را با حقیقت وضع این مسجد زیبا و باشکوه تطبیق بدهم.

قسمتی از مسجد‌النبی فعلی که در ناحیه جنوب غربی (رو به سوی قبله مسجد) قرار دارد و حد فاصل میان منبر و قبر پیامبر(ص) است، به نام روضه مطهره یا روضه شریفه شناخته می‌شود. روضه در واقع همان بخش اصلی مسجدی است که پیامبر(ص) به دست مبارکش تأسیس فرمود. ادای نماز و دعا در این قسمت از مسجد، فضیلت زیادی دارد؛ چراکه در حدیثی معتبر به نقل از رسول خدا(ص) به عنوان باغی بهشتی معرفی شده است.

و اما نظریه علمای شیعه درباره روضه شریف آن است که روضه از دیوار محراب در جنوب که امروز آن را با نرده‌های فلزی سبک و متحرک از سایر نقاط مسجد تفکیک کرده‌اند آغاز و در شمال به چهارمین ستون عمارت فعلی منتهی می‌شود؛ یعنی یک ستون علاوه بر آنچه اهل سنت می‌گویند و حد دوم آن در شرق داخل بیت پیامبر(ص) و بیت حضرت فاطمه(س) است و در سمت غرب برابر است با منبر شریف.

در محدوده روضه مطهر سه مکان مقدس قرار دارند: مرقد مطهر رسول خدا(ص)، منبر و محراب ایشان.

افضل اماکن این مسجد، مدفن رسول خدا(ص) است؛ پیامبری که محبوب خدا و خلق بوده و دیانت توحیدی اسلام، حاصل تلاش بیست و سه ساله دوران رسالت اوست.

حسب اجماع مورخان پیکر رسول خدا(ص) در همان حجره‌ای که وفات یافت مدفون شد؛ حجره‌ای که متعلق به همسرش عایشه بود. از دیگر مکان‌های مقدس مسجد منبر رسول خدا(ص) است. در روایات زیادی نقل شده که پیامبر خدا(ص) در آغاز، با تکیه بر تنه درخت خرمایی به ایراد خطبه می‌پرداخت تا اینکه یکی از اصحاب پیشنهاد ساختن منبری را داد تا رسول خدا(ص) روی آن بنشیند و بدین وسیله هم مردم او را ببینند و هم آن حضرت از ایستادن مستمر خسته نشود. مسجد‌النبی در محدوده روضه شریف هم چندین ستون دارد که هر یک به نامی شهرت دارند.

1 ـاستوانه حرس: یکی از ستون‌های متبرک مسجد، ستون حرس یا محرس است. نام‌گذاری آن به حرس، به معنای نگهبان و پاسدار از آن رو است که امام علی(ع) در کنار این ستون می‌ایستاد و از پیامبر نگاهبانی می‌کرد.

2 ـ استوانه توبه: ستونی که ابولبایه صحابی نادم پیامبر در کنار آن از خطای خود، ترک جهاد و ماندن در بین خانه نشینان توبه کرد و خدا هم توبه او را پذیرفت.

3 ـ استوانه وفود: این ستون محلی بود که در کنار آن رسول اکرم (ص) وفد(هیئت‌)های سران قبائل عرب را به حضور می‌پذیرفت و چون در لسان عرب، جمع وفد می‌شود وفود (هیئت‌ها)، چنین اسمی به این ستون دادند. نام دیگر این ستون مجلس قلاده است؛ چراکه بزرگان صحابه در کنار آن گرد هم دایره‌وار، چون دانه‌های قلاده گردنبند) می‌نشستند و به گفت‌و‌گو می‌پرداختند.

4 ـ استوانه سریر: ستونی است که رسول خدا(ص) ایام اعتکاف را در آنجا به سر می‌برد.

5 ـ استوانه قرعه، عایشه، مهاجرین: وجه تسمیه نام اصلی این ستون، حدیثی است از رسول خدا(ص) که فرمود: در کنار این ستون زمینی است که اگر مردم اهمیت آن را می‌شناختند، برای نماز خواندن در آنجا میان خود قرعه می‌انداختند.

6 ـ استوانه حنانه: این ستون در قسمت غربی محراب مسجد قرار دارد و محل دفن تنه درخت خرمایی است که رسول خدا(ص) تا قبل از ساختن منبرش به آن تکیه می‌داد. روزی که قرار شد روی منبر برود، به ناگاه از تنه درخت ناله‌ای شبیه ناله شتر ماده‌ای که از بچه خود جدا شده باشد، برخاست و آرام نگرفت تا وقتی رسول اکرم (ص) آمد و آن را با محبت نوازش کرد و…. ستون خاموش شد.

7 ـ استوانه مربعة القبر یا مقام جبرئیل: محلی که حضرت جبرئیل روح الامین(ع) ملک مقرب خدا از آنجا به رسول خدا(ص) وارد می شد و در شمایل «دحیه کلبی» خوش‌سیماترین مرد عرب، به محضر آن حضرت شرفیاب می‌شد. اینجا در ورودی خانه حضرت فاطمه زهرا(س) هم بوده است.

8 ـ استوانه تهجد: بر اساس برخی نقل‌ها، رسول خدا(ص) هر شب وقتی همه مردم مدینه به خواب می‌رفتند در پشت خانه حضرت علی(ع)، که در آن به داخل مسجد باز می‌شد حصیری می‌انداخت، نماز شب می‌خواند و سرگرم می‌شد به تهجد شبانه.

9 ـ استوانه مخلقه: خلوق به معنای عطر است و مخلقه به معنای معطر. استوانه مخلقه ستونی است که بر آن عود می چیدند و بوی خوش آن فضای مسجد را معطر می‌کرد.

به گمانم فعلاً همین مقدار اظهار فضل در باب تاریخچه مسجد‌النبی کفایت کند. بعد از خاتمه نماز با سادات به هتل برمی‌گردیم؛ برای خوردن ناهاری سبک و استراحتی مختصر.»

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

«خداوندگار مگس‌ها» برای پنجمین‌بار به بازار آمد


به گزارش خبرنگار مهر، رمان «خداوندگار مگس‌ها» نوشته ویلیام گولدینگ با ترجمه جواد پیمان به‌تازگی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ پنجم رسیده است. این‌ترجمه برای اولین‌بار سال ۱۳۹۵ عرضه شد و حالا نسخه‌های چاپ پنجم آن راهی بازار نشر شده‌اند.

سر ویلیام گولدینگ نویسنده این‌کتاب، نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس، شاعر و معلم بریتانیی بود که در سال‌های حرفه‌ای زندگی‌اش توانست دو جایزه نوبل و من‌بوکر را به دست آورد و ردپای تجارب آموزگاری وی در «خداوندگار مگس‌ها» به وضوح قابل مشاهده است. در زمانه خودش درباره وی چنین می‌گفتند: «گولدینگ ادیب و دانشمندی است با شک‌‎های فلسفی مخصوص به خود.» خداوندگار مگس‌ها با عنوان اصلی Lorf of The Flies اولین بار در سال ۱۹۵۴ منتشر شد و بازتاب بینش منحصربه‌فرد گولدینگ درباره ذات انسان است.

نویسنده کتاب پیش‌رو، مسئله پیچیده تمدن و عقل‌گرایی را در یک جزیره گرمسیری دورافتاده و با محوریت گروهی دانش‌آموز به چالش می‌کشد.

«خداوندگار مگس‌ها» داستان گروهی از کودکان است پس از سقوط هواپیما در جزیره‌ای متروک گرفتار می‌شوند. تلاش آن‌ها برای بقا، مفاهیمی همچون برخورد تمدن و غرایز اولیه انسانی را مطرح می‌کند. این‌رمان در ۱۲ فصل نوشته شده و تا به حال چندین‌بار منبع اقتباس آثار سینمایی بوده است.



منیع: خبرگزاری مهر

زیارت ذوقبلتین و ثوابی که به سیدحسن نصرالله تقدیم شد


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «خال سیاه عربی» از جمله سفرنامه‌های حج است که خواننده را مجذوب خود می‌کند و به سادگی نمی‌توان آن را کنار گذاشت. حامد عسکری، با بیانی احساسی که پیش‌تر در اشعارش نمایان بود، دست مخاطب را می‌گیرد و او را به کوچه‌های کودکی‌اش در بم می‌برد و تجربیات خود در شناخت خدا را با او به اشتراک می‌گذارد.

سفر حج نیز به قلم منحصربه‌فرد عسکری، به شیوه‌ای خوش‌سبک و شیرین روایت می‌شود. این روایت، خواننده را با احساسات و ارتباطات شخصی نویسنده همراه کرده و او را در تصور و تخیل، به موقعیت‌های مختلف داستان می‌کشاند.

حامد عسکری در این سفرنامه از زبانی روان و توصیف‌های زیبا برای بیان افکار و احساساتش بهره می‌برد. او با استفاده از کلمات دقیق و تصاویر تشبیهی، داستان را به پراحساس‌ترین شکل ممکن روایت می‌کند و تأملات و فکرهای شخصی‌اش را به اشتراک می‌گذارد تا مخاطب نیز با او همذات‌پنداری کند.

او در ابتدای کتاب می‌نویسد: «خدا… این واژه، این مفهوم، بزرگ‌ترین پرسشی بود که در دوران کودکی برای من مطرح شد. این مفهوم، این قدرت، این نور، این حقیقت، این هرچه که هست، کیست؟ از کجا آمده است؟ وظیفه‌اش نسبت به من چیست و وظیفه من نسبت به او چیست؟»

خدا را در اولین سال‌های کودکی از دیدگاه‌های متعددی شناختم. اولین دیدگاه، از معلمان دینی‌ام بود. خدای آن معلمان دینی به همان اندازه تند و سخت‌گیر بود که خودشان بودند. او مانند یک نظام بود، مثل قوانین دقیق و زمان‌بندی‌های مدرسه. اگر کسی اشتباه می‌کرد، عذاب و عقاب داشت؛ تنبیهی که از مدرسه هم سخت‌تر بود و هر خطای کوچکی باعث تحمل آتش جهنم و سنگینی‌های سیاه می‌شد. این خدا به نوعی بی‌تحمل و عصبانی بود و همین سبب برخی رفتارهای منفی من می‌شد. من واقعاً از این خدا ترسیدم.

دیدگاه دوم، از مادرم بود. این خدا مانند مادرم بود؛ مهربان، صمیمی و همیشه در چشمان و صدایش یک قطره احساس و بغض وجود داشت. به این خدا علاقه زیادی داشتم. اگر اشتباه می‌کردم، از من ناراحت می‌شد، اما با یک جمله معذرت‌خواهی، یک «دوستت دارم، خدا»، یا حتی یک «مگه چند تا پسر داری که باهام حرف نمی‌زنی؟»، دلش را می‌گشود، دستم را می‌گرفت و با لبخند می‌گفت: «پسر خوبی باش! من ناراحت می‌شوم که سر تو فریاد بزنم.»

در بخشی از این سفرنامه می‌خوانیم:

«ذوقبلتین مسجدی است دارای دو قبله. مسجد سفید یکدست است با معماری‌ای شبیه به مسجد قبا. دیوارها از کمر به پایین، سنگی شکلاتی‌رنگ دارد. کودک درونم مسجد را به یک کیک سفید بزرگ خامه‌ای تشبیه می‌کند. کودک درونم را ساکت می‌کنم و به همان سفید یکدست مرمری رضایت می‌دهم.

معماری مسجدهایشان ساده است. مسجد خلوت است و به اندازه قبا مشتری ندارد؛ اما از قبا خنک‌تر و خوش‌بوتر است. فرش‌های یکدست عنابی‌رنگی دارد که در هر مترش تقریباً یک جای سجاده درآورده‌اند. پیری کهن‌سال دم در، کیسه کفش به حاجی‌ها می‌دهد. محراب از دور، قامت افراشته به کرشمه و تغزل، بلندبالا و فریباست؛ با مایه سفید که از کرم کاراملی به سفید پررنگ در رفت‌وآمد است.

به خودم می‌گویم خب، این یک قبله‌اش، قبله دیگرش کو؟ سمت راست و چپ محراب اصلی دنبال نشانه یک تغییر رنگ، یک جای محراب گل‌گرفته می‌گردم. نیست.

تصورم این است که آن روز که بین دو نماز فرمان تغییر قبله بر محمد ما (علیه و علی آله السلام) آمد، مثل خود ما که جایی مهمان هستیم و قبله را دقیق نمی‌دانیم و بعد صاحب‌خانه می‌گوید یک کم به چپ یا راست متمایل شوید، متمایل شده‌اند به همان سمت و نماز را ادامه داده‌اند. در کشاکش همین فکرم که مستخدم مسجد، که صورتی گندم‌گون دارد، کار گوگل را می‌کند و از راه می‌رسد و 180درجه آن طرف‌تر از قبله، یک قاب توی سقف نشان می‌دهد و می‌گوید: «هذه قبلة الاول الى مسجد الاقصى و هذه (اشاره می‌کند به محراب جوان) الى کعبة‌الکریم». چه ذوقی می‌کنم از این کشف! و انگشت می‌گزم از حیرت. توی تاریخ خوانده بودم که قبله عوض شده، ولی نه دیگر این قدر! یعنی خدا یک جوری گذاشته توی کاسه آن قوم طعنه‌زن که دیگر نتوانند کمر راست کنند.

یک روحانی می‌بینم که قیافه‌اش ایرانی می‌زند. می‌روم جلو، سلام علیکم. جوابش می‌فهماند که اشتباه کرده‌ام، عراقی است و البته که با عراقی‌ها برادر تنی هستیم. می‌گویم برایم بگوید که دقیقاً چی شد و او دوباره با همان عربی فصیح توضیح می‌دهد که اوایل اسلام، یهودی‌های مدینه کلی طعنه و کنایه به رسول ما می‌انداختند که بفرما این چه دینی است که چوپان یتیم مکی آورده که قبله مستقل ندارد؟ کلی تیکه شنیده؛ کلی حرف‌وحدیث مثل اینکه بگویند این چه کوزه‌گری است که از کوزه دیگران آب می‌خورد. غصه خوردم برای محمد (ص).

چقدر تیکه و طعنه شنیدن سخت است. سیدرضا می‌گفت فرق صبر و حلم توی همین است. صبر مال وقتی است تو دچار یک امتحانی بشوی که هیچ کاری از دستت برنیاید، اینجا را اگر تحمل کنی می‌شوی صبور؛ ولی حلم مال وقتی است که می‌توانی بزنی زیر میز، می‌توانی کافه را به هم بریزی، می‌توانی حقت را بگیری ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی و خشم مقدس بپیچد توی حنجره‌ات و غمباد شود، بعد شب‌ها بروی سرت را توی چاه و چاله بکنی و حرف بزنی و بعد کلمه‌هایت را دفن کنی. سیدرضا می‌گفت: «حلیم علی است و صبور زینب…»

کجای این مسجد نعلینش را از پا درآورده؟ کجای این مسجد شترش نشسته بوده به نشخوار خارهای مدینه تا حبیب خدا از فریضه برگردد؟ آب وضوی ساعد مهتابی‌رنگش کجای این مسجد به زمین ریخته؟

توی وقتی که برادر عراقی‌ام دارد حرف می‌زند، حباب‌های بالای سرم را می‌ترکانم و دل می‌سپرم به حرف‌هایش. می‌گوید: «خدا» که دیده عزیزکرده‌اش دارد اذیت می‌شود، یک جوری می‌گذارد توی کاسه یهودی‌ها که انگشت به دهان می‌مانند. قبله می‌چرخد؛ آن هم نه یک ذره، دو ذره، بلکه 180 درجه! یهودی‌ها کنف می‌شوند.

دور حضرت موسی بگردم که مشتی از پیروانش فقط پوسته‌ای از دینش را گرفته‌اند و… بگذریم. حرف خودمان را بزنیم.

کعبه می‌شود قبله‌گاه مسلمین جهان. کعبه را می‌گویند پدر گرامیمان آدم ابوالبشر ساخت. ابراهیم خلیل‌الله تعمیر اساسی‌اش کرد و مردم جهان را فراخواند به آیین حج؛ همین حجی که رودخانه‌ای خروشان است و تا اکنون جاری و گواراست.

برمی‌گردم و چرخی توی مسجد می‌زنم، نفس می‌کشم و چند تا دو رکعت نماز می‌خوانم به نیابت از مسعود و حسین و محمد و ایمان، بعد به سمت قبله کهن‌سال که یک نقش دیوار است در جایی حوالی سقف درست بالای در ورودی مسجد، سلام می‌دهم به بیت‌المقدس. افسوس می‌خورم چرا چفیه فلسطینی‌ام را نینداخته‌ام.

ثواب زیارت مسجد را دو قسمت می‌کنم: نیمش را تقدیم می‌کنم به سیدحسن نصرالله و نیمش را به حاج احمد متوسلیان نازنین. امیر تاجیک توی ذهنم می‌خواند: یه مسجد وسط دو  تا مثلث اسیره.

…ذوقبلتین پر از جزئیات زیبا و هوش‌رباست و شدیداً ترغیبت می‌کند به عکس گرفتن. هم معماری زیبایی دارد و هم عکس گرفتن در مسجدی که شاهد اتفاق بزرگی بوده، اولاً و اصولاً چیز جذابی است. این وسط جوانی مصری می‌خواهد از او با محراب و منبر عکس بگیرم. می‌گیرم.

معماری ساده‌ای دارد با پرسپکتیوهایی به شدت جذاب و ستون‌هایی گچ‌بری‌شده. در مساجد حجاز خبری از کاشی‌کاری لاجوردی و فیروزه‌ای و اسلیمی و تنوع رنگ نیست. هر چه هست سنگ سفید و مات است و گچ‌بری‌هایی که نمونه‌شان هم در مساجد خودمان کم نیست و نورپردازی‌های دقیق و لطیف. دیواره‌طورهایی با چوب سرخ گره‌کاری‌شده در طبقه دوم، فضای زنانه را سوا می‌کند و قفسه‌های زیبای قرآن‌ها هم دور تا دور مسجد را زیباتر کرده است.

با روحانی کاروان، ابوعلی، هم‌کلام می‌شوم. از قدس می‌گوید و درود می‌فرستد به روح آقا روح‌الله که روز قدس را بنیان گذاشت تا این مسجد زندانی فراموش نشود. کامم مزه زیتون می‌گیرد؛ زیتون‌هایی آغشته به خون. یاد صبرا و شتیلا می‌افتم، یاد همه آن‌هایی که هفتاد سال است زندگی‌شان غصب شده، یاد مردان در بند گرفتار و زنان و کودکان بی‌مرد و مدد.

مرتضی می‌گفت زن‌های فلسطینی توی گردنشان به جای سینه‌ریز و گردن‌بند، یک کلید آویزان است؛ کلید خانه‌ای که غصب شده، خانه‌ای که شهرک شده، خانه‌ای که نیست. مرتضی می‌گفت هفتاد و خرده‌ای سال است این کلید از گردن مادری به گردن دختری ارث می‌رسد و سند خانه‌ها هم همین جور دست اولاد ذکور خانواده‌ها دست به دست می‌شود.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم